بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : چهارشنبه 7 خرداد 1393      10:21
بررسی گزارش جدید بانک جهانی؛

اقتصاد چین از آمریکا پیشی می گیرد؟

در گزارش جدید بانک جهانی تولید ناخالص داخلی دوازده قدرت اقتصادی با ایالات متحده مقایسه شده است.
نویسنده :
محسن عبدالهی

اقتصاد ایرانی: انتشار گزارش جدید «برنامه مقایسه بین المللی بانک جهانی» که در آن آمار مربوط به گزارش 2011 همین برنامه به روز رسانی شده است، موجی از نگرانی را در بین سیاستمداران و نخبگان آمریکایی برانگیخت. برخی رسانه ها در داخل و خارج آمریکا با استناد به یافته های گزارش، از پیشی گرفتن قریب الوقوع چین از آمریکا در بعد اقتصادی خبر دادند. در صفحه 81 گزارش دو جدول وجود دارد که آمار موجود در جدول دوم (7.2)[1] باعث شده تا برخی سبقت اقتصادی چین از ایالات متحده را بین سال 2014 تا 2016 حتمی بدانند.  

 

در جدول نخست (7.1) دوازده اقتصاد برتر جهان از نظر سهم در جی دی پی جهانی مقایسه شده و در جدول دوم نیز اندازه اقتصاد یازده کشور با آمریکا مقایسه شده است. اندازه تولید ناخالص داخلی کشورها در مقایسه با ایالات متحده (100 درصد) به قرار جدول زیر است:

 

جدول 7.2

اقتصاد

درصد جی دی پی به نسبت GDP آمریکا (برابری قدرت خرید)، 2011

درصد GDP به نسبت GDP آمریکا (برابری قدرت خرید)، 2005

ایالات متحده

100.0

100.0

چین

86.9

43.1

هند

37.1

18.9

ژاپن

28.2

31.3

آلمان

21.6

20.3

روسیه

20.7

13.7

برزیل

18.1

12.8

فرانسه

15.3

15.0

بریتانیا

14.2

15.4

اندونزی

13.2

5.7

ایتالیا

13.2

13.1

مکزیک

12.2

9.5

 

 

در جدول بالا، برابری قدرت خرید که درآمد ملی را در ارتباط با قدرت خرید داخلی اندازه می گیرد به جنبه هزینه داخلی اشاره دارد که با کالاهایی نظیر غذا یا مایحتاج روزمره سروکار دارد و از آنجایی که بسیاری از کالاها و خدمات در چین ارزان تر از آمریکا است پس مقایسه این دو، قدرت اقتصادی چین را به همراه خواهد داشت. نکته دیگر اینکه چین در مقایسه با سال 2005 در این بخش رشد حدود دو برابری داشته است.

 

اما بررسی جدول 7.1، اطلاعات دقیق تری از میزان قدرت اقتصادی چین نسبت به ایالات متحده ارائه می کند.

جدول 7.1

رتبه بندی بر اساس GDP

(برابری قدرت خرید)

اقتصاد

سهم در اقتصاد جهانی

(برابری قدرت خرید، جهان = 100)

سهم در اقتصاد جهانی

(نرخ برابری ارز، جهان = 100)

رتبه بندی بر اساس سرانه GDP

(برابری قدرت خرید)

1

ایالات متحده

17.1

22.1

12

2

چین

14.9

10.4

99

3

هند

6.4

2.7

127

4

ژاپن

4.8

8.4

33

5

آلمان

3.7

5.2

24

6

روسیه

3.5

2.7

55

7

برزیل

3.1

3.5

80

8

فرانسه

2.6

4.0

30

9

بریتانیا

2.4

3.5

32

10

اندونزی

2.3

1.2

107

11

ایتالیا

2.3

3.1

34

12

مکزیک

2.1

1.7

72

 

 

در ستون چهارم جدول فوق از نرخ برابری ارز استفاده شده که مقایسه نرخ برابری ارز - که درآمد را در رابطه با آن چیزی که در بازار بین المللی می توان خرید اندازه می گیرد - اقتصاد ایالات متحده تقریبا دو برابر اقتصاد چین است. مثلا وقتی از قدرت نظامی دو کشور صحبت می کنیم این دو را بر اساس توان سرکوب شورش داخلی آنها مقایسه نمی کنیم بلکه ترجیح اینست که قدرت نظامی در یک جنگ خارجی ارزیابی شود. همچنین وقتی شرکت ها در عرصه بین المللی با یکدیگر رقابت می کنند منطقا قدرت آن ها را در بازار داخلی کشورشان ارزیابی نمی کنند بلکه توان شرکت در عرصه بین المللی و در کنار سایر رقبای جهانی مورد آزمایش قرار می گیرد.

نکته دیگری که جای تامل دارد، بحث های سیاسی و توسعه نهادی در چین است. ثبات سیاسی و چنبره حزب کمونیست بر عرصه سیاسی می تواند سرمایه اجتماعی لازم برای حرکت به سمت یک اقتصاد جهانی را کند نماید. نگاهی به بافت و تقسیم بندی قدرت در شبکه های ایالتی و محلی کار دشوار دولت مرکزی برای پیشبرد اهداف اقتصاد و تبدیل چین به یک قدرت جهانی را بیش از پیش نمایان می کند. البته به نظر می رسد تاکنون حزب کمونیست توانسته از اقتدار تک حزبی خود استفاده کند و فرآیند تصمیم سازی و تصمیم گیری که معمولا در کشورهای دموکرات با کندی صورت می گیرد را تسریع نماید و در نهایت شتاب اقتصادی و توسعه ای خود را دو چندان نماید. نمونه بسیار آشکار این مساله، کشور هند است که با دارا بودن بزرگترین دموکراسی دنیا، فرآیند مذکور در آن با کندی فراوان صورت می گیرد.

همچنین نباید مشکل بسیار حاد آلودگی در چین را فراموش کرد. بنا بر گزارش بانک جهانی، 16 شهر از بیست شهر آلوده جهان در چین قرار دارد. بنابراین نمی توان هزینه های سنگین آلودگی در نتیجه توسعه شتابان این کشور را نادیده گرفته و اقتصاد پرجمعیت ترین کشور جهان، باید در مسیر توسعه، بر مشکلات هزینه بر و زمان بری نظیر آلودگی غلبه نماید.

علاوه بر این ها تبدیل شدن به یک قدرت در عرصه جهانی تنها در ابعاد اقتصادی میسر نمی شود و جنبه هایی نظیر ظرفیت و کشش فرهنگی در سطح جهانی و تبدیل آن به نفوذ بین المللی حائز اهمیت است. به نظر می رسد در این عرصه چین راه درازی در پیش داشته و اگرچه این کشور برای چند سالی است به شدت به فکر گسترش قدرت نرم افتاده و مراکز آموزش زبان و فرهنگ خود را (کنفوسیوس) در سرتاسر جهان تقویت کرده ولی کماکان برای عبور از دیوار عظیم فرهنگی چین و برابری و رقابت فرهنگی با آمریکا فاصله بسیار باقی مانده است.

بر شمردن چالش های پیش روی چین در راه تبدیل شدن به یک قدرت جهانی اقتصادی به معنای این نیست که این کشور از مزایای خاصی برخوردار نیست. درست است که ایالات متحده بزرگترین اقتصاد جهان را در اختیار دارد اما سرعت رشد اقتصادی چین بسیار سریعتر از کشورهای دیگر است و در همین فرآیند فرصت های فراوانی برای شرکت های بین المللی خلق می شود.

از سوی دیگر صحنه سیاسی در آمریکا نیز بسیار چالش برانگیز است و این کشور با موانع سیاسی و نهادی فراوانی روبرو است. یکی از نمونه های اخیر آن تعطیلی دولت فدرال و معطل ماندن بسیاری از لوایح و طرح های مهم این کشور است که سرعت رشد این کشور را کند می نماید. اما چین با سیستم سیاسی مسلطی که دارد در این عرصه از آمریکا بهتر عمل می کند. بعلاوه کنترل و نفوذ چین روی شرکا و شرکت هایش بیشتر از آمریکا است.

در عرصه جمعیتی هر دو کشور دچار چالش هستند. در چین اعمال سیاست طولانی تک فرزندی بحران آینده چین را تشدید کرده و زمامداران این کشور را وادار نمود تا به تعدیلات جدی در این عرصه بیندیشند. اقتصادی که در سال های بحران مالی در غرب توانسته بیش از 9 درصد، سالیانه رشد نماید با رشد جمعیت پیر و نرخ زاد و ولد نامناسب، باید اقتصادی که بر دوش یک میلیارد و سیصد میلیون نفر بنا شده را به نسلی کم جمعیت تر و پیرتر بسپارد. در مقابل ایالات متحده تا حدودی توانسته بحران های جمعیتی خود را با مساله مهاجرت پوشش داده و این مزیتی است که فعلا چین از آن کمتر بهره می برد. علاوه بر این مقایسه جمعیت فعلی دو کشور در آمار تولید ناخالص داخلی آنها (درآمد سرانه) با اهمیت است. همانطور که در ستون پنجم جدول 7.2 مشخص هست از این نظر آمریکا رتبه 12 و چین رتبه 99 را به خود اختصاص داده اند که با در نظر گرفتن تعداد جمعیت دو کشور (جمعیت چین 4.3 برابر ایالات متحده) این امر کاملا طبیعی است.

با تمامی این تفاسیر روزی خواهد آمد که اقتصاد چین در ابعاد مختلف از آمریکا پیشی خواهد گرفت. پیش بینی ها حاکی از برابری چین با ایالات متحده در سال های انتهای دهه 2020 میلادی است. اما تا آن روز همچنان ایالات متحده قدرت شماره یک اقتصادی در عرصه جهانی باقی خواهد ماند و چین باید بر بسیاری از مشکلات خود که به مواردی از آنها اشاره شد غلبه نماید. تبدیل شدن به قدرت اول اقتصادی جهان به منزله نادیده گرفتن سایر مولفه های قدرت نیست و انتظار می رود چین علاوه بر جنبه های اقتصادی، مسائل استراتژیک دیگری همچون نفوذ فرهنگی بین المللی، اصلاحات نهادی سیاسی اقتصادی و غیره را در دستور کار خود قرار دهد.

 


[1]  شماره جدول در گزارش اصلی

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir