بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : سه شنبه 22 تير 1389      9:30

چه کسی هزینه تندروی دراقتصاد را می پردازد؟

ممکن است انتظار داشته باشید که سیاست گذاران بفهمند که برای تشویق بازیافت اقتصادی به اندازه کافی تلاش نکرده اند. اما خیر؛ طی چند ماه اخیر بار دیگر شاهد ظهور طرفداران تراز کردن بودجه دولت و محکم کردن سیاست های مالی هستیم.

ده رکود طولانی قرن نوزدهم و نه رکود بزرگ قرن بیستم، هیچکدام، دوران سقوط مستمر نبودند. برعکس، هر دو دوره شامل دوره هائی از رشد اقتصادی نیز بودند. اما این دوره های رشد هیچگاه برای بازسازی خرابی های سقوط اولیه کافی نبود و به دنبال خود رکود را شاهد بود.

اکنون ما، به نظر من، در مراحل اولیه رکود سوم هستیم. شاید بیشتر این رکود مشابه رکود طولانی و کمتر مشابه رکود بزرگ و سخت دوم باشد. اما هزینه کار – برای اقتصاد جهانی و از همه مهمتر میلیون ها انسانی که شغل خود را از دست خواهند داد، بسیار عظیم خواهد بود.

این رکود سوم نتیجه شکست سیاست گذاری ها خواهد بود. در سراسر جهان – اخیرا همین هفته قبل طی اجلاس بی نتیجه سران کشورهای موسوم به جی 20 – شاهد بودیم که دولت ها وسواس خاصی نسبت به تورم نشان می دادند، در حالی که خطر اصلی سقوط قیمت ها است. دولت ها بر لزوم محکم کردن کمربندها صحبت می کنند در حالی که مشکل اصلی عدم کفاف هزینه های انجام شده است.

در سال های 2008 و 2009، به نظر می رسید که ممکن است از تاریخ درسی گرفته باشیم. برخلاف مسئولان گذشته، که در زمان بحران مالی نرخ بهره را افزودند، رهبران کنونی بانک مرکزی امریکا و بانک مرکزی اروپا نرخ های بهره را پائین کشیدند و به حمایت از بازار اعتبارات برخواستند. برخلاف دولت های قدیم، که بر تراز کردن بودجه در شرایط سقوط اقتصاد می پرداختند، دولت های امروزی اجازه افزوده شدن کسر بودجه را دادند. سیاست های بهتر کمک کرد تا جهان از سقوط کامل جلوگیری کند، رکود ناشی از بحران مالی بدون تردید تابستان گذشته به پایان رسید.

اما تاریخ نویسان آینده به ما خواهند گفت که این پایان رکود سوم نبود، بلکه مشابه همان بهبود تجاری است که در 1933 روی داد و به هیچ روی خاتمه رکود بزرگ نشد. از همه مهمتر این که بیکاری – به ویژه بیکاری بلند مدت – هنوز در سطحی است که تا چندی پیش آن را فاجعه می دانستیم، و هیچ نشانی از بهبود نرخ بیکاری نیز مشاهده نمی شود. هم ایالات متحده و هم اروپا به خوبی در مسیری حرکت می کنند که در نهایت به تله سقوط قیمت ها خواهد انجامید.

در این تصویر تاریک، ممکن است انتظار داشته باشید که سیاست گذاران بفهمند که برای تشویق بازیافت اقتصادی به اندازه کافی تلاش نکرده اند. اما خیر؛ طی چند ماه اخیر بار دیگر شاهد ظهور طرفداران تراز کردن بودجه دولت و محکم کردن سیاست های مالی هستیم.

اگر شعارها را بنگریم، بازگشت رسوم گذشته بیش از پیش در اروپا مشاهده می شود. در اروپا مسئولان مشاوره خود را از مجموعه سخنرانی های هربرت هوور می گیرند که شامل ادعائی مبنی بر افزودن مالیات ها و کاهش هزینه ها منجر به توسعه اقتصاد خواهد گردید و اطمینان تجار را به بازار تقویت خواهد کرد. اما از منظر عملی، امریکا کار بهتری کرده است. به نظر می رسد بانک مرکزی امریکا ریسک های سقوط قیمت ها را درک می کند – اما سیاست های پیشنهادی این بانک در رابطه با این ریسک ها، وجود ندارد. دولت اوباما در خطر آن قرار دارد که پیش از موعد وارد دوره ریاضت مالی شود، اما چون جمهوری خواهان و دموکرات های محافظه کار حاضر در کنگره اجازه کمک بیشتر به دولت های محلی را صادر نخواهند کرد، در هر صورت دوره ریاضت اقتصادی را شاهد خواهیم بود. این دوره به صورت کاهش بودجه ها در سطح محلی و ایالتی ملاحظه خواهد شد.

چرا این تغییر جهت خطا در سیاست ها روی داد؟ اغلب تندروها به مشکلات یونان و دیگر کشورهای جهان اشاره دارند و بر این اساس نظر خود را توجیه می کنند. این هم روشن است که سرمایه گذاران در اوراق قرضه دولتی از دولت هائی که کسر بودجه عمده دارند، روی می گردانند. اما هیچ نشانی دال بر آن که ریاضت کوتاه مدت مالی در شرایط رکود اقتصادی موجب دلگرمی سرمایه گذاران خواهد شد، نیز وجود ندارد. برعکس، یونان ریاضت سخت اقتصادی را پذیرفته، تا صرفا بتواند ریسک خود را در سطح بیشتری توزیع کند؛ ایرلند به اتخاذ کاهش سنگین هزینه های دولت پرداخته، و به همین دلیل شاهد آن شده که بازارهای جهانی ریسک این کشور را از اسپانیا هم بالاتر ارزیابی کنند. اسپانیا حاضر نشده تا درمان مورد نظر تندروها را بپذیرد.

چنین به نظر می آید که بازارهای مالی مطلبی را که به ظاهر سیاست گذاران درک نمی کنند، درک می کند و آن این که: هر چند مسئولیت پذیری بلندمدت مالی از اهمیت خاصی برخوردار است، کاهش هزینه های دولت در حالت رکود، منجر به تشدید رکود شده و مسیر سقوط قیمت ها را هموار می سازد و برای همین هم خلاف هدف اصلی عمل خواهد کرد.

برای همین فکر نمی کنم مسئله واقعی یونان باشد، یا این که حتی، بین اشتغال و کسر بودجه گزینشی لازم است. در عوض، معتقدم، پیروزی تندروها مبتنی بر تجزیه و تحلیل های منطقی نیست. این تجزیه و تحلیل ها ایجاب می کند سخت کردن زندگی مردم بیانگر توان رهبری در حین سختی ها است.

چه کسی هزینه این تندروی ها را می پردازد؟ ده ها میلیون کارگر بیکار که بسیاری از ایشان سال ها بیکار خواهند بود، و برخی از ایشان هم هیچگاه به شغلی دست نخواهند یافت.

نوشته: پال کروگمن

منبع: نیویورک تایمز، 27 ژوئن 2010

 
استفاده از مطالب سایت اقتصاد ایرانی با ذکر منبع بلامانع است.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir