بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 بهمن 1394      4:13

سرچشمه مشکلات کنونی اقتصاد ایران کجاست؟

اقتصاد ایرانی: اصلاحات ساختاری در اقتصاد پسا تحریم موضوعی است که اخیراً ذهن اقتصاددانان و همچنین سیاستگذاران اقتصادی را به خود مشغول ساخته است. بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان اقتصادی معتقدند در شرایط کنونی اقتصاد نیاز به پوست اندازی دارد، حتی طرح موضوع ضرورت اجرای برجام اقتصادی نیز در راستای الزامات عملکرد و سیاستگذاری در فضای پسابرجام صورت گرفته است. از اینرو با دکتر مرتضی ایمانی راد اقتصاددان و عضو هیأت علمی سازمان مدیریت صنعتی و همچنین دکتر سیامک قاسمی تحلیلگر اقتصاد بین الملل در این خصوص به بحث و گفت و گو نشسته ایم. ایمانی راد و قاسمی بر این اعتقادند که سیکل های اقتصاد جهانی در به وجود آمدن مشکلات کنونی بسیار اثر گذار بوده اند؛ از منظر آنها تأثیرگذاری این سیکل های ۱۲ ساله به همراه ناکارآمدی مدیریتی در سال های وفور منابع موجب شده اند اقتصاد به مسائلی مبتلا شود که ساختارهای آن ضعیف و بیمار شوند. البته از منظر ایمانی راد و قاسمی ریشه های مشکلات کنونی بیشتر از آنکه عاملی ساختاری داشته باشند به سلسله ای از عوامل شناختی برمی گردند. به تعبیر بهتر آنها بر این اعتقادند که مشکلات ساختاری مولود این عوامل شناختی هستند.

به گزارش ایران، آنچه در ادامه می آید میزگرد با دکتر مرتضی ایمانی راد و دکتر سیامک قاسمی است که بیشتر ناظر بر ریشه یابی مشکلات اقتصادی و کنکاشی در تأثیرات سیکل های اقتصاد جهانی بر اقتصاد کشورمان است. در بخش دوم که در آینده نزدیک منتشر می شود بایسته های سیاستگذاری و اصلاحات ساختاری در اقتصاد پسا تحریم بیشتر مورد بحث قرار گرفته است.

مسأله ای که اقتصاددانان در دوران پسا تحریم به آن می پردازند، مسأله بیماری اقتصاد است. مخصوصاً در دوران پسا تحریم اقتصاددانان می گویند اقتصاد کشور در شرایط بیماری ساختاری بسر می برد و از این رو بسیاری از کارشناسان می گویند همه مشکلات اقتصادی ما در چند سال گذشته ناشی از اعمال تحریم ها نبود بلکه سوء مدیریت و ساختار های نامناسب هم باعث شده اند که بسیاری از مشکلات اقتصادی به طرز محسوسی در جامعه پدیدار شوند. ارزیابی شما از این رویکرد و نگاه چیست؟ ما چه روندی را پشت سر گذاشته ایم تا به اینجا رسیدیم؟ و آیا می توانید برخی از مهم ترین ریشه های مشکلات کنونی اقتصاد را توضیح دهید؟
ایمانی راد: یک پیش فرضی متأسفانه در جامعه وجود دارد و آن این است که قبل از تحریم ها ما روند خوبی در اقتصاد داشتیم و همه چیز خوب و مناسب بود و با اعمال تحریم ها اقتصاد ما دچار مشکل شد. این پیش فرض کاملاً اشتباهی است. ما لیستی از مشکلات داریم که از ابتدای پیروزی انقلاب در کشور وجود داشته و اکنون نیز هست و من معتقدم این لیست ریشه مشکلات کنونی است. این مشکلات ساختاری نیستند و یا به عبارت دیگر ساختارها مولود این مشکلات بوده اند. اینکه بگوییم تحریم نقطه عطف چالش ها و مشکل اصلی اقتصاد بود به نظرم کاملاً اشتباه است. ما مشکلاتی را از همان ابتدای انقلاب داشتیم که هم اکنون نیز وجود دارند و برای اقتصاد مسأله ایجاد کرده اند.

پس این مشکلات از نظر شما اصلاً ساختاری محسوب نمی شوند!

ایمانی راد: نه این مشکلات ساختاری نیستند بلکه شناختی به شمار می روند. به عبارت دیگر ساختار ها ناشی از مشکلات شناختی هستند. من وقتی طبقه بندی می کنم چند مورد فهرست می کنم: مسائل و مشکلات شناختی – ترتیبات نهادیمشکلات ساختاری – وضعیت و جایگاه متغیر های اقتصادی. اگر اقتصاد را در کشورمان بخواهیم مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم می توانیم 9 مورد مشکلات شناختی را فهرست و ردیف کرد که جای بحث آن در اینجا نیست.

به صورت فهرست وار شاید بتوانید نام ببرید

ایمانی راد: در اثنای بحث به آن خواهم پرداخت ولی اگر موافق باشید ابتدا سؤالی را که مطرح شد پاسخ دهم. اتفاقی که برای اقتصاد ایران رخ داد این است که ما وارد سیکل هایی از اقتصاد بین الملل شدیم. و از آن جهت که به اقتصاد بین الملل و سیکل های آن بی توجهیم و چندان مطالعه نداریم، اتفاق هایی را که برای اقتصادمان رخ داد را ناشی از محیط و فضای بین المللی و سیکل های اقتصاد بین الملل نمی بینیم یا حداقل به اندازه ای آن را با اهمیت تلقی نمی کنیم که بتواند سیکل های رکود و تورم و.. را در اقتصاد ما ایجاد کند. واقعیت این است که ما گرفتار سیکل های ۱۱ یا ۱۲ ساله اقتصاد بین الملل شدیم و ریشه مشکلات ما آنجاست. به علاوه سوء مدیریت و رفتار خودمان. یعنی مجموع این دو عامل مشکلات و گرفتاری های کنونی را موجب شده است. این سیکل ها به لحاظ زمانی از دوران آغاز به کار دولت احمدی نژاد شروع شد و انتهای آن نیز مترادف با آغاز به کار دولت یازدهم بوده است. دقیقاً همان اتفاقی که در دوران هاشمی و خاتمی رخ داد در دوران احمدی نژاد و روحانی نیز اتفاق افتاد.

پس شما معتقدید که این چالش ها از بیرون تحمیل شدند!

ایمانی راد: بله بشدت از بیرون تحمیل شد و ندانم کاری های ما موجب شد که به جای تخفیف این چالش ها زمینه برای تشدید این تنش ها فراهم شود. در دوران احمدی نژاد به دلیل اینکه در فضای اقتصاد بین الملل، کشورهای مختلف برای بهبود شرایط خود سیاست های بشدت انبساطی اتخاذ کردند، قیمت نفت بشدت بالا رفت. همیشه همراه با اتخاذ سیاست های انبساطی بویژه در امریکا اتفاقی که رخ می دهد ارزان شدن شدید دلار است. و وقتی دلار ارزان شود قیمت نفت افزایش پیدا می کند و بالا رفتن قیمت نفت حجم عظیمی از درآمدهای ارزی را برای کشور ما به همراه داشت که فقط در سال ۱۳۹۰ ما ۱۳۰ میلیارد دلار صادرات نفت داشتیم. شما این نرخ را مقایسه کنید با امسال که ممکن است به ۲۰ یا نهایتاً ۲۲ میلیارد دلار برسد. درست مانند انسانی که در حال سکته کردن است. اقتصاد ایران در چنین شرایطی بسر می برد. این حجم عظیم درآمدهای ارزی و به تبع آن درآمد ریالی و تزریق این حجم به اقتصاد ایران موجب به وجود آمدن برخی ساختارهایی شد که بشدت نامتعادل و نامتناسب بود.

قاسمی: پیرو سخنان جناب آقای دکتر ایمانی راد باید به نکته ای اشاره کنم و آن این است که بخش وسیعی از اقتصاددانان، دولتمردان و حتی سیاستگذاران تصورشان این است که اقتصاد ایران از مرزهای این کشور آغاز می شود. یعنی در تحلیل ها و برنامه ریزی هایشان قائل به این نیستند که ما از اقتصاد بین الملل تأثیرپذیری داریم. یعنی وقتی شما به این تحلیل ها و چشم انداز ها نگاه می کنید تمام تحلیل ها حول محور این است که ما یک پارامتری به نام قیمت نفت داریم که سیکل های نزولی و صعودی دارد و اقتصاد ما تا حد زیادی به این مسأله مربوط می شود. در حالی که اگر دقیق تر نگاه کنیم ما مانند همه کشورهای دیگر نظام بین الملل از روندهای اقتصاد جهانی تأثیر می پذیریم، از فرصت های آن بهره می بریم و در دوران هایی که شرایط و ضعف بر اقتصادهایی مانند اقتصاد ما تحمیل می کند دچار ضربه و چالش می شویم. این واقعیتی است که در کشور ما وجود دارد و چندان به آن توجه نمی کنیم و بخش قابل توجهی از دولتمردان و حتی اقتصاددانان ما به روندهای اقتصاد جهانی بی توجه اند. اینکه نفت از ۱۳۰ دلار به ۳۰ دلار رسید یک روند اقتصاد جهانی محسوب می شود و برای تمام کشورهای شبیه کشور ما اتفاق افتاد و بر عکس اینکه می گویند قابل پیش بینی نبوده باید گفت که اتفاقاً کاملاً قابل پیش بینی بوده و قبلاً هم در جهان مورد تأکید قرار گرفت. البته ممکن است میزان این کاهش و پیش بینی از مقدار کاهش آن متفاوت باشد ولی کلیت مسأله کاهش قیمت نفت قبلاً پیش بینی شده بود. این رویکرد با رویکردی که در کشور ما وجود دارد و می گویند اقتصاد ما دارای پارامترهایی است که متأثر از مسائل اقتصاد جهانی نیست کاملاً متفاوت است. در صورتی که اگر نگاه درستی وجود داشته باشد می توان از این مسائل استفاده کرد و برای پیش بینی آینده و روندهایی که در آینده در کشور به وجود می آید گزینه ها و انتخاب های متعدد داشت.

یعنی شما معتقدید که ما به هم پیوستگی اقتصاد ما با اقتصاد بین الملل را در سیاستگذاری ها و برنامه ریزی هایمان لحاظ نمی کنیم؟
قاسمی: به نظر من اصلاً لحاظ نمی کنیم و حتی من در گفتمان های اقتصاددانان مطرح کشور لحاظ کردن این موضوع را کمتر می بینم و حتی معتقدم که بسیاری از سیاستگذاران ما برخی بدیهیات اقتصاد بین الملل را نمی شناسند.

ما اکنون در دورانی قرار گرفته ایم که به لحاظ ادبیات به دوران پسا تحریم معروف است؛ به نظر شما در این دوران مهم ترین اولویت ها در اقتصاد کشور و البته با لحاظ موضوع به هم پیوستگی اقتصاد ما با اقتصاد جهانی چه هستند؟ چه چیزهایی را باید مد نظر قرار داد؟

قاسمی: به نظر من مهم ترین اولویت این است که اقتصاد جهانی و روندهای آن را بشناسیم. این سیکل هایی که در سطح اقتصاد بین الملل به وجود می آیند و هر ۱۰ - ۱۲ سال اقتصاد جهانی را تحت تأثیر قرار می دهند را بشناسیم. اینها الزاماً به این صورت نیست که قابل پیش بینی نباشد. ما در مورد اقتصاد کشوری صحبت می کنیم که نزدیک به ۶۵ درصد صادرات غیر نفتی آن نیز از مشتقات نفت است. یعنی در همه زمینه ها، اقتصاد ما وابسته به قیمت مواد اولیه در سطح جهان است. این نوع نگاه باعث می شود که ما بتوانیم از قیمت مواد اولیه در سطح جهان و تغییرات آن در آینده، پیش بینی داشته باشیم و وقتی پیش بینی داشته باشیم می توانیم متناسب با آن برنامه ریزی و سیاستگذاری کنیم. بنابر این به نظر من شناخت اقتصاد جهانی و روندهای آن در دوران کنونی باید بیش از پیش به آن توجه کرد. ولی ما به صورت ساختاری اینها را در نظر نمی گیریم و معتقدیم که اقتصاد ایران از مرزهای کشور شروع می شود. این نگاه غلطی است.

خوب این نگاه برعکس نگاهی است که برخی دیگر دارند و آن این است که پارامترها و شاخص های اقتصاد جهانی چندان بر کشور ما تأثیر گذار نیست. مثلاً در مورد اخیر یعنی رشد شاخص بورس برخی ها این نگاه را دنبال می کنند و می گویند در حالی که اکثر بورس های منطقه ای و حتی بین المللی شاهد کاهش شاخص ها بوده اند، بورس ایران رکوردهای جدیدی در زمینه افزایش شاخص به خود دید. یا موارد دیگری نیز از این قبیل وجود دارد. چه توضیحی در این خصوص وجود دارد؟

ایمانی راد: وقتی صحبت از تأثیرپذیری اقتصاد ایران از اقتصاد بین الملل می شود به معنای این نیست که اقتصاد ما وابسته است. یعنی ما تأثیرپذیری داریم ولی لزوماً وابستگی نداریم. نکته دوم این است که وقتی صحبت از تأثیرپذیری می کنیم معنای آن این نیست که هر اتفاقی می افتد ما آن را از جنبه تحرکات اقتصاد بین الملل نگاه کنیم. مثلاً در خصوص ارتقای شاخص های بورس در برابر نزول شاخص ها در بورس های منطقه ای و بین المللی حتما نباید آن را ناشی از اقتصاد بین الملل بدانیم. بازار بورس ایران می تواند از عواملی نظیر تحرکات اقتصاد ایران در کوتاه مدت تغییر پیدا کند. با این حال تغییرات بلند مدت بورس ایران از نظام اقتصاد بین الملل تأثیر می پذیرد. اگر مقداری بازه زمانی بررسی و مطالعه را طولانی تر کنیم اثرات اقتصاد جهانی را شاهد خواهیم بود. هر چه این بازه کوتاه تر شود اثرات کمتری را خواهیم دید و چون ما عادت داریم به صورت کوتاه مدت روندها را ببینیم، چنین اشتباهاتی را مرتکب می شویم. این یکی از اشکالات شناختی اقتصاد است که من می خواستم به آنها اشاره کنم.

به موضوع بحث برگردیم. شما از مشکلات شناختی که اقتصاد ایران را چالش زا کرده اند می گویید و مشخصاً عدم آگاهی و شناخت نسبت به روند های اقتصاد بین الملل را یکی از مهم ترین ریشه های مشکلات می دانید. فارغ از این نوع نگاه، به نظر شما اقتصاد ما به چه میزان از تحریم ها آسیب دیده است؟ تأثیر واقعی تحریم ها بر اقتصاد و مشکلات اقتصادی ایران در چه حد بود؟

ایمانی راد: قاعدتاً تحریم ها تأثیر زیادی بر اقتصاد داشته اند و تا حدود زیادی برای ما چالش و مشکل ایجاد کرده اند، اما موضوعی که مهم است این است که مشکلات ساختاری اقتصاد ما ناشی از تحریم ها نیست. من داشتم به همین مبحث می پرداختم. اگر اجازه دهید ادامه دهم و بعد ببینیم که جایگاه تحریم ها کجاست. در دوره احمدی نژاد شاهد افزایش بسیار زیاد درآمدهای نفتی بودیم. این درآمدهای ارزی با افزایش قیمت نفت بسیار زیاد شد. ولی در این دوره، این درآمدهای ارزی به دلیل مشکلات زیاد شناختی که وجود داشت، مدیریت نشد. همیشه حجم عظیم درآمد های ارزی، تزریق درآمدهای ریالی را به دنبال دارد. اتفاقی که در عمل افتاد این بود که تزریق ریال موجب افزایش قیمت ها شد و افزایش درآمد دلاری به ازدیاد واردات برای کاهش قیمت ها منجر شد. بنابراین استراتژی دولت احمدی نژاد این بود که بتواند با واردات مسأله تورم را کنترل کند که تا میزان زیادی توانست تورم را کنترل کند ولی به محض اینکه درآمدهای نفتی کاهش یافت پایه های آن استراتژی سست شد. دولت احمدی نژاد که در طول چند سال توانسته بود با واردات قیمت ها را کنترل کند و تورم را مدیریت کند، با کاهش شدید درآمد های نفتی شاهد افزایش شدید قیمت ها شد. بنابراین یک تورم لجام گسیخته و افزایش قیمت ارزی که در طول بعد از انقلاب به جز سال های جنگ سابقه آن را نداشتیم به وجود آمد. به یکباره قیمت زمین و ساختمان که در سبد اقتصاد خانوار ها بسیار مهم است شاهد افزایش 2 الی 3 برابری شد. این افزایش قیمت ها و تورم در حالی اتفاق افتاد که درآمد مردم افزایش پیدا نکرد و یا به صورت خیلی ناچیز افزایش پیدا کرد. این افزایش تورم و افزایش نرخ ارز موجب شد که بخش اعظمی از مردم که طبقه متوسط بودند و حقوق بگیر ثابت محسوب می شدند، آسیب زیادی را ببینند. این خلأ درآمدی باعث شد که درآمد واقعی بسیاری از اقشار مردم بشدت پایین بیاید. این افزایش قیمت ها و بویژه در بخش ساختمان و مسکن جیب مردم را خالی کرد. ارز، تورم و قیمت ساختمان به یکباره بشدت افزایش پیدا کردند و در نتیجه طبقات حقوق بگیر بشدت خلع سلاح شدند. در نتیجه پدیده ای به وجود آمد که من اسم آن را انقباض تقاضا می نامم. این انقباض تقاضا یکی از دلایل استمرار رکود در اقتصاد ایران در دو سه سال اخیر به حساب می آید. این افزایش قیمت ها از سوی دیگر به این منجر شد که انگیزه تولید کنندگان برای تولید بیشتر شود، ماشین آلات بیشتر و جدیدتری وارد شود، کارخانجات بیشتری تأسیس شود. مثلاً در حوزه فولاد که آمار آن را به صورت دقیق اطلاع دارم مجوز تولید ۷۰ میلیون تن فولاد که چند برابر کل مصرف داخلی است صادر شد. این تولید بیشتر موجب شد که بخش عرضه بسط پیدا کند. یعنی از سویی انقباض درآمد را شاهد هستیم و از سوی دیگر بسط عرضه و تولید. این دو مورد دقیقاً میراثی بود که از دوره چهار ساله دوم احمدی نژاد شروع شد و با اضافه شدن تحریم ها به این موضوع، ما را به وضعیت کنونی رساند.
یعنی افزایش قیمت نفت موجب شد که درآمد های ارزی زیاد شود. این افزایش درآمد ارزی و تزریق آن به اقتصاد، هیجان استفاده از این درآمد ها را بالا برد و در نتیجه رفتارهای اقتصادی مرتبط با این، زمینه را برای به وجود آمدن ساختارهای کنونی اقتصادی و مشکلات کنونی فراهم کرد. ما در دوره هاشمی نیز این شرایط را شاهد بودیم. این تورم هم به وجود آمده بود. درآمد های ارزی هم تا حدودی به نسبت بالا رفت. ولی تفاوتی که وجود دارد این است که مدیریت درآمد های ارزی در دوران هاشمی از دوران احمدی نژاد بسیار بهتر بود. تفاوت دیگر دوره احمدی نژاد با هاشمی این است که ما در آن دوران مسأله افزایش قیمت به این شکل را نداشتیم.
این مشکلات و ساختارهای معیوب به دولت روحانی منتقل شد. یعنی انقباض تقاضا و انبساط عرضه. بنابراین ساختارها مجموعه ای از رفتارهای مردم است که به متغیرهای اقتصادی تبدیل می شود و انعطاف ناپذیری های ساختاری نامیده می شود. این انعطاف ناپذیری های ساختاری هم به شناخت نادرست از اقتصاد و تعامل اقتصاد ایران و اقتصاد جهانی بر می گردد. این شرایط موجب شد که رکود شدید در اقتصاد حکمفرما شود. بنابراین عدم تعادل های ساختاری در اقتصاد به دولت جدید انتقال پیدا می کند و وقتی ما شروع به حل کردن آن می کنیم، اقتصاد جهانی وارد فاز انقباض می شود. امریکا نرخ بهره را بالا می برد و پول را جمع می کند و در نتیجه طبیعی است که قیمت نفت سقوط کند. بنابراین در شرایط جدید و کاهش قیمت نفت و سایر کالا ها در جهان، اقتصاد ما درگیر مسائل جدید می شود. بنابراین وضعیت کنونی اقتصاد ما ناشی از ساختارهای باقی مانده ناشی از افزایش قیمت نفت و انتقال به دوره کاهش قیمت نفت است. اینها همه از سیکل های موجود و روندهای طی شده در اقتصاد جهانی منبعث شده اند. کاری که ما می بایست انجام می دادیم این بود که این سیکل ها را می شناختیم و نشناختیم.

آقای دکتر قاسمی به اینجا رسیدیم که سیکل بحرانی اقتصاد ایران که ناشی از انتقال ساختارهای نامتعادل از دوران قبلی به دوران جدید بود، با دوران انقباض اقتصاد جهانی همراه شد و بر حجم بحران افزود. به نظر شما سیاستگذاری اقتصادی دولت در اوایل روی کار آمدن که خروج غیر تورمی از رکود را دنبال می کرد و به اجرای بسته های رونق اقتصادی منجر شد، گزینه ای صحیح بوده و به چه نتایجی رسید؟

قاسمی: دولت روحانی در شرایطی روی کار آمد که شرایط بسیار نامتعادل ساختاری در اقتصاد ایران شکل گرفت. نرخ تورم حدود ۴۰ درصد و رشد اقتصادی منفی. یعنی هم در سمت عرضه و هم در سمت تقاضا ما دچار مشکلات جدی بودیم. دولت وقتی سر کار آمد دو انتخاب داشت یا اینکه به سمت مهار تورم برود و یا اینکه شرایط رکودی شدید و نرخ رشد اقتصادی که منفی شده بود را سامان ببخشد. دولت در آن مقطع انتخاب درستی کرد و به سمت مهار تورم رفت. این انتخاب دلیل سیاسی، اجتماعی و تاریخی هم دارد که ناشی از این باور است که نرخ تورم بالا تبعات جدی سیاسی، اجتماعی دارد به نسبت رکود. سیاست های انضباطی جدی از سمت بانک مرکزی اتخاذ شد و تلاش شد که جلوی استقراض دولت از بانک مرکزی تا جایی که امکان دارد گرفته شود. ولی همین نکته ای که آقای دکتر هم اشاره کرد نکته درستی است. خود شرایط رکودی هم کمک زیادی به سیاست های مهار تورم دولت کرد. ولی به صورت کلی باید گفت عدم توازن در اقتصاد ایران بین میزان عرضه و تقاضا و کاهش میزان تقاضای مؤثر، کوتاه مدت به وجود نیامده است که بتوان با سیاست های کوتاه مدت به حل آن پرداخت بلکه ریشه ای طولانی دارد. اگر روند میزان هزینه - درآمد خانوار را در سال های اخیر بررسی کنیم، می بینیم که در یک روندی میزان هزینه ها بشدت بالا رفته است و در عوض درآمد ها کم شده است. یعنی اتفاقی که یک روند ۱۰ ساله دارد با سیاست های کوتاه مدت قابل حل نیست. ما دچار یک عدم تعادل جدی در اقتصاد ایران شده ایم که به عدم تقاضای مؤثر منجر شده است و برای همین است که دولت به این نتیجه رسیده است که با این سطح تقاضا نمی توان انتظار رشد های اقتصادی بالا را داشت و برای همین هم موضوع توسعه صادرات مطرح شده است که ما بتوانیم محصولات و تولیداتمان را صادر کنیم و به دنبال تقاضای خارجی باشیم. و البته اکنون دولت انتخاب دیگری را هم پیش رو دارد. اینکه به دنبال رشد اقتصادی بالا باشد و البته این رشد اقتصادی بالا لزوماً می تواند همراه با افزایش تورم باشد. دولت باید انتخاب کند که همچنان به کاهش تورم چشم دارد و یا اینکه به قیمت افزایش چند درصدی تورم باید به دنبال افزایش نرخ رشد باشد.

مرتضی ایمانی راد

اینکه قبل از تحریم ها اقتصاد خوبی داشتیم پیش فرض کاملا اشتباهی است. مشکلات اقتصاد ساختاری نیستند بلکه ساختارهای ضعیف مولود مشکلات شناختی هستند. واقعیت این است که ما گرفتار سیکل های ۱۱ یا ۱۲ ساله اقتصاد بین الملل شدیم و ریشه مشکلات ما آنجاست به علاوه سوء مدیریت و رفتار خودمان در دوران احمدی نژاد به دلیل اینکه در فضای اقتصاد بین الملل، کشورها سیاست های به شدت انبساطی اتخاذ کردند، قیمت نفت به شدت بالا رفت درست مانند انسانی که در حال سکته کردن است. اقتصاد ایران در چنین شرایطی به سر می برد. وقتی صحبت از تاثیرپذیری اقتصاد ایران از اقتصاد بین الملل می شود به معنای این نیست که اقتصاد ما وابسته است.

ما عادت داریم به صورت کوتاه مدت روندهای اقتصادی را ببینیم. تحریم ها تاثیر زیادی بر اقتصاد داشته اند اما موضوعی که مهم است این است که مشکلات ساختاری اقتصاد ما ناشی از تحریم ها نیست. در دوره احمدی نژاد میزان زیاد درآمدهای ارزی به دلیل مشکلات زیاد شناختی که وجود داشت، مدیریت نشد. استراتژی دولت قبل این بود که بتواند با واردات مساله تورم را کنترل کند.
ارز، تورم و قیمت ساختمان به یکباره به شدت افزایش پیدا کردند و در نتیجه طبقات حقوق بگیر به شدت خلع سلاح شدند. در نتیجه پدیده ای به نام انقباض تقاضا وجود آمد که یکی از دلایل استمرار رکود در اقتصاد ایران در دو سه سال اخیر به حساب می آید.
مشکلات و ساختارهای معیوب از گذشته به دولت روحانی منتقل شد. یعنی انقباض تقاضا و انبساط عرضه.

سیامک قاسمی

ما مانند همه کشورهای دیگر نظام بین الملل از روندهای اقتصاد جهانی تاثیر می پذیریم. بخش قابل توجهی از دولتمردان و حتی اقتصاددانان ما به روندهای اقتصاد جهانی بی توجه اند. اینکه نفت از ۱۳۰ دلار به ۳۰ دلار رسید یک روند اقتصاد جهانی محسوب می شود و باید گفت که کاملا قابل پیش بینی بوده است. ما به هم پیوستگی اقتصادمان با اقتصاد بین الملل را در سیاستگذاری ها و برنامه ریزی هایمان لحاظ نمی کنیم. بسیاری از سیاستگذاران ما برخی بدیهیات اقتصاد بین الملل را نمی شناسند. مهم ترین اولویت در دوره کنونی این است که اقتصاد جهانی و روندهای آن را بشناسیم. اینکه معتقد باشیم اقتصاد ایران از مرزهای کشور شروع می شود نگاه غلطی است.
دولت روحانی در شرایطی روی کار آمد که شرایط بسیار نامتعادل ساختاری در اقتصاد ایران شکل گرفت. نرخ تورم حدود ۴۰ درصد و رشد اقتصادی منفی. دولت وقتی سر کار آمد دو انتخاب داشت یا اینکه به سمت مهار تورم برود و یا اینکه شرایط رکودی شدید را سامان ببخشد. دولت در آن مقطع انتخاب درستی کرد و به سمت مهار تورم رفت. عدم توازن در اقتصاد ایران بین میزان عرضه و تقاضا و کاهش میزان تقاضای موثر ریشه ای طولانی دارد. ما دچار یک عدم تعادل جدی در اقتصاد ایران شده ایم که به عدم تقاضای موثر منجر شده است و برای همین است موضوع توسعه صادرات مطرح شده است


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir