بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : يکشنبه 12 آذر 1391      11:4
انتخابات امریکا چه تاثیری بر اقتصاد ایران دارد؟

تلاش برای کاهش قابلیت های اقتصادی ایران

ابراهیم متقی - تحلیل گر

بحث ما در این خصوص است که اوباما چه الگویی را در رابطه با ایران و کشورهای خاورمیانه بکار خواهد گرفت. خیلی ها بر این امر واقف هستند که اگر تحریم در دستور کار دولت آمریکا قرار نمی گرفت، فضای اقتصادی و اجتماعی ایران به این اندازه ملتهب نبود. واقعیت این است که در فضای فعلی جلوه هایی از "دیپلماسی اجبار" در دستگاه سیاست خارجی آمریکا در ارتباط با ایران شکل گرفته و ادامه پیدا کرده است. دیپلماسی اجبار مربوط به رئیس جمهوری از حزب دموکرات است و رویکردش ریشه در رهیافاتهای نئولیبرالی دارد؛ به عبارت دیگر تلاش دارد که از قدرت نرم و نشانه های آن، در سیاست خارحی و امنیت ملی آمریکا استفاده کند.

تمایزات اوباما چه با مک کیت و چه رامنی و بسیاری از کاندیداهای بالقوه جمهوریخواه را ما شاهد بودیم؛ نگاه اوباما مبتنی بر اجتناب از درگیری بود و سیاست تغییر او در ارتباط با ایران را باید نه در فضای بازسازی روابط، بلکه در فضای کنترل الگوهای تهاجمی دانست؛ یعنی الگوهایی که در دوران جورج بوش توسط افرادی چون دیک چنی، کارل رو(مشاور مطبوعاتی بوش) و رامسفلد پیگیری می شد. آنها بکارگیری روش های نظامی را نشانه قدرت می دانستند. بحثهایی که اوباما در دوراه اول ریاست جمهوری دنبال می کرد، مبتنی بر اجتناب از سیاستهای تهاجمی و کاربرد واژه های تند و افراطی و از طرف دیگر سوق دادن و جهت دادن روابط آمریکا و ایران و نگاه آمریکایی به ایران از طریق نهادهای بین المللی بود.

شاید در آن چهار سال گذشته بخش قابل توجهی از سیاستهای امنیتی آمریکا در رابطه با ایران به حوزه اجرا رسید. در همان سال اول این سوال مطرح شده بود که چه گزینه هایی در برخورد امریکا و ایران وجود دارد. موسسه بروکینگز که کارشناسان زیادی در آن فعالیت دارد، در پاسخ به این سوال 9 گزینه را مورد بررسی قرار دادند و  هرکدام مورد بررسی جداگانه قرار گرفت. گزینه اول حمله نطامی توسط آمریکا، گزینه دوم حمله نظامی توسط آمریکا-اسرائیل-برخی کشورهای منطقه، گزینه نظامی حمله نظامی توسط اسرائیل، گزینه چهارم گسترش ارتباط، گزینه پنجم آشوبهای سیاسی و اجتماعی، گزینه ششم مهر بود. در نهایت جمع بندی ای که داشتند، بخصوص پس از فضای سیاسی سال 88 این بود که فشارها را باید به گونه مرحله، غیر مستقیم و در فضای قالبهایی که در ادبیات ایرانی "جنگ نرم" نامیده می شود اعمال کنند.

جنگ نرم با توجه به سه نکته ای که عرض می کنم، یک واقعیت در برخورد ایران با امریکاست:

1- فعال سازی گروههای اپوزوسیون، فعال سازی آنها، حمایت از آنها، سازمان ایجاد کردن برای آنها و بکارگیری در قالب سیاست های فراگیری که آمریکا در رابطه با ایران دنبال می کند، برای مشروعیت زدایی از جمهوری اسلامی. موسساتی مانند امریکن اینترپرابز بیش از دیگران روی این موضوع کار می کردند. اکثر آقایانی که در سالهای اخیر به آمریکا رفته اند یا از قبل رفته بودند هم در این گونه مراکزی سمتهایی پیدا کرده اند و این نوع برخورد تصاعد یافته است؛ نشانه آن هم خارج کردن منافقین از لیست گروههای تروریستی بود. در حالی که در سال 1993 طی مصوبه ای که توسط مک کین تنظیم کرده بود در لیست گروههای تروریستی قرار گرفته بودند و تا سپتامبر گذشته در زمره گروههای تروریستی بود که توسط وزارت خارجه آمریکا فعالیتهای آن و نگرانی آمریکا در خصوص آن اعلام می شد. اما از دوسال پیش فرایند خارج سازی این گروه از لیست گروههای تروریستی آغاز شد، برخی مجموعه ها کار حقوقی کردند و فردی به نام "سید المحدثین" کارهای مربوط به سیاست خارجی آن را انجام داد. بالاخره آمریکا نام این گروه را از لیست گروههای تروریستی خارج کرد و این اقدام به معنای امکان مذاکره، وقت ملاقات گرفتن و تخصیص یافتن اعتبارات در بودجه بود. قبل از آن هم آنها با امریکا ارتباط داشتند، اما ردیف بودجه آنها جزو اعتبارات سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا بود که محرمانه می ماند.

 2- اقدامات در حوزه سایبرنتیک؛ در نوامبر 2010 در وزارت دفاع آمریکا معاونت سایبری تشکیل شد که کار آن انجام اقدامت سایبری بود. ویروس استاکس نت و دو ویروس دیگر، خرابکاری در تاسیسات نظامی و... هم در راستای همین فعالیتها.

 3- تحریم های اقتصادی؛ این تحریم ها معادله ای در فضای تفکرات نئولیبرالی است که از طریق محدوسازی قابلیت های اقتصادی زمینه های کاهش قابلیت های ساختاری بوجود می آید. این الگوها را آمریکایی ها قبلا به نوعی در ارتباط با شوروری و عراق مورد استفاده قرار داده بودند. بحث تحریم ها جزء سوم مهار ایران محسوب می شود.
هر کدام از این سه جزء تصاعد پیدا می کرد و طبعا فشار بر ایران افزایش می یافت. مثلا تحریم ها از قطعنامه 1737 تا 1929 را که ببینیم قطعنامه آخر از همه تحریم های قبلی قابلیت بیشتری در کاهش قابلیتهای ایران را داشت و از همه مهمتر اینکه این قطعنامه آخر را آنها تصویب کردند تا روسیه و چین هم رای مثبت دهند و بعد هم خودشان مصوباتی مبتنی بر قوانین داخلی خودشان بود. یعنی تحریم ها را از حوزه چندجانبه بین المللی به حوزه یکجانبه گرایی منتقل کردند. نام آن را هم "تحریم های فلج کننده" گذاشتند. واقعیت این است که از روز اعمال تحریم ها توسط اتحادیه اروپا، بازار ارز دچار شوک شد که همین شوک زندگی اقتصادی ایرانیان را و سپس تفکر و ادراک جامعه ایرانی را در رابطه با کارآمدی اقتصاد دولتی تحت تاثیر قرار داده است.

اوباما در دوره دوم وقتی کاندیدا شد نگاههای متفاوتی در جامعه ایران وجود دارد؛ اینکه دوست داریم کدامیک برنده نشود. من در محیط های مختلف این موضوع را تست کردl و نتیجه این بود که بیش از 70 درصد جامعه نخبه ایرانی به اوباما گرایش دارد و هنگام بررسی نتایج نظرسنجی در سایر کشورها هم نتیجه مشابه وجود داشت. فقط در پاکستان مردم علاقه داشتند میت رامنی برنده شود و آن هم به خاطر سیاست نظامی اوباما بود که در رابطه با پاکستان  به کار گرفته بود. من در سمینارهای بین المللی هم می دیدم که آنها موضع منفی نسبت به دولت اوباما دارند و دلیل هم این بود که روزانه هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا بالای سر آنها به پرواز در می آیند و در 80 درصد موارد مناطق مسکونی را هدف قرار می دهند. یعنی امروز تکنولوژی های فوق مدرن یک بازتاب مشروعیت زدایی ایجاد کرده است. اما وقتی این تکنولوژی ها در وزارت دفاع آمریکا سفارش داده می شود، باید مصرف شود تا اشکالات آن دیده شود و سفارشات بعدی داده شود. فضای راهبردی آمریکا عمدتا در دست وزارت دفاع است که ارتباطی چند جانبه میان مراکز تحقیقاتی، صاحبان صنایع و نظامیان ایجاد می کند. به همین دلیل هم هست که در سنت های آمریکا تا جایی که به یاد دارم وزیر دفاع نظامی نداشته اند. مثلا برای دور دوم اوباما جان کری مطرح است؛ اما او 20 سال است که لباس نظامی را کنار گذاشته است و از دیسیپلین نظامی خارج شده است. در دور اول اوباما هر دو وزیر دفاع، با نمایندگان کنگره که طرفدار برخورد نظامی در ایران بودند موافق نبودند، زیرا آمریکا درگیر افغانستان است و نیز جمعیت جوان زیاد ایران می تواند منجر به ایجاد حلقه های نظامی شود که موجب شورش و برخوردهای منطقه ای شود.

نگاهی که اوباما امروز در مورد ایران دارد دقیقا ادامه نگاههای گذشته است. البته در ماههای اول آن نگاه هیجانی امنیتی اندکی تعدیل می شود که نشانه های آن را می بینیم. برکناری خانم هیلاری کلینتون یک نقطه مثبت برای جمهوری اسلامی است که در سیاست خارجی آمریکا ایجاد می شود. سوزان رایس و دنیس رایس هم به عنوان گزینه های جایگزین مطرح هستند که احتمال گزینه اول بیشتر است.

در این فضا نگاه آمریکا به ایران در یک موقعیت تعدیل قرار می گیرد. هیلاری کلینتون که در سال 2008  رقیب اوباما درون حزب بود، از جانب عربستان سعودی کمک مالی هنگفتی گرفت که آن زمان در فضای آمریکا جنجال زیادی ایجاد کرد، اما چون بعدا با اوباما ائتلاف کرد ادامه نیافت؛ همانطور که بحث های مربوط به دیوید پترائوس در زمان انتخابات اخیر برجسته نشد و برای عدم تاثیرگذاری روی رقابتها آن را مطرح نکردند و یمنه برای استعفای پترائوس فراهم شد. هنوز هم مشخص نشد که آیا همه مسائل مربوط به خانم پائولوست یا اینکه موضوعات دیگری هم مطرح است؟ زیرا برخی رسانه ها آن را به گروههای ذی نفوذ  مربوط می دانند و نقش اسرائیل را هم مهم می دانند، زیرا سیاستهای تعدیلی داشت، احتمال کاندیداتوری در انتخابات  ریاست جمهوری یا معاونت ریاست جمهوری دور آینده وجود داشت، کتب او در آکادمی های آمریکا تدریس می شد، صاحب سبک بود، تئوری ضد گفتمان داشت و کتابی به عنوان "زبان، گفتمان، هویت و جنگ ضد شورش" داشت. در آن کتاب فضای خاورمیانه و فضای هویت گرایی در آن را توضیح می دهد و بر اساس آنها می گوید که چه باید کرد؟ توصیه پترائوس این بود که موازنه منظقه ای ایران و عربستان از طریق موازنه نیروهای هویتی حاصل شود و برای جلوگیری از گسترش گفتمان ایران در خاورمیانه باید یک ضدگفتمان در خاورمیانه برای کنترل گفتمان ایران بوجود آید. البته بحث رایس تحت عنوان "گفتمان رایس" هم یک موازنه منطقه ای است، اما در فضای موازنه منطقه ای جایگاه چندانی برای عربستان قائل نیست و معتقد است عربستان در موقعیتی قرار می گیرد که توازن منظقه ای را از بین می برد.

البته نگاه آمریکایی ها از سالهای 1992-93 مبتنی بر توازن ضعف بود؛ زمانی بحث توازن بحث را در قالب مهار دو جانبه بررسی کردند و نکته جالب توجه این است که این رویکرد را هم ادامه دادند که حتی در زمان دوت آقای خاتمی شاهد آن بودیم؛ موضوع عبور از خاتمی و برجسته کردن موضوع تضاد(حاکمیت دوگانه) که برخی دوستان در داخل هم به آن استناد می کردند از جمله موارد آن است. یعنی آنها می خواستند ببینند که نیروهایی که می خواهند روی آنها سرمایه گذاری کنند چقدر روی استراتژی ها اثرگذار هستند.به هر ترتیب در فضای جدید، رئیس سیا، وزیر امور خارجه، وزیر دفاع و وزیر خزانه داری که در اعمال محدودیتها علیه ایران اثر زیادی داشتند، تغییر می کنند.

 بنابراین با توجه به فضای موجود سیاست تحریم به نوعی ادامه پیدا می کند، سیاست مهار ایران یک موضوع در برابر دو گزینه دیگر(مذاکره و برخورد نظامی)بسیار جدی خواهد بود. امروز شرایط برای مذاکره و حمله نظامی بسیار ضعیف است. البته بحث هایی در مورد مذاکره این روزها شنیده می شود؛ یکی از نشانه های آن خانم و آقای "لورت" است که یک سایت اینترنتی هم دارند و مقالاتی را در نشریات مختلف منتشر می کنند؛ آنها ظاهرا یهودی هستند و می دانیم که یهودی ها مسائل ایران را به دقت مشاهده می کنند و الگوهای متفاوتی را در پیش می گیرند. بنابراین بحث های غیر رسمی هم وجود دارد که اخیرا روسیه روی آن تاکید کرده و گفته است که عبور از بحران بدون مذاکره مستقیم امکانپذیر نیست. اما برنامه ریزی های جدید برای مذاکره ایران با 5+1 احتمالا به ژانویه 2013 موکول می شود و قبل از آن مذاکره ای متصور نیست. ما یک مانور نظامی آمریکا را هم در پیش داریم که در چارچوب سیاست بازدارندگی است. شلیک ایران به پهپاد آمریکا هم یک سیاست جدید در حوزه خلیج فارس است؛ زیرا فضای تردد در حوزه خلیج فارس بسیار در هم تنیده است و هر هوپیما ممکن است وارد حریم کشور دیگری شود. اقدام ایران هم یک واکنش به ساقط کردن پهپاد ایرانی بود. در هر صورت اسرائیل در شرایط موجود، در منطقه یک بازیگر هیجانی تندورست و صرفا رئیس ستاد ارتش آن(اشکنازی) یک نگاه تعدیلی دارد و وزیر دفاع و نخست وزیر تگاه تهاجمی دارد.

خاورمیانه امروز در فضای تحول بسیار جدی قرار دارد؛ تکلیف قدرت و حکومت سوریه هم به احتمال بسیار زیاد تا فوریه و حداکثر مارس سال آینده مشخص می شود. البته جابجایی حکومت در آنجا ابهام را برطرف نمی کند؛ زیرا سوری ها بشدت متکثر و متنوع و ضد هم هستند. تا امروز یک بشار اسد بود و همه در کنار هم بودند اما در آینده اینگونه نخواهد بود. تغییرات در سوریه روی سرنوشت ایران اثرگذار خواهد بود.

فعلا  "مهار" سیاست رسمی آمریکا خواهد بود و فکر نمی کنم که اوباما بخواهد در دور دوم در آن تغییری ایجاد کند. اما طرح دیگری به نام "بازی بزرگ" یا "طرح جامع" هم مطرح است که هدف آن حل جامعه مسائل ایران و آمریکاست که تحقق آن امکانپذیر نیست. این مدل در رابطه با چین انچام شد، اما مربوط به زمانی بود که آمریکا می خواست در اردوگاه سوسیالیسم شکاف ایجاد کند؛ البته در زمان اجرای این طرح، از قبل تغییرات در چین شکل گرفته بود اما در ایران تغییرات در جهت معکوس شکل گرفته است. به هر ترتیب فضای 1-2 ماه آینده فضای تغییر خواهد بود وشکل بندی ژئوپلیتیک خارمیانه طی دو سال آبنده رقم خواهد خورد، اما معلوم نیست که در این مدت چه فرایندی در ارتباط با شکل خواهد گرفت؛ اما برخی نخبگان آمریکایی مانند بروس ریدل، سوزان مالونی و  کنت پولاک که قبلا در سرویس های امنیتی آمریکا فعالیت می کرده اند و اکنون در موسسات مطالعاتی هستند، بر ضرورت اجتناب از برخورد نظامی تاکید می کنند


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir