بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : دوشنبه 19 آبان 1393      12:22

جوزف نای: آیا اقتصاد چین از آمریکا پیشی می‌گیرد؟

اندازه کل یکی از جنبه‌های مهم قدرت اقتصادی محسوب می‌شود؛ چین دارای یک بازار جذاب بوده و بزرگترین شریک تجاری بسیاری از کشورها است – منابع مهم قدرت نفوذ که رهبران چین نگرانی در خصوص اداره کردن آن ندارند.

اقتصاد ایرانی: بانک جهانی باتوجه به اندازه گیری برابری قدرت خرید، اخیرا اعلام کرد که اقتصاد چین سال جاری از آمریکا پیش خواهد افتاد؛ اما این مسئله به دور از تصویر کلی از جایگاه اقتصاد جهانی چین است.

برابری قدرت خرید (PPP) بطور قابل توجهی تحت تأثیر اندازه جمعیت قرار دارد. هند بعنوان دهمین اقتصاد بزرگ جهان، با توجه به اندازه گیری بازار نرخ ارز دلار آمریکا و روپیه هند، در رتبه سوم برابری قدرت خرید قرار دارد. علاوه بر این، منابع قدرت مانند هزینه نفت وارداتی یا موتور جت جنگنده بهتر است با توجه به نرخ ارزهایی که برای پرداخت مورد استفاده قرار می گیرند، قضاوت شوند.

اندازه کل یکی از جنبه های مهم قدرت اقتصادی محسوب می شود؛ چین دارای یک بازار جذاب بوده و بزرگترین شریک تجاری بسیاری از کشورها است – منابع مهم قدرت نفوذ که رهبران چین نگرانی در خصوص اداره کردن آن ندارند.

اما حتی اگر تولید ناخالص داخلی چین از آمریکا پیشی بگیرد، این دو اقتصاد زیرساخت های کاملا متفاوت و سطوح پیچیدگی خود را حفظ خواهند کرد. درآمد سرانه چین – یک اندازه گیری بسیار دقیق از پیچیدگی اقتصادی – تنها ۲۰ درصد آمریکا بوده و دهه ها طول می کشد تا بتواند به نرخ آمریکا برسد.

علاوه بر این، همانطور که مقامات و محققان چینی اذعان می کنند، هرچند اقتصاد چین در سال ۲۰۰۹ از آلمان بعنوان بزرگترین صادرکننده از لحاظ حجمی پیشی گرفت، اما همچنان باید بدنبال توسعه یک کشور تجاری به معنای واقعی باشد. چین فاقد برندهای بین المللی قوی است که تجارت های پرقدرتی مانند آمریکا و آلمان صاحب آن هستند؛ در واقع از مجموع ۲۵ برند برتر جهانی، ۱۷ برند به آمریکا تعلق دارد.

پیچیدگی اقتصاد کند چین همچنین در بازارهای مالی این کشور - که تنها یک هشتم اندازه بازارهای مالی آمریکا هستند - منعکس شده است. اگرچه چین در تلاش برای افزایش قدرت مالی از طریق تشویق استفاده بین المللی از ارز خود است، اما میزان تجارت با یا یوآن چین در مقایسه با سهم ۸۱ درصدی دلار آمریکا، تنها ۹ درصد از مجموع جهانی است.

حتی ذخایر عظیم ارزی چین که حدود ۴ تریلیون دلار است، برای تقویت اهرم مالی کافی نیست، مگر اینکه مقامات این کشور یک بازار اوراق قرضه با نرخ های بهره آزادسازی شده و ارز قابل تبدیل ایجاد کنند. این ذخایر، به چین قدرت چانه زنی مستقیم در برابر آمریکا نمی دهد.

دلارهای چین از صادرات به آمریکا بدست می آید، درحالیکه آمریکا با باز گذاشتن بازار خود به روی محصولات چین، به رشد، اشتغال و ثبات در این کشور کمک می کند. چین می تواند اقتصاد آمریکا را از طریق آزادسازی دلار به زانو درآورد، اما این کار بدون ضربه جدی به خود چین محقق نمی شود.

تفاوت بین چین و آمریکا از نظر پیچیدگی اقتصادی به بخش فناوری نیز گسترش پیدا می کند؛ باوجود برخی دستاوردهای مهم، چین متکی به کپی برداری از اختراعات خارجی بیش از نوآوری های داخلی برای پیشرفت فناوری است؛ هرچند میزان ثبت اختراع در چین بیش از هر زمان دیگری است، اما این مسئله نشانگر اختراعات پیشگامانه نیستند.

در دهه های آینده، رشد تولید ناخالص داخلی چین کند خواهد شد، درست مانند اتفاقی که در تمامی اقتصادها زمانیکه به یک سطح معین از توسعه – معمولا سطح سرانه درآمد –  می رسند. چین نمی تواند برای حمایت از رشد، به فناوری های وارداتی و نیروی کار ارزان متکی باشد. اقتصاددانان دانشگاه هاروارد به این نتیجه رسیده اند که متوسط رشد چین تا دو دهه آینده در نرخ ۳.۹ درصد قرار می گیرد.

اما این برآورد آماری، راه حلی برای مشکلات جدی که چین طی سال های آینده با آنها مواجه خواهد شد - مانند افزایش نابرابری بین مناطق شهری و روستایی و بین مناطق ساحلی و خشکی - نخواهد بود. چالش های عمده دیگر چین شامل بخش ناکارآمد دولتی، تخریب محیط زیست، مهاجرت داخلی گسترده، شبکه امنیت اجتماعی نامناسب، فساد و ضعف قانون است.

چین بطور فزاینده ای با شرایط نامطلوب جمعیتی روبرو است؛ پس از اجرای سیاست تک فرزندی برای بیش از سه دهه، نیروی کار این کشور در سال ۲۰۱۶ به نقطه اوج رسیده و سال ۲۰۳۰ با تعداد کم کودکان بدلیل جمعیت سالمند مواجه خواهد شد که این مسئله باعث افزایش نگرانی از پیر شدن سریع جمعیت پیش از رشد اقتصادی کافی شده است.

چین از توانایی رسیدن به اهداف خاص، از ساخت خطوط پر سرعت راه آهن تا ایجاد شهرستان های جدید برخوردار است. مسئله ای که دولت چین هنوز برای آن آماده نشده است، پاسخ موثر به خواسته های فزاینده برای مشارکت سیاسی است که با افزایش سرانه تولید ناخالص داخلی همراه است؛ تغییرات سیاسی باعث افزایش سرانه اسمی تولید ناخالص داخلی از ۷۰۰۰ دلار کنونی به ۱۰ هزار دلار خواهد شد.

آیا چین قادر به ایجاد فرمولی برای مدیریت طبقه شهری متوسط، نابرابری های منطقه ای و اقلیت های قومی ناآرام خواهد بود؟ پیچیدگی های اقتصاد کند چین می تواند مسائل را پیچیده تر کند. در هر صورت تولید ناخالص داخلی برای تعیین زمان و اینکه آیا چین قادر به پیشی گرفتن از اقتصاد آمریکا خواهد بود، ناکافی است.

* منبع: مجمع جهانی اقتصاد

** نویسنده: جوزف نای


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir