بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : چهارشنبه 8 بهمن 1393      13:8

جهان به سوی کاهش نابرابری پیش می رود یا افزایش آن؟

مطالعات اقتصادی فراوانی رویه های نابرابری درآمد در کشورها را بررسی کرده اند و یافته های کلی نشان داده است که ضعفی در مورد تلاقی برابری کشورهای فقیر و ثروتمند وجود دارد که کشورهای فقیر تمایلی به رشد سریعتر نسبت به کشورهای ثروتمند ندارند

اقتصاد ایرانی: بحث های زیادی در مورد افزایش نابرابری هم در سطح ملی و هم جهانی  وجود داشته است، به ویژه به دنبال چاپ اثری با عنوان " سرمایه در قرن بیست و یکم"؛ کتابی که به بحث طولانی افزایش نابرابری درآمدی و کامیابی در ایالات متحده می پردازد. در زمان بررسی نابرابری، بسیار مهم است که تفاوت کشورها را در نظر داشته باشیم.

وقتی که می خواهیم نابرابری در مورد کشورها را بررسی کنیم، روش اندازه گیری مورد استفاده به طور معمول بخش های مختلف تولید ناخالص داخلی است، که به صورت خام مقدار مجموع دلار تبادل شده در بازار اقتصادی را اندازه می گیرد. اقتصاددانانی که به بحث نابرابری علاقه مند هستند مدت طولانی است که این موضوع را مورد مطالعه قرار می دهند که آیا تولید ناخالص داخلی سرانه در کشورهای فقیر به میزان کشورهای ثروتمند رسیده است. این فقط در حالتی اتفاق می افتد که  سرعت رشد کشورهای فقیر بیشتر از کشورهای ثروتمند باشد. به عنوان مثال اگر چین با ۸ درصد و آمریکا با ۳ درصد رشد کند چین روز به روز بیشتر شبیه به آمریکا می شود اگرچه تولید ناخالص داخلی در آمریکا بیشتر از چین است.

مطالعات اقتصادی فراوانی رویه های نابرابری درآمد در کشورها را بررسی کرده اند و یافته های کلی نشان داده است که ضعفی در مورد تلاقی برابری کشورهای فقیر و ثروتمند وجود دارد که کشورهای فقیر تمایلی به رشد سریعتر نسبت به کشورهای ثروتمند ندارند. به طور دقیقتر، پس از انجام چندین مرحله ارزیابی نابرابری، نشان داده نشد که کاهشی در نابرابری درآمدی در کشورهای مختلف از دهه ۱۹۶۰ به بعد رخ داده است. بین دهه های ۱۹۶۰ و ۲۰۰۰  اقتصاد در چین و هند دوره پر رونقی را داشته است که با احتساب جمعیت عظیم آنها، به نحوی نابرابری سرانه درآمدی جهان را کاهش داده اند.  خارج از این دو کشور اندازه گیریها نشان از رشد نابرابری در میان دهه های ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ دارد که در حدود سال ۲۰۰۰ تثبیت شد.

به هر صورت، اقتصاددانان مدت زیادی است که متوجه شده اند اندازه گیری رفاه بر مبنای سرانه تولید ناخالص داخلی به دلایلی کامل نیست. مثلا، سرانه تولید ناخالص داخلی فقط حجم دلار تبادل شده توسط دولت را اندازه گیری می کند، بنابراین چیزهایی هستند که ارزشیابی شده اند ولی بدست نیامده اند. به عنوان مثال، مقدار تفریحات خارج از کار در تولید ناخالص داخلی اندازه گیری نشده است. ناتوانی در به کارگیری ارزش سلامت در طول زندگی مسئله مهمی است زیرا بیشتر مردم سلامتشان را مهمتر از هر چیز دیگری در زندگیشان می دانند.

لذا طی تحقیقی که توسط من و همکارم انجام شده ما تاثیر سلامت روی اندازه گیری  نابرابری جهانی در طول زمان را بررسی نموده ایم. این تحقیقات نشان داد که سلامت بخش مهمی از رفاه داخلی طی قرن بیستم در ایلات متحده بوده است. به ویژه با مقدارسنجی کردن ارزش دلاری سلامت که دوبرابر شده است. نتایج نهایی نشان داد که ارزش توسعه سلامت برابر مجموع رشد تولید ناخالص داخلی بوده است. نکته اینجاست که آیا این موضوع در سایر کشورها اهمیت دارد و آیا این موضوع تاثیری روی ارزیابی میزان نابرابری در جهان در طول زمان دارد یا نه.

دلیلی که سلامت در تکامل نابرابری در جهان اهمیت دارد این است که سرعت بهبود سلامت در کشورهای فقیر بیشتر از کشورهای ثروتمند است. شکل ۱ نقطه ای را نشان می دهد که امید به زندگی (جدا از تولید ناخالص داخلی) در کشورهای مختلف طی دوره زمانی مورد مطالعه ما در آنجا به هم می رسند. خط روند نشان می دهد کشورهایی که با طول عمر پایین شروع شده اند تمایل بیشتری به افزایش امید به زندگی نسبت به کشورهای با طول عمر بالا دارند. به عبارت دیگر شروع با یک طول عمر بالا در کشورهای ثروتمند به معنای رشد کمتر امید به زندگی در طی ۴۰ سال پیش رو است. این همگرایی طول عمر برخلاف روند تولید ناخالص داخلی است.

محور عمودی: تغییرات امید به زندگی بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ (سال)

محور افقی: امید به زندگی در سال ۱۹۶۰ (سال)

این نوع "همگرایی در سلامت" پیشنهاد می کند که در نظر گرفتن طول عمر، در ارزیابی کلی تغییر در نابرابری میان کشورها ممکن است مهم باشد، زیرا تغییر نابرابری درآمد به صورت محدودی با نابرابری در امید به زندگی مقایسه شده است.

اگر کسی ارزش مالی طول عمر را تخمین بزند و آنرا با سرانه درآمد جمع بزند، می تواند دریافت قوی تری از تغییرات رفاه داشته باشد. به عبارت دیگر در نظر گرفتن سلامت می تواند باعث تخمینی از "درآمد کل" بدهد که شامل تغییر در درآمد در طول سال و همچنین سلامت شود، که می تواند نشان دهد که استفاده از این درآمد می تواند تا چه زمانی ادامه داشته باشد. استفاده از اندازه گیری درآمد کل به شدت نتایج سنتی را به سمت نابرابری جهانی تغییر می دهد. ارزیابی های ما میانگین سالانه رشد درآمد کامل را برابر ۲.۸ درصد برای تمام کشورها برآورد کرده است که به صورت خام سه چهارم آن شامل تولید ناخالص داخلی و یک چهارم آن در اثر منافع حاصل از طول عمر بوده است. در هر صورت این الگوی میانگین تفاوت بین کشورهای فقیر و ثروتمند را پنهان میکند.برای۵۰ درصد فقیرتر کشورها در دهه ۱۹۶۰ رشد کل درآمد برابر ۴.۱ درصد بوده در حالی که ۲.۴ درصد آن به خاطر رشد تولید ناخالص داخلی است.برعکس برای ۵۰ درصد ثروتمند کشورها که رشد درآمد کامل آنها ۲.۶ درصد بوده است، اکثریت آن به خاطر رشد تولید ناخالص داخلی بوده است که ۲.۲ درصد آن را شامل میشود.بنابراین هر دو گروه کشورها  با رشد تقریبا برابری در تولید ناخالص داخلی مواجه بوده اند اما گروه کشورهای فقیرتر در صورت در نظر گرفتن سلامت در درآمد کل رشد سریعتری داشته اند.

در مجموع ارزشیابی منافع بر اساس سلامت از سال ۱۹۶۰ تا سال ۲۰۰۰ بخش مهمی از کاهش نابرابری مجموع جهانی می باشد. در بحث حاضر درباره نابرابری در مورد کشورها درک تاثیر منافع سلامت به نظر ضروری می رسد.تحقیق حاظر نشان می دهد که کشورهای فقیر درحال تجربه رشد سلامت بیشتری در مقایسه با کشورهای ثروتمند هستند.

منبع: امریکن اینترپرایز


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir