بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : پنجشنبه 19 بهمن 1391      1:36

محمد نهاوندیان: چرا تولید از هدفمندی یارانه ها زیان دید؟

محمد نهاوندیان رئیس اتاق ایران خواهان کمک بیشتر دولت به واحدهای تولیدی شده است

هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران در جلسه دی ماه 1391 با صدور بیانیه ای، شرایط مورد نظر خود برای اجرای مرحله دوم قانون هدف مندی یارانه ها را اعلام کردند. از جمله این شرایط، تخصیص سهم صنایع از یارانه های نقدی و تعویق اجرای مرحله دوم، تا ارزیابی تأثیر مرحله نخست اجرای این طرح بر اقتصاد ایران است. شبکه تلویزیونی پرس تی وی به منظور تبیین موضع اتاق ایران در این زمینه، گفت وگویی با «محمد نهاوندیان» انجام داده است که از نظر می گذرد. 
 

اتاق ایران بیانیه ای درخصوص شروط فعالان اقتصادی برای اجرای فاز دوم هدف مندی صادر کرده است. هدف از صدور این بیانیه چیست؟

طرح هدف مندی یارانه ها شاید از معدود سیاست هایی بود که مورد اتفاق اکثر کارشناسان اقتصادی و فعالان اقتصادی قرار گرفت؛ به سبب این که اولاً حرکتی بود به سمت اصلاح نسبی قیمت ها در اقتصاد ایران. در واقع برخی از انحراف منابع را اصلاح می کرد؛ استفاده از حامل های سوخت را بهینه می کرد؛ از اسراف سوخت جلوگیری و به بهینه شدن و رقابتی شدن تولید کشور کمک می کرد. اما در این که نحوه اجرای آن چگونه باشد، اختلاف نظر وجود داشت. بعضی از کارشناسان، مخصوصاً در دولت، دنبال اجرای فوری بودند و شوک درمانی را تجویز می کردند. برخی دیگر از جمله در جامعه فعالان اقتصادی و در مجلس اعتقاد داشتند که اگر هدفمان کمک به تولید است، باید به تولید فرصت لازم را بدهیم که خودش را با این شرایط تطبیق بدهد. به هر حال فاز اول شروع شد.

یکی دیگر از تفاوت نظرها این بود که آیا ما نگاه تولیدگرا را باید ترجیح بدهیم یا نگاه مصرف گرا را؟ اگر نگاه تولیدگرا مورد تأکید ما باشد، باید درصد بیش تری از منابعی که از این گران کردن حامل های سوخت حاصل می شود، به انطباق تولید با تکنولوژی های جدید اختصاص یابد. اما عملاً نگاه مصرف گرا بیش تر مورد تأکید قرار گرفت. قرار شد 50 درصد از منابع حاصل از هدف مندی یارانه ها به مصرف کنندگان داده بشود به معنای این که به گروه های کم درآمد داده بشود. این هم کنار گذاشته شد و به همه آحاد جامعه داده شد. قرار بود 20درصد آن برای دولت بماند و 30درصدش به تولید داده شود. عملاً الان در پایان این اجرای تقریباً دو ساله، اگر نگاهی به عمل کرد کنیم، می بینیم آن قسمتی که ناظر به بخش تولید بود، اصلاً تحقق پیدا نکرد. در واقع کمک نقدی که در بخش مصرف پیش بینی شده بود، دولت حتی قبل از گران کردن، به استقبال آن رفت؛ اما در بخش تولید این را نداشتیم. پرداخت قابل توجهی به واحدهای تولیدی چه در بخش کشاورزی، چه در بخش صنعت، چه در بخش معدن صورت نگرفت. این هم که ما بگوییم چون قیمت سوخت و برق به سطح بین المللی نرسیده است پس هنوز داریم به صنایع یارانه می دهیم، این در واقع خروج موضوعی از مطلب است؛ عین همان منطقی که برای حمایت از مصرف مقرر شد و 50 درصد تعیین شده بود، عین همان منطق در قانون گذاشته شده بود برای حمایت از تولید؛ تا بخش تولید بتواند این فشار قیمت تمام شده را جبران کند، به خصوص که در بعضی از موارد، با روی کردهای تعزیراتی مانع شدند از این که واحدها بتوانند دخل و خرج کنند.الان در شرایطی هستیم که دو مسأله جدی پیش آمده، اولاً مشکل نقدینگی واحدهای تولیدی حل نشده است. یعنی ما بیش از 2 سال است که در واحدهای تولیدی نیاز شدید به نقدینگی به ویژه برای سرمایه در گردش را شاهد هستیم. این نوسانات اخیر ارزی هم بر دشواری و محدودیت ها افزود؛ یعنی با دو برابر شدن نرخ ارز در مرکز مبادلات و بلکه 3 برابر شدن در بازار آزاد، نیاز واحد تولیدی برای واردات مواد اولیه اش، دو سه برابر شده اما از آن طرف تسهیلات بانکی نتوانسته است به پای این برسد؛ لذا فشار بر واحدهای تولیدی، بیش تر از قبل احساس می شود.از طرف دیگر مشکلاتی که به سبب تورمی که در اقتصادمان نرخش جهش یافت، پیدا شد، طبعاً نیاز به نقدینگی را افزایش داد. در این شرایط، تا ما به درد واحدهای تولیدی نرسیده ایم، ایجاد یک شوک جدید تورمی طبعاً قابل دفاع منطقی نخواهد بود لذا در آن بیانیه ای که اشاره کردید، فعالان اقتصادی، اجرای فاز دوم هدف مندی یارانه ها را مشروط کردند. با اصل هدف مند کردن کماکان موافق هستند اما در خصوص شیوه اجرا می گویند که اولاً فاز اول تا زمانی که تعهدات به تولید انجام نشده باشد به پایان نرسیده که ما فاز دوم را شروع کنیم. ثانیاً ما بیاییم یک ارزیابی مستقلی کنیم از نتایج فاز اول؛ ببینیم از آن اهداف سه گانه ای که در نظر داشتیم به کدام یک از آن ها رسیدیم، به چند درصدش رسیده ایم؟ سوم این که ثبات اقتصادی ایجاد بشود. امر دست زدن به قیمت های نسبی به خصوص در مورد قیمت های حامل های سوخت یک امر بخشی نیست، یک امری است که به کلان اقتصاد ربط پیدا می کند. ببینیم آیا ما در کلان اقتصاد، آن شرایط ثبات و آرامش را داریم که چنین جراحی صورت بگیرد یا این که نه، ما یک التهاباتی را داریم که این می تواند به آن فضای ملتهب کمک کند. لذا در نظری که فعالان اقتصادی ارائه کردند درواقع موافقت مشروط اعلام کردند و مخالفت اعلام نکرده اند و گفته اند که اجرای فاز دوم مشروط بشود به این چند شرطی که اشاره کردم.

نمایندگان مجلس شورای اسلامی با اجرای فاز دوم کاملاً مخالفت کرده اند و هیچ شرطی برای موافقت اعلام نکرده اند ، نظر شما در این مورد چیست؟

مخالفتی که ابراز شده ناظر به شرایط کنونی اقتصاد ماست. یعنی مجلس در مصوبه ای که داشت اجرای فاز دوم را برای سال 91 متوقف کرد. کاملاً یک تصمیم «زمان آگاهانه» بود با توجه به شرایطی که امروز ما داریم. ممکن است برای سال 92 هم اگر تشخیص آن ها از شرایط همین باشد، همین نظر را داشته باشند. هدف از این بیانات، مخالفت با جهت گیری اصلاح قیمت های سوخت نیست. این که چه زمان انجام بدهیم و چگونه انجام بدهیم سؤال اصلی اجرایی است. طبعاً در این اظهارنظرهایی که از مجلس شنیده می شود نیز، توجه به همین منطق اقتصادی را مشاهده می فرمایید.

اگر قرار باشد فاز دوم با در نظر گرفتن پیش نهاداتی که شده یا با نادیده گرفتن آن پیش نهادات و با همان روالی که دولت مدنظر دارد پیش برود، پیش بینی شما از نتایج اجرای فاز دوم چیست؟

کاملاً بستگی دارد به این که چه زمانی اجرا بشود و با چه شیبی؛ یعنی پاسخ من به این سؤال، کاملاً معطوف به زمان و نحوه اجراست. اگر در زمانی باشد که عوامل مختلف کلان اقتصاد را تحت کنترل داریم و آرامش و ثبات نسبی در اقتصاد کلان است، توفیق ما می تواند خیلی زیاد باشد.

اگر در نحوه اجرایمان به بخش تولید اولویت لازم را بدهیم و منایع حاصل از این افزایش را در تولیدمان ببریم که اشتغالمان را حفظ کنیم و بلکه تکنولوژی مان را بهینه کنیم، می تواند درجه توفیقمان خیلی بالاتر باشد؛ اما ادامه روی کرد مصرف گرایانه و اجرای آن در شرایطی که بر التهاب در فضای کسب و کار اضافه کند، طبعاً میزان توفیق در این کار را کم می کند و حتی ممکن است مانند فاز اول، بر خلاف خواسته طراحان این قانون، به شکاف قیمت های داخلی و خارجی اضافه کند. الان فاصله ای که فروش حامل های فسیلی انرژی در داخل با قیمت فوب خلیج فارس دارند، اگر به نرخ ارز آزاد حساب کنیم، بیش تر از زمان شروع قانون هدف مندی است. با نرخ های اسمی دنبال کم کردن این شکاف بودیم اما فاصله قیمتی، بیش تر از زمانی شده است که ما آغاز کردیم. چرا؟ چون در کلان اقتصاد یک اتفاقاتی در بازار ارز افتاد که این شکاف را افزود. پس نمی شود به این کار به عنوان یک کار بخشی نگریست؛ این کار کاملاً در ارتباط با کلان اقتصاد است. باید ملاحظه ثبات نسبی را در کلان اقتصاد، در نظر داشته باشیم.

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir