بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : جمعه 1 دى 1391      12:45
تاثیر منابع نفتی بر الگوهای باروری در ایران 1952- 1976

ایران پیر می شود؟

مهدی نصیرپور-دانشگاه ایلینویز

این مقاله بر اساس آمارگیری سال 1976 در پی آن است که رابطه توزیع درآمدهای نفتی و الگوهای باروری در استان های ایران را بررسی کند. برخلاف انتظارها، افزایش درآمدهای نفتی ایران بین سال های 1952 تا 1975 با کاهش نرخ رشد جمعیت همراه نشد. این مقاله در سال 1983 نوشته شده است.

مقدمه

جمعیت شناسان عموما بر این عقیده اند (دیویس 1963، کویل 1973، هیر 1966، بیووِر 1975، کریک 1971، آلمن 1978، کالدول 1976) که هر چه جوامع شهری تر و صنعتی تر شوند، و هر چه تکنولوژی نقش مهم تری در حیات اقتصادی و اجتماعی بازی کند، نرخ موالید کاهش می یابد.

با توجه به تئوری های جمعیت شناختی و جامعه شناختی به نظر منطقی می رسد که تحت چنین شرایطی، نرخ موالید در ایران هم کاهش یافته باشد. با این حال چنین نشده است و اکنون ایران دارای یکی از بالاترین نرخ های زاد و ولد در میان کشورهای در حال توسعه است. این ناهماهنگی با تئوری های جمعیت شناختی و جامعه شناختی شایسته مطالعه بیشتر است.

سه مکتب فکری به رابطه توسعه اقتصادی و باروری پرداخته اند. مکتب اول این ایده که توسعه اقتصادی اثر کاهنده بر باروری دارد را رد می کند. این دیدگاه در تئوری گذار جمعیتی (Demographic Transition) و توسط کسانی مانند وارن اس. تامپسون  (1929) و کینزلی دیویس (1974) بیان شده است. بنا بر این تئوری، تحولات جمعیت یک کشور بستگی به جایگاه آن در روند صنعتی شدن و سطح توسعه اقتصادی آن دارد. مکتب دوم معتقد است که توسعه اقتصادی باروری را افزایش می دهد. این ایده که توسط مالتوس (1803) بیان شده، معتقد است که فرصت های شغلی هر چه افزایش یابند میزان افراد متاهل را افزایش و سن ازدواج اول را کاهش می دهند. بنابراین تغییر در الگوهای ازدواج خود به خود منجر به افزایش نرخ موالید می شود. مکتب سوم که توسط کسانی چون دیوید هیر و السا اس. ترنز در 1966 پایه گذاری شد و توسط جامعه شناسان دیگر توسعه یافت (سیمون 1974)، می گوید در کوتاه مدت ارتقای سطح توسعه اقتصادی منجر به افزایش باروری می شود اما در بلندمدت، این نوع توسعه فشارهای را ایجاد می کند که سبب کاهش باروری می شوند. از جمله این فشارها می توان به افزایش آگاهی عمومی و استفاده از ابزارهای پیشگیری و افزایش هزینه های اقتصادی نگه داری فرزند اشاره کرد. به علاوه این سه تئوری، تئوری چهارمی هم وجود دارد که می توان عجالتا آن را رویکرد توسعه ساختگی (Pseudo-development) نامید. توسعه ساختگی نظر به سیستمی دارد که پتانسیل اقتصادی خود را بیشینه نمی کند یا نمی تواند بکند (جیکوبز 1966). در توسعه ساختگی، دولت بخش عمده سرمایه خود را صرف پروژه های نمادین غیرتولیدی می کند که کارکردهای سیاسی و نه اقتصادی دارند. در توسعه واقعی، منابع مصروف در مسیرهایی می شوند که فعالیت های اقتصادی را گسترده تر و متنوع تر کنند. برعکس در توسعه ساختگی، منابع در مسیرهایی صرف می شوند که راه را بر گسترش و تنوع اقتصاد می بندند. برخلاف سه تئوری قبلی، این تئوری اساسا مدعی است که در کشورهای در حال توسعه ای مانند ایران توسعه ی واقعی روی نداده است گرچه ممکن است اثراتی روی سیاست، روند مهاجرت، و اختصاص منابع گذاشته باشد (هالیدی 1979، کاتوزیان 1978، لونی 1977). هنوز مشخص نیست که توسعه ساختگی روی باروری چه تاثیری می گذارد. علی رغم افزایش فوق العاده تولید ناخالص ملی، این سئوال هنوز وجود دارد که آیا نفت هیچ اثر توسعه ای روی ایران داشته است یا نه. قبلا در این باره بحث شده که نفت به خودی خود هیچ تاثیر توسعه ای ندارد و هیچ رابطه ای هم با دیگر بخش های اقتصاد برقرار نکرده است (هالیدی 1979، کاتوزیان 1978). در واقع، نفت تنه یک تاثیر داشته است: ایجاد دولت رانتی در ایران. هر تاثیر دیگر نفت بستگی به آن دارد که رانت چه تاثیری داشته است. سئوالات ما در این جا این ها هستند: 1) دولت ایران چگونه درآمدهای نفتی را صرف می کرد و چگونه این صرف درآمدها روی باروری تاثیر می گذاشت. 2) در ایران چه نوع توسعه ای رخ داده است؟ واقعی یا ساختگی؟ و 3) تاثیر هر کدام از این دو بر باروری چه بوده است؟

پیش فرض ها

برای یافتن پاسخ این پرسش ها پیش فرض های ما این ها هستند 1) عوامل توسعه ای مانند شهرنشینی، آموزش مدرسه ای و دانشگاهی، انواع اشتغال، و میزان زنان شاغل، همه تاثیر منفی روی باروری در استان های ایران دارند. 2) متغیرهای توسعه ای تاثیر غیرمستقیم روی باروری دارند و میانجی این تاثیر غیرمستقیم میزان زنان متاهل است. 3) هر چه میزان زنان متاهل کمتر باشد باروری هم کمتر است و 4) در استان هایی که درآمدهای نفتی بیشتر اختصاص می یابند (مانند مرکزی، خوزستان، اصفهان، و آذربایجان شرقی) نرخ موالید کمتر از دیگر استان هایی است که درآمد نفتی کمتر به ایشان اختصاص می یابد.

نتایج آزمون این فرض ها بر بستر تئوری گذار جمعیتی مورد بررسی قرار می گیرند تا رابطه توسعه اقتصادی و الگوی باروری مشخص شود.

اغلب تحقیقاتی که رابطه توسعه و باروری را مورد بررسی قرار داده اند، توسعه اقتصادی را به عنوان پدیده اصلی که می تواند کاهش نرخ موالید را توضیح دهد، مورد استفاده قرار داده اند. این رویکردها چند نقص دارند: اولا رابطه توسعه واقعی و باروری را بررسی کرده اند و درباره رابطه توسعه ساختگی و باروری به این بسنده کرده اند که این نوع توسعه هم همان تاثیر توسعه واقعی را دارد. به علاوه توجه اندکی درباره رابطه به این شده که درآمدهای نفتی روی باروری از طریق متغیرهایی مانند شهری شدن، میزان زنان متاهل، و تحصیلات، تاثیر می گذارد. این مطالعه معتقد است که توسعه ساختگی در برخی از استان های خاص ایران منجر به کاهش نرخ باروری شده است و اینکه کاهش باروری در کشورهای در حال توسعه ای مانند ایران،   ناشی از اشاعه آموزش غربی و دیگر وجوه فرهنگ غربی در این کشورها است و اینکه در مورد خاص ایران، درآمدهای نفتی عامل مهمی در فرایند غربی شدن هستند. 

توصیف متغیرها

در ادامه هر کدام از متغیرها توضیح داده می شوند و مورد بحث قرار می گیرند.

شهر نشینی: تاثیر میزان شهرنشینی بر نرخ موالید در مطالعات متعددی مورد بررسی قرار گرفته است (پایدارفر 1971، خلیفه 1972، و جف 1942). همه این مطالعات ادعا کرده اند که نرخ موالید در محیط های شهری کمتر از روستاها است. مطالعات کاهش موالید نشان می دهد که شهرنشینی به تنهایی تاثیر منفی روی موالید نمی گذارد. در واقع، کاهش موالید ناشی از تعامل پیچیده متغیرهای متعدد مانند درصد جمعیت تحصیلکرده، میزان اشتغال و استانداردهای زندگی است. شهرنشینی عامل مهمی است چرا که در کشورهای غربی اثرگذاری متقابل متغیرهای توسعه در شهر بیشتر از روستا روی می دهد. در کشورهای در حال توسعه، جمعیت شهری لزوما از مزایای اقتصادی توسعه بهره مند نمی شوند (در این مطالعه مناطق با جمعیت حداقل 5 هزار نفر، شهر در نظر گرفته شده اند).

آموزش: در ادبیات نظری، سطح آموزش به عنوان عنصر مهمی در کم کردن باروری در نظر گرفته می شود. منطقی است اگر فرض کنیم ایرانی های با سطح آموزش متوسط یا دانشگاهی از امکان خانواده محدود و روش هایی که به نحو موثر این کار را انجام می دهند، آگاه باشند. بنابراین درصد زنان با سن 15 تا 29 که تحصیلات متوسطه یا عالی دارند برای آزمون درجه باروری در استان های ایران انتخاب شدند. زنان در این گروه سنی را به این دلیل انتخاب کردیم که این گروه مستعدترین گروه برای تولید مثل هستند، و باز به این دلیل اکثر زنان ایرانی دوران متوسطه را تمام نمی کنند و باز به این دلیل که میانگین سن ازدواج در ایران 15 سال است.

مشاغل کشاورزی/ غیرکشاورزی: در برخی موارد جامعه شناسان و جمعیت شناسان رابطه موقعیت شغلی و باروری را مورد بررسی قرار داده اند (کوزنتز 1974). نتیجتا مشاغل رده بالا مانند مشاغل بخش خدمات و غیرکشاورزی (صنعتی) روی والدین تاثیر می گذارد به طوری که روی فرزندان شان سرمایه گذاری بیشتری بکنند. تلاش برای کسب منزلت بالاتر والدین را وا می دارد که تعداد فرزندان کمتری داشته باشند.

سهم نیروی کار زنانه: رابطه منفی بسیار قوی میان سهم نیروی کار زنانه و باروری وجود دارد. میزان حقوقی که یک زن می تواند در بخش کار دریافت کند ـ حداقل در کشورهای توسعه یافته ـ رابطه ای برعکس با باروری او دارد (بلیک، 1967). اطلاعات در مورد دستمزدهای زنان برای آزمون فرض های تحقیق در ایران در اختیار نیست. وارد کردن ساده متغیر سهم نیروی کار زنان شاید به خودی خود روشنگر نباشد. این، می تواند هم به خاطر کمبود اطلاعات و هم به خاطر کمی و نبود هنجار کار کردن زنان در بیرون از خانه در ایران است. بنابراین در این تحقیق سهم نیروی کار زنان سنین 20 تا 24 مورد استفاده قرار گرفته است، چون این رده سنی احتمالا بیشترین تاثیر را در به تاخیر انداختن ازدواج و کاهش باروری دارد.

متغیر درآمدهای نفتی/غیرنفتی: همانطور که قبلا نشان دادم درآمدهای نفتی به چهار استان اختصاص داده می شد: استان مرکزی (مرکز نفتی و صنعتی)، آذربایجان شرقی (مرکز صنعت خودرو)، اصفهان (مرکز صنایع ذوب آهن و نساجی) و خوزستان (منطقه نفتی). این مراکز را باید پرجمعیت ترین مناطق در ایران در نظر گرفت که دلیل آن هم مهاجرت به لطف درآمدهای فوق العاده نفتی و سرمایه گذاری صنعتی است.

سهم زنان متاهل: سهم زنان متاهل تاثیر مستقیم روی نرخ موالید دارد (بومپاس 1969). این تاثیر خود را از طریق کوتاه شدن مدت سال های بجه آوری نشان می دهد. در مناطق شهری، افراد جوان تر (به خصوص مردان) مایل به ازدواج نیستند، چرا که باید با مشکل انباشت پول برای ازدواج کنار بیایند. بنابراین درگیر فعالیت هایی هستند که ممکن است با تشکیل خانواده هم خوانی نداشته باشد. این اتفاق به طور خاص برای ساکنین مهاجری اتفاق می افتد که در مناطقی ساکن هستند که پیامدهای مدرنیته مسلط است (هیزل، 1969). بنابراین سن اولین ازدواج در این تحقیق دلالت های مهمی خواهد داشت و می تواند تفاوت نرخ موالید در استان های ایران را توضیح دهد چرا که رابطه میان متغیرهای توسعه و باروری وابسته به سن اولین ازدواج هستند. بنابراین در این تحقیق، درصد زنان متاهل دره سنی 20 تا 24 سال به عنوان متغیر میانجی در رابطه متغیر باروری و متغیرهای گوناگون توسعه مورد استفاده قرار می گیرد (بومپاس، 1969). به علاه این گروه سنی بیشترین واریانس در میان گروه های سنی زنان متاهل را دارد.

نتایج

جدول شماره دو نمایانگر متغیرهای مستقل و وابسته است. در ردیف اول، داده های مربوط به نرخ باروری در استان ها آورده شده اند و در برابر  هر کدام نتایج توصیفی بر متغیرهای مستقل نشان داده شده است.

طیف نسبت کودک به زن نشان می دهد که زنان در استان های جنوبی، مانند چهارمحال بختیاری (1.022) و بویراحمدی (1.018) دو برابر زنان استان مرکزی فرزند به دنیا می آورند. کمتر میزان این نسبت در این استان ها است: مرکزی، خوزستان، اصفهان، خراسان، آذربایجان شرقی، فارس، سمنان، و هرمزگان. باید در نظر داشت که اگرچه استان هایی که توسعه یافته تعریف می شوند دارای نسبت کمتری هستند، باز دارای نسبت کودک به زن بسیار بالایی ـ بالا در مقایسه با کشورهای توسعه یافته ـ هستند.

میزان شهرنشینی در استان ها نشان دهنده تفاوت نسبی میان استان های توسعه یافته و استان های توسعه نیافته است. درصد شهرنشینی طیفی از 79 درصد در مرکزی تا 12 درصد در بویراحمدی را تشکیل می دهد.

درصد زنان تحصیل کرده ـ تا دانشگاه ـ در رده سنی 20 تا 29 سال هم نشان دهنده شکاف گسترده ای میان استان ها است. زنان تحصیل کرده ـ اعم از مدرسه ای و دانشگاهی ـ متغیر مهمی محسوب می شوند چرا که به طور ثابت با میزان شهرنشینی تغییر می کند. به عبارت دیگر، هر چه میزان شهرنشینی بالاتر می رود، سطح آموزش هم بالاتر می رود. این متغیر طیفی از 19.1 درصد در استان مرکزی تا 2.33 درصد در ایلام را تشکیل می دهد.

اغلب استان های دریافت کننده درآمدهای نفتی دارای سطح بالایی از آموزش هستند. این استان ها عبارتند از مرکزی، اصفهان (منطقه صنعتی با 9.24 درصد زنان تحصیل کرده در سطح دانشگاه و پائین تر از آن)، خوزستان (منطقه نفتی / صنعتی با 11.34 درصد)، فارس (8.19درصد)، و سمنان (9.27). استان هایی که از درآمدهای نفتی سهم کمتری دارند یا اصلا سهمی ندارند، میزان کمتری از تحصیلات زنان در دانشگاه و پائین تر از آن را نشان می دهند. سهم زنان متاهل (متغیر میانجی) در سطح استان های تفاوت معناداری را نشان نمی دهد. تفاوت میان بالاترین و کمترین میانگین سن ازدواج در استان ها 20.4 درصد است. بیشترین و کمترین میزان در استان های گیلان و بویراحمدی دیده می شود که به ترتیب دارای 66.8 درصد و 87.2 درصد زن متاهل هستند.

بررسی درصد کارگران مرد در حوزه کشاورزی هم به نتیجه مشابهی منجر می شود. این متغیر هم با تغییر درصد جمعیت شهری تغییر می یابد. همبستگی پیرسون میان درصد مردان کارگر در حوزه کشاورزی (رده سنی 20 تا 29) و درصد جمعیت شهری 71- است. سهم نیروی کار زنان از این هم اهمیت کمتری دارد. واریاسیون این متغیر برابر با وارسیون دیگر متغیرهای مستقل ـ مانند سطح آموزش زنان و جمعیت شهری نیست. واریاسیون کم متغیر نیروی کار زنان احتمالا ناشی از 1) گزارش آمار فعالیت زنان شاغل و 2) این واقعیت است که در ایران فارغ از موقعیت جغرافیایی ساکنین، هنجار کار کردن زنان در خارج از خانه ضعیف یا ناموجود است. به خصوص در مواردی که احتمال تماس نیروی کار مرد و زن وجود داشته باشد. بحث های قبلی و نتایج جدول 2 نشان می دهد که نرخ موالید به طور ثابت با اغلب متغیرهای ثابت تغییر می کند. مهم تر اینکه در میان متغیرهای مستقل، متغیر تحصیلات زنان بیشترین رابطه را با نرخ موالید دارد. همان طور که نشان داده شد، سهم زنان شاغلدر ایران کمترین واریاسیون را در استان های ایران دارد. این نتیجه، یافته های دیگر مطالعات که رابطه ا ی مستقیم یا غیرمستقیم میان سهم زنان شاغل و نرخ موالید را نشان می دادند، رد می کند.

نتایج رگرسیون چندمتغیره

جدول 3 همبستگی های میانه و انحراف استاندارد متغیر های مستقل و وابسته را نشان می دهد. برای آزمون پیش فرض های تحقیق، دیاگرام مسیر (شکل شماره 1) از طریق تکنیک رگرسیون چندمتغیره مورد آزمون قرار دادیم. در جدول شماره 4 همه متغیرهای مستقل برای توضیح پراکندگی در نسبت زن به کودک به کار گرفته شده اند.

نتایج آمده در جدول شماره 4 نشان می دهد که اثر درآمدهای نفتی از توسط عوامل دیگر مانند شهرنشینی و تحصیلات متوسطه و دانشگاهی زنان، در سایه قرار می گیرد. بنابراین لازم است که داده ها و فرض اولیه را ساده سازی کنیم. فرایند ساده سازی (simplification) دو وجه دارد. اولا برخی از متغیرهای بی ربط از معادله خارج می شوند. ثانیا برخی متغیرها مانند تحصیلات زنان که تاثیر مستقیم در باروری ندارد را وارد معادله می شوند. به عبارت دیگر، برخی متغیرها از طریق تاثیر روی متغیرهای دیگر روی کاهش باروری تاثیر می گذارند.

تفاوت نرخ موالید در استان های ایران می توان از تجزیه به سه متغیر تحلیل کرد. این سه متغیر عبارتند از 1) متغیر ساختگی استان های نفتی/ غیرنفتی، 2) شهرنشینی، و 3) میزان تحصیلات مدرسه ای و دانشگاهی زنان به علاوه متغیر رابطِ میزان زنان متاهل بین 20 تا 24 سال. همانطور که قبلا اشاره شد درآمدهای نفتی به صورت برابر در استان ها ایران توزیع نمی شود و سرمایه گذاری اصلی دولت در استان هایی با شهرنشینی بالا است. سرمایه گذاری نابرابر می توان به لحاظ آماری از سطح آموزش در استان ها متوجه شد. داده های سرشماری سال 1976 نشان می دهند که آموزش ـ به خصوص آموزش زنان ـ در استان هایی با میزان شهرنشینی بالا در سطح بالایی قرار دارد. این واقعیت نشان می دهد که اولویت دولت برای پیاده کردن برنامه آموزش بیشتر شهرها هستند تا روستاها. بنابراین پیش فرض قبلی ما نیاز به بازنگری دارد. بازنگری در پیش فرض ها منجر به این پیش بینی ها می شود: اولا توزیع درآمدهای نفتی از طریق مجاری اش مانند آموزش زنان روی کاهش باروری و از طریق سهم زنان متاهل رده سنی 20 تا 24 سال تاثیر می گذارد. ثانیا عوامل توسعه ای ممکن است سن اولین ازدواج زنان را بالا برده و از میزان زنان متاهل رده سنی 20 تا 24 سال بکاهند.

نتایج تحلیل مسیر محدود

جدول شماره 5 معادلات بازنگری شده جدول شماره 4 را نشان می دهد. روابط بررسی شده در این جدول عبارتند از: رابطه متغیر ساختگی درآمدهای نفتی ـ باروری، متغیر ساختگی درآمدهای نفتی ـ میزان زنان متاهل، متغیر ساختگی درآمدهای نفتی ـ تحصیلات زنان، شهرنشینی ـ باروری، و شهرنشینی ـ میزان زنان متاهل. مقایسه بین دو جدول 4 و 5 نشان می دهد که خارج کردن متغیرهای بی ربط، روابط بین  متغیرهای باقیمانده را تقویت کرده است. شکل شماره 2 روابط این متغیرها را نشان می دهد که در زیر آن ها را مورد بحث قرار خواهیم داد.
شهرنشینی و متغیر ساختگی درآمدهای نفتی: هم در این تحلیل و هم در کل، پیش فرض این است که درآمدهای نفتی در استان های بیشتر شهری سرمایه گذاری شده است. این پیش فرض با نتایج به دست آمده از تحلیل مسیر محدود تائید می شود. به ازای هر تغییر در انحراف استاندارد متغیر درآمدهای نفتی، انحراف استاندارد شهرنشینی 0.68 تغییر می یابد.

شهرنشینی و تحصیلات زنان: نتایج نشان می دهد که تحصیلات زنان نقش مهمی در توضیح کاهش باروری می کند. ضریب همبستگی 0.8697 نشان گر همبستگی بسیار بالا بین شهرنشینی و تحصیلات زنان است. این رابطه قبلا در ادبیات این حوزه به طور مستند مورد بررسی قرار گرفته است. به طور مثال، دیویس و کاسیس (1949) نشان داده اند که توسعه شهرها تغییر در جمعیت از بی سواد به باسواد می شود. مطالعه آن ها همینطور نشان می دهد که افزایش میزان سواد همراه است با توسعه صنعت و تجارت و بهبود فرصت های آموزشی هم برای مردان و هم برای زنان. رابطه تحصیلات زنان و متغیر درآمدهای نفتی غیرمستقیم و از طریق متغیر شهرنشینی است (0.60). این همبستگی غیرمستقیم نشان می دهد که میزان بالایی از درامد نفتی برای آموزش در مناطق شهری استان های صنعتی و نفت خیز خرج شده است (به طور مثال خوزستان، مرکزی، اصفهان و آذربایجان شرقی).

سهم زنان متاهل 20 تا 24 سال و تحصیلات زنان: تحصیلات، اثر منفی روی میزان زنان متاهل 20 تا 24 سال می گذارد. به عبارت دیگر هرچه میزان تحصیلات زنان افزایش یابد، میانگین سن اولین ازدواج زنان هم بالاتر می رود و بنابراین میزان زنان متاهل بین 20 تا 24 سال کاهش می یابد. تاثیر تحصیلات بر میزان زنان متاهل بین 20 تا 24 سال نزدیک به سه برابر اثر شهرنشینی و چهار برابر متغیر ظاهری درآمدهای نفتی است. وقتی متغیر تحصیلات زنان به معادله اضافه می شود، همبستگی متغیر ظاهری درآمدهای نفتی و متغیر شهرنشینی ناچیز می شود. این نشان می دهد که رابطه بین این دو متغیر و میزان زنان متاهل از طریق متغیر تحصیلات است.

باروری و تحصیلات زنان:

تحصیلات زنان اثر بسیار قوی منفی روی باروری در استان های ایران دارد. اگرچه تعداد معدودی از مطالعات رابطه مثبت میان آموزش و باروری را نشان داده اند اما یافته های تحقیق ما ـ رابطه منفی قوی بین تحصیلات و باروری ـ مورد تائید بسیاری از مطالعات در این حوزه است (هیر 1966، پِلیس 1980، سیمون 1974، کالدول 1976). همبستگی این دو متغیر 0.8138- است که نشان می دهد هر چه تحصیلات زنان در هر استان افزابش یابد، نسبت کودک به زن در همان استان کمتر می شود. از این تاثیر کلی تحصیلات بر باروری، 0.61- (75 درصد) اثر مستقیم و 0.2060- (25 درصد) به واسطه سهم زنان متاهل است. افزایش فرصت تحصیلات به این معنا است که درصد بیشتری از جوانان علاقه مند حضور در مدارس و دانشگاه ها هستند. شرایط هم به طور مستقیم نرخ باروری را کاهش می دهد و هم غیرمستقیم از طریق بالا بردن سن اولین ازدواج و کم کردن میزان زنان متاهل رده سنی 20 تا 24 سال. این یافته های نشان می دهد که تحصیلات به زنان هم زمان و هم شناخت می دهد که به جای ازدواج به دنبال تحصیلات یا کار بروند. بالا رفتن سن ازدواج اثر منفی روی نسبت کودک/زن می گذارد. از تاثیر کلی سهم زنان متاهل بر باروری، اثر مستقیم 0.3454 (42 درصد) و باقی آن اثر غیرمستقیم از طریق تحصیلات است.

باروری و متغیر ظاهری درآمدهای نفتی/ شهرنشینی: رابطه مستقیمی میان این دو متغیر و متغیر باروری وجود ندارد. تنها رابطه میان این سه متغیر، غیرمستقیم است و میانجی این رابطه، تحصیلات زنان است. از تاثیر کلی که شهرنشینی روی باروری می گذارد، 83 درصد ان از طریق تحصیلات زنان و 17 درصد آن از طریق سهم زنان متاهل است. تاثیر متغیر ظاهری درآمدهای نفتی بر باروری هم از طریق 1) تحصیلات زنان به واسطه شهرنشینی و 2) سهم زنان متاهل از طریق تحصیلات زنان و شهرنشینی است. ضریب همبستگی تاثیر غیرمستقیم متغیر نفت روی باروری 0.33- است که 76درصد تاثیر کلی را شامل می شود. مابقی تاثیر غیرمستقیم روی باروری (0.097- ) به میانجی سهم زنان متاهل 20 تا 24 سال است. اثر منفی درآمدهای نفتی روی الگوهای باروری در استان های ایران نشان می دهد که سه چهارم آن به واسطه تحصیلات زنان است. یک چهارم مابقی ناشی از بالا رفتن سن اولین ازدواج است که باروری را کاهش می دهد.

بحث

در میان عوامل موثر بر باروری، تحلیل مسیر محدود نشان می دهد که تحصیل زنان در مقاطع دبیرستان و دانشگاه نقش مهمی در تفاوت میزان باروری در استان های مختلف بازی می کند. در موارد دیگر، رابطه بین متغیر های مستقل و باروری مورد بحث قرار می گیرد.

شهرنشینی در ایران: نتایج تحلیل نشان می دهد که شهرنشینی نقش کمتری نسبت به دیگر متغیر ها بازی می کند. دلیل این تاثیر کم شهرنشینی بر باروری احتمالا هم به خاطر نوع تعریف شهرنشینی در این مطالعه است و هم به خاطر نوع شهرنشینی که واقعا در ایران شکل گرفته است.

در کشورهای در حال توسعه مانند ایران، رشد جمعیت شهری بیشتر به خاطر مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک ـ عمدتا برای جستجوی کار ـ است. مهاجرت های گسترده  ـ به خصوص به شهرهای خاصی مانند تهران، اصفهان، آبادان، و تبریز ـ منجر به رشد تقاضای مسکن و نیروی کار انعطاف پذیر می شود. این شکل از توسعه شهری نه نتیجه توسعه اقتصادی یا اجتماعی بلکه ناشی از توزیع نابرابر ثروت در استان ها است.

اگرچه تحصیل زنان عامل مهمی است که می تواند نرخ باروری در استا ن های ایران را تتوضیح دهد اما مسئله که باقی می ماند نوع تحصیلات است. این موضوع از بابت فهم رفتار های باروری در ایران اهمیت زیادی ندارد اما از جهت درک ماهیت توسعه در ایران حایز اهمیت است.

تحصیلات یکی از اهداف سرمایه گذاری دولتی در کشورهای در حال توسعه به شمار می آید. این خود ناشی از ناتوانی دولت در افزایش رشد صنعتی شدن است. توجه دولت ایران به آموزش همزمان با افزایش درآمدهای نفتی افزایش یافت. در این زمان بود که آموزش نسبت به دیکر خدمات عمومی اولویت یافت (کاتوزیان، 1978). اغلب بودجه دولت در زمینه آموزش در بحش های شهری استان های نفتی/ صنعتی متمرکز شد.

در سال های 1973-1974 آموزش ابتدایی و متوسطه مجانی اعلام شد به این معنی که دولت همه هزینه های آموزشی را به عهده می گرفت. اما مدارس مجانی نه تنها نرخ بی سوادی را کاهش نداد که منجر به افزایش تورم هم شد. میزان توسعه تعداد مدارس و دانشگاه ها قابل توجه بود اما معلم و نیروی آموزش دیده کافی وجود نداشت.

به علاوه اموزش متوسطه و عالی ـ به خصوص برای زنان ـ مختص افرادی بود که به لایه های بالای جامعه تعلق داشتند. به عبارت دیگر، بسیاری از افراد تحصیل کرده در ایران متعلق به طبقات بالای جامعه بودند. بر اساس پیمایشی که در سال 1973 توسط وزارت علوم انجام شد، 48 درصد دانشجویان از خانواده های بوروکرات بوده اند، 35 درصد از طبقات بازرگان و صنعتی، 7 درصد از خانواده های زمین دار یا کشاورزان مستقل، 2 درصد از طبقه کارگر شهری و 1 درصد از خانواده های دهقان (کاتوزیان، 1981). واضح است که آموزش عالی در ایران به شکل برابر میان طبقات اجتماعی توزیع نشده است.

این داده ها نشان می دهند که توسعه واقعی آموزش در ایران رخ نداده است. آموزش به سبک غربی احتمالا نمی توانست کمکی به کشور در حل مسئله بی سوادی و توسعه نیافتگی بکند. با این حال، باید تاکید کرد که شکل توسعه و آموزش در ایران مانند هر جای دیگر نسبت مادر/ فرزند را به واسطه آموزش متوسطه و عالی کاهش می دهد.

 

توسعه ساختگی در ایران

این مقاله روی وجوهی از توسعه در ایران تاکید کرد و هدف اش آن بود که نشان دهد توسعه واقعی در ایران روی نداده است بلکه در برخی از مناطق شاهد روی دادن توسعه ساختگی هستیم و این خود ناشی از سرمایه گذاری نابرابر درآمدهای نفتی در استان های کشور است (نصیرپور، 1984). از سوی دیگر، باید در این مورد هم بحث کرد که آیا توسعه در استان های خوش شانس که درآمدهای نفتی را جذب کرده اند واقعی بوده است. با این حال، توسعه ساختگی را باید ناشی از فرایند غربی شدن در جامعه ایران دانست (کاتوزیان، 1981؛ جیکوبز، 1966).

مفهوم غربی شدن جوانب گوناگونی دارد. نورمن جیکوبز (1966) این مفهوم را به معنای آشنایی و تجربه موقعیت یا صورت بندی های اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی غربی در نظر گرفته است. به نظر او، این تجربه با خواست تغییر در نظم اجتماعی همراه است و این خواست خود فرایند توسعه را شتاب می بخشد و تسهیل می کند.

رسوخ گسترده تفکر و منش اروپایی که البته امری نسبتا متاخر است، توسط دو ابزار به هم پیوسته روی داده است: آموزش عمومی و رسانه های جمعی. کالدول (1976) توضیح داده است که برای بیش از یک قرن مدرسه رفتن مختص به اقلیت محدودی از پسران بوده است و تا دهه 1970 که جنبشی برای عمومی شدن آن آغاز شد، گسترده نبوده است. خانواده ایده ئال آنطور که در مدرسه تدریس می شد خانواده غربی بود. به علاوه کتب درسی استفاده شده در آفریقا و به طور خاص در ایران از اروپا و آمریکا آمده اند یا توسط کسانی نوشته شده اند که متاثر از کلیشه های غربی بوده اند.

دقیقا همان طور که کالدول نشان داده است هسته ای شدن خانواده در آفریقا هم زمان با سلطه اقتصادی و فرهنگی ـ اجتماعی غرب بوده است، این تحقیق هم نشان می دهد که غربی شدن چه تاثیری روی کاهش باروری در ایران داشته است. از 1970، بعد از افزایش درآمدهای نفتی، رسانه های جمعی نقش تاثیر مهمی روی هسته ای شدن خانواده ایرانی داشته اند (ادلفسن و لیبرمن 1974). منطقی است که فکر کنیم که تحصیلات به درآمد بیشتر منجر می شود و برای افراد این امکان را ایجاد می کند که رادیو و تلویزیون بخرند، ابزارهایی که جهان غرب را با جزئیات به تصویر می کشند. بنابراین هسته ای شدن خانواده در نهایت متاثر از آموزش است.

استدلال بالا درباره غربی و هسته ای شدن خانواده، خود بخشی از تلاش من است که رابطه محتمل توسعه ساختگی و نرخ موالید را ترسیم کنم. دلالت های این استدلال عبارتند از 1) هسته ای شدن خانواده در ایران ناشی از غربی شدن است. 2) از آنجا که هسته ای شدن خانواده متضمن فرزندان کمتر است، بنابراین هسته ای شدن خانواده احتمالا تاثیر زیادی روی نرخ موالید در کشورهای توسعه نیافته مانند ایران داشته است. و 3) ایده خانواده هسته ای احتمالا توسط آموزش عمومی و رسانه های جمعی پخش شده است. اگرچه این دلالت ها را باید با احتیاط در نظر داشت اما علی رغم این، این دلالت ها ارزش آن را دارند که در تحقیقات بعدی مورد بررسی قرار گیرند.

نتیجه گیری

این مقاله به بررسی رابطه درآمدهای نفتی و نرخ موالید در ایران پرداخت. بخش عمده ادبیات تجربی درباره باروری محدود هستند و این خود به دلیل محدودیت های تئوری های تغییرات جمعیتی است که احتمال انواع گوناگون توسعه اقتصادی در کشورهای در حال توسعه ای مانند ایران را از بالا می نگرند. این مقاله رابطه بین درآمدهای نفتی و نسبت مادربه فرزند (به عنوان شاخصی برای اندازه گیری نرخ موالید) را از طریق بازنگری در تئوری های تغییرات جمعیتی را توضیح می دهد و نشان می دهد که توسعه ساختگی مانند توسعه واقعی نرخ موالید در ایران را کاهش می دهد. پیش فرض نهفته در این بازنگری آن است که توسعه نابرابر در استان ها نتیجه توزیع نابرابر درآمدهای نفتی است که خود هم بسته با فرایند غربی شدن است که خود را به طور خاص در سلطه اقتصاد و آموزش غربی نشان می دهد. توسعه ای که در استان های خاصی از ایران روی داده است ـ به طور خاص در خوزستان، اصفهان، و مرکزی ـ روی داده است به معنای واقعی کلمه توسعه نبوده است. استان های که درآمدهای نفتی را جذب کرده اند، تغییرات وسیعی را از سرگذرانده اند، تغییراتی نمایش که می توان آن ها را توسعه ساختگی خواند. این تغییرات خود حاصل فرایند غربی شدن هستند. بنابراین می توان گفت که فرایند غربی شدن است که نرخ موالید در ایران را کاهش می دهد.

کاهش نرخ موالید در ایران نتیجه مستقیم ثروت نفت نیست. تحلیل داده ها نشان دهنده رابطه ای غیرمستقیم میان این دو متغیر وجود دارد و میانجی های این رابطه شهرنشینی، آموزش عالی زنان در سنین 15 تا 29 ساله، و به میزان کمتری زنان متاهل بین 20 تا 24 ساله هستند.

به نظر می رسد این مدل محدود می تواند رابطه توسعه ساختگی و کاهش نرخ موالید کنونی در ایران را توضیح دهد. در خلال شکوفایی قیمت نفت در سال های 1972 تا 1975، تحصیلات زنان در مقاطع متوسطه و عالی مستقیما روی نرخ موالید و به طور غیرمستقیم روی بالا رفتن سن متوسط ازدواج زنان اثر گذاشت. با این حال، توسعه ساختگی مانند توسعه واقعی می تواند برخی از زوج ها را تشویق کند که فرزند کمتری داشته باشند و راه به سوی هسته ای شدن خانواده ها باز کند.

مدل تجربی که در این جا ارائه شد کاملا به تئوری تعدیل شده تغییرات جمعیتی (به روایت کالدول، 1976) نزدیک است. ایده اصلیِ روایت بسط یافته این تئوری آن است که تغییرات در نرخ موالید در کشورهای در حال توسعه متاثر از فرایند غربی شدن است. غربی شدن در این معنا شامل سلطه غربی ابزار تغییر فرهنگی مانند مدارس و رسانه های ارتباطی است.

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir