بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : جمعه 30 مرداد 1394      12:3

سرنوشت متفاوت مشروطه ایرانی و مشروطه انگلیسی

نویسنده :
علی سرزعیم

اقتصاد ایرانی: 14 مرداد هر سال یادآور نهضت مشروطه خواهی در ایران است و هر سال ما ایرانیان تلاش های گذشتگان خود را برای قانونخواهی و محدودکردن دیکتاتوری و استبداد قدر می نهیم و افتخار می کنیم که در جمع کشورهای در حال توسعه از نخستین کشورهایی بودیم که پرچم مشروطه خواهی را بلندکردیم. متاسفانه جریان مشروطه خواهی آنگونه که انتظار می رفت نتوانست ادامه یابد و ماحصل آنهمه زحمات و فداکاریها به اشکال مختلف از دست رفت. اینکه چرا مشروطه به اهداف خود نرسید مورد واکاوی محققان مختلفی قرار گرفته و هر کس بنا به ذائقه خود دلیل خاصی را مطرح کرده است.

باید توجه داشت که مشروطه ایران با تحصن بازاریهایی که از فشار مالیاتی حکومت به ستوه آمده بودند کلید خورد. لذا نقطه شروع مسئله اقتصادی بود و بازاریان آن زمان به درستی فهمیده بودند که بهبود مستمر وضعیت آنها در بهبود نظام مند عرصه سیاسی نهفته است. به همین دلیل مطالبات آنها از آنچه در تحصن اولیه خواسته شده بود فراتر رفت و به مشروطه طلبی تبدیل شد. مشابه همین امر در مشروطه خواهی انگلیس رخ داد. خراج های مضاعفی که پادشاه انگلیس از ثروتمندان مناطق مختلف طلب می کرد تا بتواند جنگ های خود را تامین مالی کند زمینه ساز قیام علیه پادشاه شد و نهایتا پادشاه با امضای فرمان بزرگ به مشروطه انگلیس تن داد.

اتفاق جالب دیگری که رخ داد این بود که نمایندگان مجلس اول ایران همگی نمایندگان اصناف بودند یعنی مطالبات اصناف مختلف را در مجلس نمایندگی می کردند و مطالبات سیاسی و اقتصادی پابه پای هم رشد می کرد. دارون عجم اوغلو و رابینسون که این روزها به واسطه کتاب چرا ملتها شکست می خورند در ایران و جهان شناخته شده هستند، در کتاب دیگری تحت عنوان ریشه های اقتصادی دیکتاتوری و دمکراسی که توسط نگارنده و دکتر خیرخواهان به فارسی ترجمه شده به شرح این مطلب می پردازد که گسترش دمکراسی و حق رای عمدتا به واسطه انگیزه های اقتصادی رخ داد نه به انگیزه های آزادیخواهانه! در واقع دمکراسی خواهی ابزار عموم مردم فرودست است که خواهان بازتوزیع منابع به سمت خود هستند در حالیکه دیکتاتوری به معنای بازتوزیع منابع از سمت فرودستان جامعه به سمت فرادستان است. اتفاقا در مشروطه خواهی انگلیسی نیز تا سالها زنان حق رای نداشتند. بردگان و حتی فقرا حق رای نداشتند و نمایندگانی در مجلس نبودند تا مطالبات آنها را نمایندگی کند و مجلس صرفا منافع و خواسته های فرادستان را منعکس می کرد.

شاید بتوان این فرضیه را مطرح کرد که دلیل عدم توفیق مشروطه ایرانی و توفیق مشروطه انگلیسی در یک نکته اساسی نهفته است و آن این است که مشروطه انگلیسی به این امر که نظام مشروطه و دمکراسی منافع اقتصادی رای دهندگان را نمایندگی کند ملتزم ماندند اما مجلس ایران به سرعت به مطالبات غیراقتصادی و گرایشات ایدئولوژیک کشانده شد. از آنجا که منافع اقتصادی برای ذینفعان از اهمیت بسزایی برخوردار است، آنها پای تثبیت و تحکیم دمکراسی ایستادند ولی چون مشروطه در ایران به سمت تفرقه های ایدتولوژیک کشیده شد نتوانست حامیان محکمی در درون جامعه پیدا کند.

ما سالهای سال پس از مشروطه دوباره به این عرصه برگشتیم که مطالبات اقتصادی تعیین کننده تصمیمات سیاسی مان باشد. اولین بار این امر در انتخاب مجلس در دوره چهارم رخ داد که جناح چپ به واسطه اصرار بر مباحث ایدئولوژیک توسط اکثریت مردم کنار زده شد و جناح راستی که تصور می شد راه سازندگی را هموار خواهند کرد به اکثریت رسید. نوبت بعد در انتخاب آقای احمدی نژاد بود که شعارهای اقتصادی ایشان بر شعارهای سیاسی رقبا پیروز شد. نوبت سوم در انتخاب آقای روحانی بود که ایشان با تکیه بر مشروط کردن چرخیدن سانتریفیوژها به چرخیدن چرخ زندگی مردم نغمه متفاوتی از دیگر کاندیداها سر داد و توانست پاسخ مثبت اکثریت شهروندان را دریافت کند. قطار مشروطه خواهی یک بار دیگر به ریل درست خود افتاده و باید تلاش کرد تا آن را در همین مسیر حفظ کرد تا ما نیز بتوانیم یک دمکراسی تثبیت شده داشته باشیم.

* منتشر شده در روزنامه جهان صنعت 

 

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir