بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : چهارشنبه 29 آذر 1391      15:21
چرا نمی‌توان تنها نماینده طبقه متوسط بود؟

فاشیسم یا انقلاب

چرا تهیدستان شهری محمل راست می‌شوند؟

متین غفاریان

غروب دولت محمود احمدی نژاد نزدیک است. از دوران او دو خاطره به یاد خواهد ماند. یکی تلاشی دولتی برای بازسازی جامعه از بالا و دیگر تلاشی اجتماعی برای بازسازی دموکراتیک جامعه از پائین. برینگتون مور در کتاب جاودانه اش ـ ریشه های اجتماعی دموکراسی و دیکتاتوری ـ سه نوع بازسازی جامعه برای ورود به عصر مدرن را از هم متمایز می کند. اولین راه بازسازی ساختار اجتماعی از پائین و توسط بورژوازی است که به دموکراسی ختم می شود، دوم بازسازی جامعه از پائین و توسط دهقانان که کمونیسم نام دارد و سوم، بازسازی جامعه از بالا و توسط نخبگان دولتی که مور آن را فاشیسم می نامد. در تاریخ ایران، به خاطر ضعف تاریخی دهقانان ـ که آفاری و ابراهامیان ـ کاظمی درباره آن نوشته اند ـ امکان بسیج دهقانان از پائین و راهبرد کمونیستی امکان ناپذیر بود. اما همین تاریخ نشان می دهد که جامعه ایران همواره میان دو نوع دیگر بازسازی جامعه و دولت در نوسان بوده است. آنچه برای مور اهمیت دارد، نقش دهقانان است. به گمان او اگر دهقانان به کارگران بدل شوند راه دموکراسی هموار خواهد شد اما اگر چنین نشود، جوامع راهی جز کمونیسم یا فاشیسم نخواهند داشت. بسیاری از جمله آفاری در کتاب انقلاب مشروطیت ایران تائید کرده اند که دلیل ناکامی انقلاب مشروطه آن بود که این جنبش مدنی نتوانست راه حلی برای مسئله دهقانان پیدا کند. اما اگر مبدا تاریخ مدرن ایران را اصلاحات ارضی بدانیم ـ از این جهت که نهاد اشرافیت را کاملا از بین برد و راه را برای بدل شدن دهقانان به کارگران هموار کرد ـ متوجه می شویم مسئله دهقانان به مسئله تهیدستان شهری بدل شد و معادله همان ماند که بود.

تهیدستان شهری و رده های پائین نیروی کار که اغلب کاری ثابت ندارند و کاملا در ساختار کار ادغام نشدند، کمابیش توانستند راه را بر هرگونه تحول دموکراتیک سد کنند. در کودتای 28 مرداد، در حالی که طبقه متوسط از نفس افتاده بود، شاه توانست همچون لویی بناپارت و شاید مسخره تر از آن به قدرت باز گردد. مختصات جامعه ایران و به خصوص عامل نفت، تاریخ این دیار را به نقاط عطف تقسیم کرده است. اگر نیروهای اجتماعی در لحظه بحرانی بتوانند توازن بازی را به نفع خود تغییر دهند که فبه المراد اما اگر نتوانند با دولتی روبرو خواهند شد که هر بحرانی هم داشته باشد با اتکا به پول نفت بحران سرکوب نخواهد داشت. بنابراین اگر شاه توانست با اتکا بر لومپن پرولتاریا در آنی قدرت را برباید، میدان بازی را برای 25 سال از آنِ خود ساخت. شاه با اجرای اصلاحات ارضی نیروی کار روستایی را به شهر فراخواند تا کارگر روند صنعتی ایران شوند. اما امکانات آنچنان نبود که بتواند نیاز همه این مهاجران را پاسخ گوید. مهاجران تنها و بی کس در شهرها رها شدند و خود آستین بالا زدند و شهری برای خود ساختند. همان طور که سعید امیرارجمند نشان می دهد اغلب اینان بدل به توده های از ریشه جدا شدند. هیچ سازمانی وجود نداشت که این توده های بی شکل را شکلی دهد. تنها نهاد، نهاد هیات بود که سنتا توده های فرودست را به روحانیون پیوند می داد. همانطور که هما ناطق نشان داده است این دو قشر اجتماعی سابقه ای طولانی از همکاری سیاسی از دوران قاجار داشتند. این همکاری به سبب نوسازی آمرانه رضاشاه برای مدتی به محاق رفت اما دوباره و به لطف برنامه های توسعه شاه که انبوهی تهیدستان شهری را ساکن شهرها کرده بود، این همکاری دوباره امکان یافت. برخلاف آنچه تصور می شود این رابطه در دوران شاه عمق زیادی نداشت. همانطور که بیات نشان داده است تهیدستان شهری خیلی دیر و در بحبوهه طوفان انقلابی مورد توجه صدر سیاسی انقلاب قرار گرفت. انقلاب اسلامی با تکیه بر طبقه متوسط شهری فرصت بروز یافت اما در رقابت بلوک های قدرت در دوران پساانقلابی این جناح مذهبی بود که توانست تهیدستان شهری را با وعده مسکن و کنار طبقه متوسط سنتی قرار دهد و توازن قوا را به نفع خود تغییر دهد. این حکایت ادامه داشت تا انکه عصر سازندگی فرارسید و حاکمیت بار دیگر به طبقه متوسط مدرن روی خوش نشان داد و تا آنجا پیش رفت که خود بخشی از ان شد و بر آن تکیه کرد. حاکمیت سیاسی هیچ گاه موضعی واحد در برابر طبقه متوسط اتخاذ نکرد. بخشی از نیروهای حاشیه ای که بعدا و پس از دولت اصلاحات به متن آمد سیاست اصلی انقلاب را تکیه بر تهیدستان شهری می دانست و با سیاست رسمی مخالفت می کرد. ارگان رسمی این بخش حاشیه ای هفته نامه صبح بود که گفتمانی که ساخت بعدا مورد استفاده تمام عیار دولت نهم قرار گرفت. کنش سیاسی این طبقه در دوم خرداد دوباره حاکمیت را برای اتکا به این طبقه به تردید کشاند. نتیجه این تردید در سوم تیر 1384 معلوم شد. محمود احمدی نژاد با تکیه بر آرای شهرهای کوچک و متوسط که بخش عمده شان را تهیدستان و طبقات پائین تشکیل می داد روی کار آمد. احمدی نژاد با اعتماد به نفس خواست های نیروی حامی اش را پیش برد. مهم ترین مکانیسم حمایت پخش پول بود. این سیاست تا آنجا ادامه یافت که چرخ توسعه ـ منبع حیات طبقه متوسط مدرن ـ از حرکت ایستاد و منجر به رفتارهای جنبشی از سوی آن شد. اما این واکنش هم ناکام ماند چرا که اغلب تهیدستان شهری با آن همراه نشدند.

یکی از نواقص جنبش دوم خرداد غفلت از تهیدستان شهری و طبقات پائین بود. ماجرای تهیدستان شهری تازه شروع شده است. فشارهای اقتصادی نه تنها بر تعداد آن ها افزوده که بخشی از طبقه متوسط را هم به میان آن ها هل داده است (یا لااقل این ترس مرگ آور را در جان شان انداخته است). تهیدستان شهری بعد از این بازیگری مهم تر در سیاست ایران خواهند بود و اگر فکری به حال و روزشان نشود، نقشی مخرب بازی خواهند کرد. هژمونی ایده های نولیبرال در میان طبقه متوسط نه تنها گره از کار ما باز نخواهد کرد که جدایی طبقه متوسط از تهیدستان شهری را به تقابلی آنتگونیستی بدل خواهد نمود. به یاد داشته باشیم که مختصات فرهنگی ایران می تواند این تقابل را تا سر حد تضادی خشن پیش ببرد. به خصوص که در این میان عناصری بخواهند ریشه مشکلات تهیدستان شهری را به سبک زندگی طبقه متوسط نسبت بدهند و از سیاست کینه نهایت استفاده را ببرند. زمان آن است که در گفتمان اصلاح طلبی جایی هم برای حقوق اجتماعی تهیدستان شهری در نظر گرفته شود. زمان محدود است چرا که سیاست زمان و مکان دارد و هر سیاستی را نمی توان در هر زمان و مکانی به کار برد. وقت برای ادغام تهیدستان شهری در گفتمان اصلاح طلبی تنگ است.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
سعید
جمعه 1 دى 1391      14:38

مقاله بسیار خوبی بود
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir