بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : دوشنبه 6 مرداد 1393      12:34

مساله تحریم؛ نقض فلسفه یا رفع مصادیق

در هزاره جدید «سازمان به مثابه فرهنگ» تعریف می‌شود. یعنی سیستمی که اعضای آن فهم و استنباط یگانه‌یی از سازمان دارند. در این تعریف جدید است که فلسفه و هویت سازمان نقش پر‌رنگی را داراست. در این ماهیت، همه اعضای سازمان به‌گونه‌یی ناخواسته در راستای فلسفه سازمانی حرکت می‌کنند و فرآیندهای نظام‌یافته را برای دستیابی به اهداف سازمان پشتیبانی می‌کنند
نویسنده :
سید مهدی سديدی

اقتصاد ایرانی: 1979 را می توان سال تغییر موازنه ها دانست. ایران با گام نهادن به حاکمیتی با مفهوم «جمهوری اسلامی» موجودیت خود را در مقام تصمیم بین الملل قرار داد؛ دوستان جدید، دشمنان جدید. رویدادی که هر کشور برآمده از انقلاب با آن مواجه می شود. دوستان جدید در پی تحکیم و بسط روابط و دشمنان یا ظریف تر بگوییم «رقبای منفعتی»، به دنبال حفظ منافع و انجام «بازی های سودآور». «اکتبر 1979» زمانی بود که نسل مبارزان انقلاب برای نخستین بار با واژه «تحریم» مواجه شدند، زمانی که اموال، منافع و تجهیزات ایران در امریکا توقیف و روابط دیپلماتیک دو کشور قطع شد. بهانه این اتفاق تسخیر لانه جاسوسی معرفی شد. البته برای «تاریخ اقتصادی» ایران این اتفاق یادآور خاطره دیگری بود، تحریم نفتی 1951 ایران توسط دولت انگلیس به بهانه ملی شدن صنعت نفت. بدون شک ما در کنار مکاتب بزرگ اقتصادی رایج و صاحب کرسی در دنیا، خواسته یا ناخواسته معرف «مکتب اقتصاد تحریم» در دنیا هستیم. آنچه در توسعه ملی، توانسته ایم یا نتوانسته ایم بدون هیچ تردیدی با فرآیند «تحریم» از ارتباط تنگاتنگی برخوردار است. اکنون ما در شصت و سومین سالگرد نخستین تحریم نفتی ایران و سی و سومین سالگرد آغاز موج تحریم های جدید ایستاده ایم و پس از یک دوره پرفشار تحریمی اکنون در برهه حساسی از مذاکرات برای حل برخی مناقشات با غرب قرار گرفته ایم؛ مذاکراتی که غرب در آن توقف برنامه هسته یی را می خواهد و ما در مقابل رفع کامل تحریم. ما باید بدانیم در حوزه «فکر برای تحریم» یا «فکر علیه تحریم» چه فعالیت هایی انجام شده است. استراتژی مهار- فروپاشی سبب شده است «تحریم های اقتصادی» در کانون توجه کشورهای طراح تحریم قرار بگیرد اما تحریم های اقتصادی تنها یک تکنیک است. باید توجه داشت که در حلقه فلسفه، استراتژی، تکنیک؛ تکنیک ها پایین ترین سطح عملیاتی هستند. یعنی فلسفه و هدف شکل می گیرد و سپس گام های دستیابی به هدف و فلسفه که استراتژی ها هستند تدوین می شود و در انتها از تکنیک ها برای عملی شدن فلسفه و هدف کمک گرفته می شود. تحریم های اعمال شده از عقبه فکری قوی و انسجام یافته یی برخوردار است. این یادداشت مصمم است نه در تله «توهم توطئه» و «غرب بزرگ بینی» گرفتار شود و نه در دام «ساده انگاری» بیفتد و تنها مایل است طرح این موضوع کند که آیا فلسفه تحریم ها باید نقض شود یا آنکه تکنیک ها باید رفع شوند؟ مناقشه هسته یی ایران تنها یک تکنیک عملیاتی است برای فلسفه تقابل ایران و غرب. بازخوانی و بررسی مجموعه یی از تولیدات فکری در زمینه تحریم اعم از گزارشات، نشست ها و سمینارهای تخصصی، سخنرانی ها و نظریه پردازی های ما را با این فرض مواجه ساخت که ما با یک پدیده خلق الساعه و یک تصمیم هیجانی روبه رو نیستیم بر این اساس در طرح مباحثم در زمستان سال 91، احساس کردم جای دو مفهوم در ادبیات تحریم خالی است، دو مفهوم سازمان تحریم و تکنولوژی تحریم.

در هزاره جدید «سازمان به مثابه فرهنگ» تعریف می شود. یعنی سیستمی که اعضای آن فهم و استنباط یگانه یی از سازمان دارند. در این تعریف جدید است که فلسفه و هویت سازمان نقش پر رنگی را داراست. در این ماهیت، همه اعضای سازمان به گونه یی ناخواسته در راستای فلسفه سازمانی حرکت می کنند و فرآیندهای نظام یافته را برای دستیابی به اهداف سازمان پشتیبانی می کنند. در این تعریف، فلسفه سازمان یک استنباط مشترک خلق می کند و این اشتراک به صورت یک دست نامرئی تمام افراد را هدایت می کند. زمانی که با مجموعه یی از رفتارهای هماهنگ بین المللی در فرآیند تحریم مواجه می شویم ناخودآگاه به تعریف ارائه شده از سازمان نزدیک می شویم. اجماعی شکل می گیرد و اجزا بر اساس یک فلسفه واحد رفتارهای هماهنگی را انجام می دهند. بنابراین می توانیم بگوییم ما با یک سازمان تحریم برخوردار از یک فلسفه قوی پشتیبان مواجه هستیم. علت ایجاد و بقای یک سازمان از فلسفه سازمان نشات می گیرد. برای یافتن «فلسفه سازمان تحریم» باید بدانیم «فلسفه تحریم» چیست و برای یافت فلسفه تحریم نیازمند فهم اصولی «فلسفه مناقشات ایران و ایالات متحده» هستیم. به نظر می توان فلسفه این مناقشات را بر سه پایه زیر استوار دانست: اول تعارض منافع شامل منافع مادی، امنیتی و ژئوپلتیکی و دوم تعارض ایدئولوژیک شامل تفاوت جهان بینی، وضع موجود و تغییر وضع موجود و سوم سوءتفاهم!

بررسی سیر صعودی و نزولی مصادیق تحریم نیز نشان می دهد شدت و ضعف تحریم های اعمالی، ارتباط مستقیمی با گمان همگرایی و واگرایی فلسفی میان ایران و ایالات متحده دارد. همان تصویری که از تفاوت رفتاری دموکرات ها و جمهوریخواهان در ذهن داریم و به گونه یی پیش فرضی، دموکرات ها را به عنوان فرصت می شناسیم.

همان گونه که ابطال فلسفه وجودی هر سازمان، ابطال سازمان را به همراه دارد برای نبود سازمان تحریم باید فلسفه این سازمان را حذف کرد. یعنی فلسفه مناقشات ایران و ایالات متحده. زمانی که سیاستمداران ما نیز مناقشه هسته یی را بهانه یی برای تقابل غرب با ایران می دانند به گونه یی اذعان به معلول بودن این مساله می کنند نه علت اصلی. با وجود برخی نهادهای رسمی در خرده سیستم های سازمان تحریم، لیکن «ساختار رسمی مدیریت» در سطح سازمان تحریم وجود ندارد و همان فلسفه «مناقشات مابین ایران و ایالات متحده» است که رهبری سازمان تحریم را برعهده دارد. هدف مشترک برآمده از فلسفه تحریم روابط سازمانی در این سازمان را شکل می دهند. انجام فعالیت برای دستیابی به یک هدف واحد سبب انسجام عملکرد و ضابطه مندی در سازمان تحریم شده است. اگرچه دستورالعملی مبنی بر رابطه عمودی، افقی، شبکه یی یا هرمی در تنظیم روابط مابین اجزای این سازمان دیده نمی شود و نظام نوشته یی مبتنی بر کنترل و پاسخگویی نیست لیکن همان گونه که در بحث رهبری سازمان تحریم ذکر گردید «فلسفه و هدف واحد» موجب انسجام عملکردی این اجزاء شده است. اگر فرض طرح شده مبتنی بر رابطه سازمان تحریم، فلسفه تحریم و فلسفه مناقشات ایران و ایالات متحده را بپذیریم برایمان کاملا روشن خواهد بود آنچه امروز به عنوان مصادیق تحریم ذهن ما را مشغول نموده است تنها معلولی از آن «پارادوکس فلسفی» موجود بین ایران و ایالات متحده است. ما نباید در «تله مصادیق تحریم» گرفتار شویم و تمام سعی مان رفع این محدودیت ها باشد. بازخوانی قوانین، قطعنامه ها و دستورات اجرایی به ما نشان می دهد که ما به راه حلی برای نقض فلسفه تحریم نیازمندیم نه دور زدن تحریم و مقاومت. زیرا در فلسفه تقابل و در جنگ نابرابر اقتصادی، مقاومت و حمله هیچ کدام مفهوم روشنی ندارد و حتی نسبت به یکدیگر ترجیحی ندارند زیرا نابرابری شدید میان طرفین این جنگ اقتصادی اثر هر گونه تصمیم از سوی تحریم شونده را بی اثر می کند. تهدیدی که به آن دچار هستیم آن است که خرده سیستم های ایجاد شده ذیل فلسفه مناقشات ایران و ایالات متحده، اکنون دارای منافع درونی شده اند. یعنی ایدئولوژی های جدید به وجود آمده است و جریانات بدیعی متولد شده اند و تمامی اینها لااقل در حوزه اقتصاد نشان دهنده پیدایش یک کسب و کار جدید و بازی منفعتی جدیدی است.

منافع این خرده سیستم ها ایجاب می کند که برای حفظ خود، فلسفه ایجادی خود را همواره تقویت کنند یعنی این فرزندان به وجود آمده مدام در حال تلاش خواهند بود که برای حفظ منافع، «فلسفه» اولیه را تقویت و تعالی ببخشند. در این شرایط مشاهده می کنیم که ما در «تله مصادیق تحریم» گرفتار آمدیم و غرب در «تله فلسفه تحریم». تحلیل جریانات فکری حاکم در اعمال تحریم ها به روشنی به ما گوشزد می کند به دنبال یافتن راهی برای دور زدن تحریم یا خلاصی مصداقی از این پروژه، یک رفتار ناشیانه و سطحی نگرانه است زیرا به هر حال با هزینه های اقتصادی فروانی روبه رو خواهیم بود. تعارض فلسفی، ریشه ظهور این اقدامات مکانیکی است و حل پارادوکس های فلسفی، دفع کننده محدودیت ها خواهد بود. بنابراین حل کامل مسائل فی مابین تنها با نقض فلسفه تحریم امکان پذیر خواهد بود نه رفع تحریم ها یا تکنیک های اجرایی. باید این فلسفه را به درستی فهمید و در جهت حل فلسفی مساله ایران و غرب کوشش هشیارانه، منطقی و منطبق بر منافع ملی به انجام رساند. امید است پس از خروج موفقیت آمیز از مذاکرات فنی بین دو طرف، گام هایی خردمندانه برای حل فلسفی و بنیادین این تقابل برداشته شود، گام هایی با کمترین هزینه و بیشترین دستاورد ملی و اصولی.

 

منبع: اعتماد


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir