بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : يکشنبه 29 تير 1393      10:28

پایان جاذبه اقتصاد آمریکا

نشریه اکونومیست در سرمقاله این شماره خود نگاهی به وضعیت اقتصاد ایالات متحده داشته و عنوان نمود رشد بالقوه اقتصاد آمریکا کمتر از نصف رشد آن در دو دهه پیش است.

اقتصاد ایرانی:  در اواسط دهه 1990 اقتصاد آمریکا به ناگهان شکوفا شد. تولید جهش یافت. مهاجران و سرمایه های خارجی سرازیر شدند تا از مزیت این «اقتصاد جدید» که به سرعت در حال شکوفایی بود، بهره ببرند. نرخ بیکاری به 4 درصد افت کرده بود اما نرخ تورم هم پایین مانده بود. همه اینها منجر به آن شده بود تا اقتصاددانان به این نتیجه برسند که نرخ رشد بالقوه از میانگین 3 درصدی دهه های متمادی، به 5/3درصد یا حتی بیشتر افزایش یافته است. نرخ رشد بالقوه، سرعتی است که یک اقتصاد می تواند گسترش یابد آن هم در شرایطی که نرخ بیکاری بدون تغییر بماند و نرخ تورم ثابت باشد.
متاسفانه این روزها دیگر از آن «اقتصاد جدید» خبری نیست. احیای اقتصادی پس از رکود سال های 2008 و 2009 ضعیف ترین احیا در دوران پس از جنگ جهانی بوده است و شواهد روزافزونی وجود دارد دال بر اینکه نرخ رشد بالقوه آمریکا کاهش یافته است. دو عامل تعیین کننده بزرگ در این میان، عرضه نیروی کار و افزایش تولید آنان هر دو با کاهش مواجه شده است. کارآیی نیروی کار در سال گذشته به شدت کاهش یافته است؛ نیروی کار آمریکا هیچ رشدی نکرده و میزان تولید به ازای هر ساعت کاهش یافته است. به تازگی صندوق بین المللی پول برآورد خود از نرخ رشد بالقوه آمریکا را به 2درصد کاهش داد. سایر اقتصاددانان حتی آن را در حد 75/1درصد برآورد کرده اند.
تاکنون کاهش نرخ رشد بالقوه تاثیر خاص چندانی بر جای نگذاشته است. چون رکود اخیر چنان عمیق بوده است و احیای اقتصادی چنان ضعیف که هنوز اقتصاد آمریکا در حد کمتر از ظرفیت خود کار می کند.اما در دراز مدت، کاهش سرعت اقتصاد به نصف، می تواند تبعات نگران کننده ای در پی داشته باشد. استانداردهای زندگی با سرعت کندتری ارتقا می یابند و فشار پرداخت بدهی های امروز سنگین تر می شود.
حل مشکلات کوتاه مدت به معنای رونق تقاضا است. بنابراین فدرال رزرو باید نرخ بهره را در حد پایین نگه دارد. اما برای تقویت رشد دراز مدت، آمریکا همچنین نیازمند پاسخگویی به بخش عرضه است. به خصوص آمریکا به کارکنان بیشتر و تسریع بیشتر بهره وری نیاز دارد. در دهه 1990 تعداد آمریکایی های در سن کار با نرخ میانگین 2/1درصد در سال رشد می کرد اما این رقم در سال 2013 به تنها 4/0درصد رسیده است.
سهم این افراد از نیروی کار نیز از رقم 67درصد به کمتر از 63درصد کاهش یافته است. تا حدودی می توان رکود را عامل این مشکل دانست چون پس از سال ها بیکاری، برخی افراد از جست وجو برای کار دست کشیده اند. این خود یکی از دلایلی است که بر اهمیت رونق احیای اقتصادی می افزاید. پا به سن گذاشتن نسلی از آمریکایی ها که رونق اقتصادی را رقم زده بودند نیز عامل دیگر است. تعداد افرادی که در سال های نهایی دهه پنجاه سالگی خود (سنی که در آن مشارکت در نیروی کار رو به افول می گذارد) و بالاتر از آن هستند به سرعت رو به افزایش است.
اما هر دوی این معضلات با مشکلی دیگر تشدید شده اند: سیاست هایی که عرضه کارکنان را سرکوب می کند. مخرب ترین این سیاست ها نظام آسیب دیده مهاجرت آمریکااست. ورود به آمریکا دشوارتر شده است. تعداد ویزاهایی که امروز برای افراد ماهر صادر می شود، کسری از تعداد ویزاهایی است که در دهه 1990 صادر می شد و این در شرایطی است که تعداد فرصت های شغلی خالی برای کارکنان ماهر افزایش یافته است. سیاست بهداشت و درمان اوباما موسوم به اوباماکر، گرچه از برخی دیگر جنبه ها خوب است، اما نیروی کار را کاهش می دهد چون به افراد کمک می کند بدون کار کردن از خدمات بهداشت و درمان بهره مند شوند. آمریکا نسبت به سایر کشورهای ثروتمند سهم کمتری از تولید ناخالص داخلی خود را برای بازآموزی بیکاران و کمک به آنها برای یافتن شغل صرف می کند. آمریکا سن بازنشستگی را افزایش نداده و به نظام بیمه معلولان این اجازه را داده است که به یک برنامه رفاهی تبدیل شود. تعداد کارکنان دارای ناتوانی که البته بعید به نظر می رسد هیچ یک از آنها دوباره کارکنند، از سال 1997 به 9 میلیون نفر افزایش یافته است. اروپا می تواند به آمریکا در باب بازار کار درس هایی بدهد:به مدد اصلاحات نظام رفاهی، اکنون سهم اروپایی هایی که در نیروی کار هستند، در حال افزایش است.  
گرچه سیاستمداران آمریکایی برنامه هایی را برای تغییرات شدید حوزه های مختلف ارائه کرده اند، اما طرح های آنها قربانی سیاست های دو حزب بزرگ شده اند. جمهوری خواهان بر سر راه تسهیل قوانین مهاجرت ایستاده اند و دموکرات ها بیم آن را دارند که اصلاحات بخش عرضه به قشر متوسط جامعه آسیب بزند. هر دو طرف با منافع خاص خود می خواهند قوانینی ضد رقابتی وضع کنند. باراک اوباما به عنوان رئیس جمهوری که در دهه های اخیر کمترین وفاق را با کسب و کارها داشته است، کمترین توجه را به این معضل نشان داده است. به همین دلیل بیم آن می رود که اقتصاد ایالات متحده همچنان با گام هایی کند به پیش رود و آمریکایی ها نباید هیچ کس دیگری غیر از رهبرانشان را سرزنش کنند.

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

کلمات کلیدی : اقتصاد آمریکا
نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir