بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : شنبه 4 آذر 1391      11:58

کشاورزان به دنبال پول تو جیبی نبودند

گفت وگو با محمود حجتی

اقتصاد ایرانی: محمود حجتی، وزیرجهادکشاورزی در دولت دوم محمد خاتمی، در طبقه سوم شرکت پیمانکاری «بلندپایه» همچنان با حفظ روحیات جهادی نشسته است. اتاقی ساده دارد. مانند بسیاری دیگر از مدیران نسل جهاد سازندگی، فلاکس چایی را گوشه اتاق قرار داده است و گاهی با صداهای تلمبه فلکس برای خود چای می ریزد. حجتی را بسیاری نمادی از رفتارهای جهادی می دانند. او ساده می پوشد، ساده حرف می زند. می گوید:« ته مانده عمرمان را هم باید یکطوری تلف کنیم.» اما با وجود این به پروژه های شرکت از متروی تهران تا پارکینگ فرودگاه مهرآباد سرکشی می کند. محمود حجتی اولین وزیرجهاد کشاورزی ایران است. وزارت خانه های جهادسازندگی و کشاورزی پس از انحلال به او سپرده شدند تا نهادی جدید را تاسیس کند. خاطرات روزهای جهادسازندگی در دهه 60 همچنان در ذهن او پررنگ باقی مانده است. همکاران سابق جهادیش را هم به دفتر شرکت بلندپایه آورده است. روسای جهاد استان ها تا شورای مرکزی همگی دراین ساختمان در مرکز تهران گردهم آمده اند. گفت وگو با محمود حجتی قرار بود در مورد شرایط اقتصادی کشور ونقدهای او به سیاست های اقتصادی دولت باشد ولی گفت وگو از روزهای حضورش در جهادسازندگی آغاز شد و به بررسی عملکرد دولت اصلاحات در حوزه کشاورزی و انتقادهای او به دولت نهم و دهم در همین بخش رسید.

 

بعد از انقلاب شما به جهاد رفتید؟

بله. انقلاب که پیروز شد به دلیل اتفاقاتی که در چهار محال و بختیاری رخ می داد به ما گفتند که به این منطقه برویم. در این دوره من هنوز دانشجو بودم. پیش از انقلاب هم به دلیل فعالیت های سیاسی اخراج شده بود. انقلاب که پیروز شد، قصد داشتم تحصیلم را به پایان برسانم. اما همان موقع آقای دکتر یزدی گفتند که به شهرکرد بروید. موضوع فعالیت گروهک ها مطرح بود و دولت نگرانی بسیاری از این جهت داشت. عشایر از کوچ بازمی گشتند و احتمال بروز مشکلاتی وجود داشت. بنابراین به این منطقه رفتیم که بحث جهاد پیش آمد. در همان منطقه جهاد شهرکرد را به کمک دانشجویان دیگری که از تهران، اصفهان و نقاط دیگری آمده بودند، تشکیل دادیم. در تابستان سال 58 بنابراین جزو شورای جهاد شدم. مدتی بعد اختلافاتی بین جهاد و دولت موقت پیش آمد. دولت موقت اعتقادی به فعالیت های اینطور نداشت و برای جهاد مدیر می خواست منصوب کند که این موضوع مورد انتقاد بچه های عضو جهاد بود. خلاصه در جهاد بودم تا سال 1368 و بعد از آن به عنوان استاندار به سیستان و بلوچستان رفتم. 5 سال در این استان استاندار بودم که تقریبا یک رکورد به حساب می آید. در نهایت هم به دلیل بیماری بازگشتم وگرنه همچنان ادامه می دادم. بعد از این به کرخه امدم. سه سال هم در کرخه بودم و دوران خیلی خوبی هم بود. در سال 76 به وزارت راه رفتم. از وزارت راه هم به وزارت جهادکشاورزی رفتم. بحث ادغام وزارت کشاورزی و وزارت جهاد سازندگی هم بسیار جالب است. ما سابقه خوبی از موضوع ادغام نداشتیم. در دهه 60 هم یکبار قصد ادغام این دو وزارت خانه را داشتند که با سخنرانی آقای عبدالله نوری در مجلس در مخالفت با ادغام به نتیجه نرسید. موضوع ادغام در دولت آقای خاتمی مطرح شد و در کابینه من رای مخالف دادم. آقای سعیدی کیا و اقای کلانتری هر دو موافق بودند. یکی وزیرجهاد بود و دیگری وزیرکشاورزی. در نهایت هم با وجود رای مخالف من، پس از ادغام به عنوان وزیر جهادکشاورزی انتخاب شدم.

وقتی وزارت خانه را ترک کردید، شرایط تولید چطور بود؟ آیا می توان قیاسی میان آن دوره و شرایط فعلی داشت؟

برای درک بهتر به آمارهای رسمی کشور مراجعه کنید. همه آمارها در گمرک وجود دارد. در مورد اینکه شرایط چطور بود بازهم از کشاورزان سوال کنید که چه وضعی داشتند. آمارها گویا است و می توان به آنها رجوع کرد. در آن سال ها علی رغم اینکه به روش های مختلف سعی می کردیم مصرف بعضی از کالاها مانند شیر ولبنیات را ترویج کنیم، در هیچ کدام از این کالاها کمبود نداشتیم. حتی شرکت پگاه به صورت سالیانه ده درصد دریافت شیرش افزایش پیدا می کرد. به تازگی شنیده ام دریافت پگاه به شدت کاهش داشته است.حتی ما شیرخشک به یمن وسوریه صادر می کردیم. به جایی رسیده بودیم که کره مازاد هم داشتیم. صنایع شیرپگاه به مقدار زیادی کره در انبارهایش مانده بود. شرکت مغان هم همینطور بود. اما متاسفانه امروز می بینید که شرکت های فرآوری لبنیات به دلیل کمبود شیر تولیداتشان به شدت کاهش پیدا کرده است. همان دوره صنایع لبنیات ما در بورس بود. ده ها و صدها واحد در حال راه اندازی و تولید بود. نگاه برای تولید بسیار مهم است. حرف اصلی ما این بود که برای تولید هر کالایی باید به موضوع پایداری توجه شود. برای پایدار کردن یک حرکت شاید نیاز باشد امروز قدری فشار را تحمل کنیم. پایداری تولید بسیار مهم است. برای پایداری تولید باید عوامل تولید پایدار باشد. یکی از عوامل تولید، تولیدکننده است. باید شرایط برای او پایدار باشد. وقتی تولید اقتصادی باشد، او هم پایدار می ماند. تولیدکننده مهمترین نقش را در چرخه تولید دارد. در گذشته های دور ممکن بود کسی با تولید معیشتی هم زندگی کند ولی شکل زندگی و روش های تولید در حال حاضر تغییر کرده است. در داخل زندگی او تقاضاهای خارج از چرخه تولید بسیار کم بود. مثلا کشاورزی، دام داشت ولی قند و چایی را نمی توانست تولید کند و بنابراین کالایی می داد و کالایی می گرفت. یعنی نیاز مهمی به بازار نداشت. این روش تولید معیشتی است. آن جامعه دیگر وجود ندارد و اساسا تولید ناپایدار است. نیازهای خانوار بسیار زیاد است. این نیازها باید با درآمدهای اضافی تامین شود. من معتقد نبودم که شیر تولید شود و به قیمتی که دولت می گوید، فروخته شود.

مکانیزم شما برای قیمت گذاری چه بود؟

بحثم این نیست ولی به قیمت گذاری هم می رسیم. یکی از مشکلات در رابطه با شیر رفتار دولت است. در سال 84 قیمت یونجه 400 تا 500 تومان بود. در همان دوره قیمت شیر هم در همین حدود مانده بود. یعنی قیمت یونجه و شیر برابر شده بود. برای جبران هزینه های تولید، روش ها را تغییر داده بودیم. در سال 84 صنایع پگاه، بیش از یک میلیون و 200 هزار تن در سال شیر دریافت می کرد. این رقم را با دوره کنونی قیاس کنید. ما دنبال این بودیم که سرانه مصرف را در مورد شیر که غذایی مورد نیاز است، به اندازه متوسط جهانی برسانیم. متوسط جهانی 240 لیتر در سال است و ما برنامه داشتیم سرانه مصرف را از 50 لیتر در سال به 150 لیتر در سال برسانیم ولی بازهم شما حالا ببینید سرانه مصرف شیر چقدر است؟ حالا باید برویم شیر خشک وارد کنیم. اصلا در دنیا به اندازه کمبود ما شیر خشک وجود ندارد. محصولات کشاورزی مانند آهن و آجر نیستند که برویم و بخریم. محصولات کشاورزی در دنیا انبار نمی شوند. به اندازه مصرف تولید می شود و مازاد بسیارکمی وجود دارد. گاوی که 30 لیتر شیر می دهد را نمی توانند مجبور کنند که 60 لیتر شیر بدهد یا به مرغ بگویند زودتر رشد کند. بنابراین در بازار محصولات کشاورزی تعادلی وجود دارد. تولید را در محصولات کشاورزی نمی توان خیلی کم و زیاد کرد. فائو در گزارش های خود اعلام کرده تنها 15 درصد تولیدات کشاورزی در تجارت جهانی است. حتی اگر پول باشد و تحریم هم وجود نداشته باشد، دردوره های که ما به کالایی نیاز داریم شاید اصلا در بازارجهانی نباشد. همین الان نگاه کنید. دولت با بحران تامین گوشت مواجه شد ولی در همان دوره که شرایط برای ایران اینطور بود، گوشت مازاد در بازارتجارت جهانی هم خیلی وجود نداشت. حالا تا دولت برود فروشنده پیدا کند و مراحل واردات را طی کند، عملا اثر واردات از بین رفته بود. واردات محصولات کشاورزی به برنامه ریزی نیاز دارد.

در دوره اصلاحات واردات کالاهای مصرفی مانند گوشت و مرغ چطور بود؟

همه اینها در آمارهای گمرک است.خواهش می کنم بروید و ببینید. در دوره ما متوسط واردات گوشت قرمز کمتر از  هزار50 تن در سال بود و در حال حاضر فکر می کنم به 200 هزار تن در سال رسیده باشد. آمار همه اینها وجود دارد. این واردات درحالی انجام می شود که ظرفیت تولید مرغ در کشور وجود دارد. همان زمان که ما واردات انجام دادیم، مرغداران کلی سرو صدا کردند. طی 5 سال پایانی دولت اصلاحات هم برنامه ریزی شده بود تا نیازی به واردات مرغ نباشد. البته در مورد گوشت قرمز شرایط فرق می کند. در مورد گوشت قرمز محدودیت هایی وجود داشت. برای تداوم و پایداری تولید حفظ آب و خاک نیاز است و یکی از مهمترین موضوعات در حفظ اب و خاک، کاهش فشار بیش از حد در مراتع است. فشار برمرتع منابع آب و خاک را نابود می کند. یکی از بحث های مهم در آن دوره ایجاد تعادل در این موضوع بود. البته پرداختن به این جریان با نگاه مدیران فرق می کند. تعادل دام و مرتع بسیار مهم است. حرف ما این است که در مورد مسائل فنی، باید با دقت کارشناسی کارها انجام گیرد.

البته شما که رشته تخصصیتان کشاورزی نبود؟

بله. البته خداوند توفیق داد و در همان دوره از حضور کارشناسان تخصصی استفاده کردیم. حرف من این است که تولید باید اقتصادی باشد. تولید اقتصادی هم به پایداری مربوط است. باید اقتصاد تولید کننده را مورد توجه قرار داد. اگر به این موضوع توجه نشود، تولیدکننده از بین می رود. شما می بینید که در شمال کشور برخی زمین های کشاورزی را به ویلا تبدیل کرده اند. این موضوع ناپایداری تولید را نشان می دهد. برای پایداری تولید هم باید کلیت دولت عمل کند. اینطور نیست که یک وزارتخانه قصد انجام این کار را داشته باشد و دیگران هماهنگ نباشد و در نهایت کار پیش برود. برای رسیدن به این نقطه کل دولت باید هماهنگ عمل کند. از تخصیص منابع، قیمت تضمینی و... همگی موثراست. اما مهترین موضوع نگاه دولت است. در جشن خودکفایی گندم، این نگاه هماهنگ را می بینید. در این جشن ما از افراد بیرون بخش تجلیل کردیم. وزیربازرگانی، رئیس سازمان صداو سیما، رئیس پتروشیمی، ستاد اقتصادی دولت، سازمان مدیریت، وزارت اقتصادی و دارایی و کشاورزان کسانی بودند که مورد تجلیل قرار گرفتند. یعنی برای خودکفایی گندم فقط کار وزارت جهادکشاورزی مطرح نبود، باید همه همکاری می کردند. ما رابطه میان سیاست گذار و مردم بودیم. کسی به تنهایی نمی تواند به این دست اورد برسد. درهمان مراسم از محققین تجلیل ویژه کردیم. تحقیقات اینها را نگذاشته بودیم در کمدها خاک بخورد. هرچه کارشناسان می گفتند و اهل فن هم تایید می کردند به مرحله اجرا می رسید. اعتقاد دارم ظرفیت کشور در تولید خیلی بیشتر از چیزی است که در حال حاضر وجود دارد.

اصلا چرا تولید همین گندم پایدار نماند. در حال حاضر گندم هندی وارد می کنیم. شما مشکل را زیربنایی حل نکردید یا تعادل بعدها برهم خورد؟

مسولان باید جواب بدهند که چطور از خودکفایی در تولید گندم به واردات رسیدم. در سال 1385 قیمت تضمینی گندم، صفر درصد رشد داست. سوال من این است در همان سال هزینه های تولید صفر درصد رشد داشت. اصلا به آمارهای بانک مرکزی رجوع کنید. این آمارها می گویند هزینه ها چقدر بوده است؟ دو گزینه وجود دارد یا تولیدکننده در سال های قبلی رانت خورده است و دولت قصد داشته، این رانت را جبران کند؟ یا سیاست ها اشتباه بوده؟

کدام بوده است؟

از صورت سوالات مشخص است.در همان سال تورم بالایی هم داشتیم. هزینه تولید محصولات کشاورزی معادل تورم کل افزایش پیدا نمی کند ولی بالاخره افزایش هزینه تولید داشتیم. کشاورز ما همیشه رانت به سایر بخش ها داده است و خواهد داد. بنابراین رانتی به اینها نرسیده بود که دولت قصد داشت، آن را جبران کند. کشاورزان متاسفانه در دسته مستضعفترین های جامعه قرار دارند. اینها رانت اضافی استفاده نکردند، هزینه ها هم افزایش پیدا کرده است. بنابراین چرا باید قیمت خرید تضمیمی در سال 85 هیچ رشدی نداشته باشد. حالا همین هزینه را چه کسی افزایش داده است؟ دولت باعث افزایش هزینه های تولید شده است ولی کشاورز باید جواب این افزایش قیمت ها را بدهد. وام زودبازده پرداخت کرده اند و میزان نقدیگی افزایش پیدا کرده است ولی هزینه ها را کشاورز می دهد. البته نمی خواهم بگویم همه چیز به قیمت تضمینی مربوط است ولی می خواهم بگویم این یک فاکتور هم موثر بوده است. کسانی که طرح خودکفایی گندم را تهیه کرده بودند همگی از افراد با تجربه وشناخته شده، بخش کشاورزی بودند. اینها نسخه ها و برنامه ها را مشخص کردند و خوشبختانه هم موفق بود. اما در دوره بعدی شرایط فرق کرد. نسخه ما می گفت باید بذر اصلاح شده به کشاورز داد، ولی شما همین حالا که فصل برداشت رو به پایان است، بروید و ببینید چقدر بذر اصلاح شده به کشاورز داده اند. ما اب و خاک از بیرون کشور وارد نکرده بودیم همه چیز برای همین کشور بود و در نتیجه به خودکفایی رسیدم.

به نظر شما کشاورز با حمایت از تولید خوشحال تر است یا پرداخت ماهیانه 45 هزار تومان پول نقد؟

این 45 هزار تومان بلاهای بسیاری برسر اقتصاد کشور آورد. به عنوان شهروند عادی اعتقاد دارم پرداخت نقدی یارانه ها آسیب های جدی به اقتصاد کشور زده است. ما مخالف این نیستیم که به مردم پول بدهند. ممکن است آقایان بکویند اینها مخالف این هستند که مردم دارا شوند. خیر اینطور نیست. حرف من براساس آسیب هایی است که پرداخت نقدی یارانه های 45 هزار تومانی به بدنه اقتصاد کشور وارد آورده است. موضوع همان ضرب المثل قدیمی است که می گوید به مردم ماهی گیری یاد بدهید نه اینکه به آنها ماهی بدهید. حرف همان است. از عمق جان به این اعتقاد دارم. یارانه 45 هزار تومانی کدام روش بود؟ آیا این منابع را نمی توانستیم برای تولید ملی، افزایش درآمد خانوار و بهتر شدن معیشت به کار ببریم؟ اعتقاد دارم ای کاش این پول را در افزایش قیمت گندم به کشاورز می دادند نه اینکه قیمت گندم را ثابت نگاه دارند و ماهیانه 45 هزار تومان به کشاورز پول بدهند. ای کاش این پول را هزینه خرید تراکتور شخم عمیق می کردیم که کشاورز بتواند زمینش را طوری آماده کند که رطوبت بیشتری جذب کند و 20 تا 30 درصد افزایش تولید داشته باشد. ای کاش به کشاورز به جای 45 هزار تومان ماهیانه، بذر مرغوب می دادیم. حالا همه اینها را دریغ کرده ایم و و ماهیانه به کشاورز پول می دهیم. مطمئن باشید در صورتی که یارانه را به تولید می بردند و افزایش تولید و در نهایت افزایش درامد برای تولیدکننده را رقم می زدند، کشاورزان هم خوشحال تر بودند. تولید نیاز به حمایت های پایدار دارد. پرداخت پول نقد به مردم حمایت پایدار از تولید نیست. این پول باید در جاهایی هزینه می شد که ماندگاری بالایی داشته باشد که بدنه اقتصاد ملی را تقویت کند. از پرداخت ماهیانه پول به مردم چه نفعی برای تولید ملی حاصل شده است؟ حالا بازهم قصد ندارم حرفی بزنم که بگویند، اینها مخالف پول دادن به مردم هستند. حرف بنده این است که همین پول را به شکلی به مردم برسانند که در زندگی آنها به معنای واقعی اثرگذاری داشته باشد. در دوره ما، منابع بسیار محدودتر از دوره کنونی بود. با این وجود سعی می کردیم یارانه ها را به سمت پایداری تولید و افزایش محصول هدایت کنیم.

چقدر نگاه شما به بازار بود؟ یعنی چه اندازه اتفاقاتی مانند رشد ناگهانی قیمت کالاهایی مانند مرغ رخ می داد؟

از اینگونه بحران ها نداشتیم. البته در دوره هایی قیمت ها افزایش پیدا می کرد ولی به این اندازه نبود. قصد ندارم بگویم که طرح های دولت اصلاحات همگی موفق بود. حرف من این است که تفاوت نگاه را نشان دهم. مگر می توان محصولی تولید کرد که بازار محور نباشد؟ محصولی که بازار محور نباشد، با یک تپه خاک چه تفاوتی دارد؟ تقاضا باید برای محصول تعریف شده باشد. دولت باید برای کشاورز، تقاضای محصول ایجاد کند یا حداقل کشاورز را به سمتی ببرد که با مکانیزم های خاصی محصول بیشتری از همان نهادهای در اختیار تولید کند. سازگارها باید ایجاد شود. امروز هم با امکاناتی که وجود دارد می توان این کارها را سامان داد. فن آوری اطلاعات، امکانات خوبی در اختیار ما قرار داده است.

در کشورهای توسعه یافته روش های مختلفی را در رابطه با حمایت از تولید دارند. سهم تولید بخش کشاورزی در تولید ناحالص داخلی کشورهای توسعه یافته بسیار پایین است ولی فوق العاده به این سهم اهمیت می دهد. آنها از بخش های دیگر می گیرند و به بخش کشاورزی تزریق می کنند. البته ممکن است پول مستقیم به کشاورز ندهند ولی سیاست هایی را پیش می گیرند که کشاورزی پایدار باشد.  در سال 2002 تا 2004 که بنده آمارهای آن را به یاد دارم، امریکا سالیانه 100 میلیارد دلار به کشاورزی یارانه می داد. یارانه ما تنها در قیمت تضمینی تعریف می شد ولی آنها به شکل های مدرن یارانه می داد. یارانه برای کاشتن و نکاشتن می دادند. به طور نمونه می گفتند اگر به جایی دو هکتار، سه هکتار بکارید، به دلیل اینکه تقاضا برای این محصول وجود ندارد، در نهایت با عرضه زیاد قیمت ها افت شدید میکند و بازهم متضرر می شوید. بنابراین شما دو هکتار بکارید و خسارت یک هکتار باقی مانده را دولت می دهد. این روش عاقلانه در پرداخت یارانه است. این کارها را انجام می دهند تا کشاورز پایدار بماند. دردنیا برای بلایای طبیعی و حمایت از صندوق های بیمه محصولات کشاورزی هم یارانه می دهند. انواع و اقسام روش های حمایتی وجود دارد. کشاورزی آسیب پذیری بالایی دارد. اینها تولیدات حیاتی دارند و کشورهای توسعه یافته به فوق العاده به این بخش اهمیت می دهند. در همان دوره ما هم سعی کردیم که به این سمت حرکت کنیم. همه این حرف ها را هم در مجلس، دولت و حتی مجمع تشخیص مصلحت نظام می زدیم. خوشبختانه در آن دوره حمایت های خوبی هم صورت می گرفت. یک خاطره به یاد دارم. روزی با جمعی از همکارات وزارت خانه برای بازدید به مزارع اطراف مرودشت رفته بودیم. به مزارع مختلف می رفتیم و با کشاورزان حرف می زدیم. همه اینها حرف هایی را می زدند که در شورای معاوین بخش هم زده می شد. این نشان می داد که هم صدایی و هم نظری وجود داشته است. وزیر و کشاورز با هم یک فکر می کردند و در یک جهت حرکت می کردند. کمی قبل هم گفتم در مورد خودکفایی گندم، همه بخش ها به صورت هماهنگ عمل کردند و نتیجه هم داد. افزایش سنواتی تولید در همین دوره رخ داد. در ارتباط با پایداری و چند مولفه دیگر برنامه های زیادی داشتیم. یک مورد خاص ذکر کنم.قراردادهای بسته شده بود و از جنگل ها بهره برداری می کردند. این قراردادها بلند مدت هم بود. اما همان دوره اعتقاد داشتیم نباید برای بهره برداری چوب به سمت جنگل ها برویم. حرف ما این بود اگر جنگل نیاز دارد، ما باید به سمت جنگل برویم. این نیاز را هم بهره بردار از چوب نیابد تعریف کند. این نیاز را باید کارشناسان و اهل فن تعریف کند. این نگاه ما بود. حالا شاید موفق هم نبودیم ولی دراین راه قدم برداشتیم. همان دوره سعی کردیم بهره برداری را کاهش بدهیم با متخلفین هم برخورد شدید کردیم. جالب است برای چوب تعرفه گذاشته بودند. رایزنی های بسیاری کردیم که تعرفه چوب برداشته شود. اگر چوب نداریم باید، واردات کنیم نه اینکه جنگل ها را نابود کنیم. همان زمان تلاش می کردیم که برای گوشت تعرف بگذارند چراکه اعتقاد داشتیم برای حمایت از تولید گوشت باید تعرفه وجود داشته باشد. نگاه به دو محصول به طور کلی متفاوت بود. دولت به عنوان دستگاه سیاست گذار باید درست عمل کند. اگر سیاست گذاری ها از بالا اشتباه باشد، وضعیت تولید برهم می ریزد.

قرار دادهای بهره برداری از جنگل ها را چه کردید؟

در برخی موارد که تخلفی صورت می گرفت، به سرعت قراردادها را لغو کردیم. حتی برای بسیاری از همکاران ما هم پرونده سازی کردند.  ما خودمان را تولید کننده چوب نمی دانستیم. البته پروانه برای کاشت صنوبر می دادیم  و حمایت هم می کردیم ولی می گفتیم جنگل ها را نباید برای چوب نابود کرد. به دلیل اینکه توجیه بهره برداری از جنگل را کاهش دهیم، تعرفه واردات چوب را صفر کردیم. البته همزمان دقت های بهداشتی هم بالا رفته بود که با واردات آفت در میان چوب های وارداتی به کشور وارد نشود. نگاه ما این بود. می گفتیم هرچقدر می خواهید چوب وارد کنید. اصلا مشکلی وجود ندارد ولی وارد جنگل نشوید. در مورد قطع درختان هم فقط به حرف های کارشناسی و فنی توجه داشتیم.

در مورد کالاهای مصرفی مملوس برای مردم چطور؟ مانند گوشت

ظرفیت تولید مرغ در کشور وجود داشت اما میزان تولید دست ما نبود. تولیدکننده تعیین می کرد. البته بخشی را کنترل می کردیم. موضوع اصلی هدف ما بحث نوسان گیری بود. یعنی درزمانی که مرغ مازاد وجود دارد، قیمت قابل قبول در بازار رعایت شود. قیمت تمام شده منطقی هدف بود. نوسان قیمت ها باید 7تا 8 درصد باشد نه اینکه 30 تا 40 درصد در قیمت ها نوسان وجود داشته باشد. قیمت تضمینی هم نیابد به اندازه ای باشد که تولیدکننده با تولید مازاد نظم بازار را برهم بزند. قیمت تضمینی باید به اندازه ای باشد که بازار خراب نشود. اگر این اصول رعایت نمی شد، همه تولیدکنندگان زیان می دیدند. محصولات کشاورزی فساد پذیر هستند و بنابراین باید عرضه روزانه شوند. در این شرایط اگر یک مقدار محدودی عرضه بیشتر از نیاز بازار صورت گیرد، شرایط به طور کلی برای همه تولیدکنندگان برهم می ریزد. یعنی قیمت ها چند برابر عرضه محدود، افت می کند. از طرف دیگر مصرف کنندگان هم درافزایش قیمت ها اثر می گذارند. مردم این کالاها را به صورت روزانه می خرند. بنابراین اگر در یک روز عرضه 5 درصد کاهش پیدا کند، قیمت ها 30 درصد افزایش می یابد. این نوسان های کوچک باید مدیریت شود. مکانیزهای اینگونه در روزهای ابتدایی هم در اختیار ما نبود ولی بعد از اینکه یک دوره خاص قیمت ها افزایش پیدا کرد وارد بحث با مجلس شدیم و در نهایت مکانیزم های کنترلی را در اختیار ما قرار دادند. در مورد قیمت که به طور دائمی با سازمان حمایت از تولیدکنندگان و مصرکنندگان بحث داشتیم. می گفتیم قیمت تضمینی باید در اندازه هزینه های تمام شده باشد. روزی که دولت را تحویل دادیم و بنده از وزارت جهادکشاورزی خارج شدم، قیمت یک کیلو گرم مرغ یک هزار و 460 تومان بود. تلاش ما این بود که تولیدکننده به دلیل قیمت گذاری ها از چرخه تولید خارج نشود. اگر این تولیدکنندگان از چرخه خارج می شدند، از تولید تا مصرف زیان می دیدند. دولت باید این نظارت ها را داشته باشد. همه اینها در اختیار ما نبود. ستاد تنظیم بازار و سازمان حمایت و نهادهای دیگری بودند ولی خوشبختانه تعاملی میان دستگاه ها وجود داشت که همه با هم همکاری می کردند. دولت تولیدکننده مرغ که نیست. کار ما سیاست گذاری و حمایت کننده بود. اینها همه برنامه های ما در دولت بود. البته در این دوره هم اتفاقاتی رخ داد ولی نگاه و تلاش مجموعه دولت در همین راه بود. البته 100 درصد هم موفق نبودیم ولی حداقل به سمتی حرکت می کردیم که نتیجه نهایی مطلوب باشد.

اخیر، آقای رئیس جمهور گفته اند که غذایی دام را طی 40 سال گذشته در کشور 4 نفر وارد می کرده اند. یعنی شامل دوره شما هم می شود. واقعا اینطور بود؟

ممکن است بخش عمده ای از واردات را تعداد محدودی انجام دهند. این گروه ممکن است به دلیل توانایی و اعتباری که در بازارهای جهانی برای خودشان ایجاد کرده اند، این واردات را انجام دهند. اگر دولت باعث شده که واردات انحصاری باشد، خودش هم باید جواب بدهد.

شما درگیر این موضوع نبودید؟

خیر. ما دنبال این بودیم شرایطی را ایجاد کنیم افراد زیادی وارد رقابت شوند. یعنی کسانی که واردات می کنند، تعدادشان زیاد باشد. یعنی بازار آزاد با توجه به تمام الزامات و لوازمی که نیاز دارد. اعتقاد داشتیم که اتحادیه ها و تعاونی ها موارد مورد نیاز را وارد کنند ولی توان آنها ضعیف بود. مجوزها را به افراد خاص محدود نکرده بودیم. حالا ممکن است در عمل کسانی موفق شوند وکسانی به جایی نرسند. این به توانایی افراد مربوط است. همان زمان شرکت پشتیبانی امور دام به عنوان مکانیزمی در اختیار ما بود. البته این شرکت همیشه ورشکسته بود و معمولا بودجه ای متناسب با نیازهایش دریافت نمی کرد ولی به مدیرعامل شرکت توصیه می کردیم در بازار حضور داشته باشند. به عنوان مثال، باید یک حداقلی کنجاله سویا ذخیره می کردند. در همین بحران اخیر مرغ دلیل اصلی افزایش قیمت همین کنجاله سویا بود. شرکت باید اینها را ذخیره می کرد تا در دوره های بحرانی، اقدام به توزیع به قیمت منطقی کند. به این شیوه اگر افراد نابابی هم قصد می کردند که در این دوره های خاص، بازار را خراب کنند، شرکت اجازه نمی داد. اگر بپذیریم اینهایی که واردات غذایی دام انجام می دهند، چهار نفر هستند، چندین بحث ایجاد می شود. اولا عده اینها زیاد بوده و ما کاری کرده ایم که اینها چهار نفر شده اند. دوما همیشه چهار نفر بودند. مثلا دو سال قبل هم چهار نفر بوده اند. بنابراین چرا دو سال قبل بحران افزایش قیمت ها در مورد مرغ رخ نداد. بنابراین ریشه در این چهار نفر نیست. ریشه در جاهای دیگری است. اطلاع دارم بخشی مهمی از واردکنندگان به صورت اعتباری کالا وارد می کنند. یعنی از اعتبار شخصی خودشان استفاده می کنند. حرف اینها در دنیا اعتبار دارد. در مورد اخیر، کمبود کالا در بازار منجر به افزایش قیمت ها شد. تحریم، افزایش نرخ ارز و سیاست های اشتباه تمام معادلات بازار را تغییر داد و در نهایت نظم واردات برهم خورد. دولت نمی تواند و بناید دنبال این باشد که یکسری را دستگیر کند تا کارها درست شود. باید علت ها کشف شود. متاسفانه نظام واردات برهم خورده است و به دنبال آن این بحران ها هم ایجاد می شود.

 

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir