بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 مرداد 1395      13:58

اقتصاد ایران در سال ۹۱ موتور سوزاند

هادی حق‌شناس اقتصاددان می‌گوید: «از همان سال اول برنامه ششم سالی ۱۰ درصد از وابستگی درآمدهای بودجه به نفت کم خواهد شد.»

اقتصاد ایرانی: برنامه ششم توسعه سومین برنامه بر مبنای سند چشم انداز ۱۴۰۴ است.برنامه ای که اگرچه با تاخیر زمانی به مجلس رفته اما هنوز به صحن نرسیده منتقدان سفت و سختی پیدا کرده است. برخی منتقدان می گویند آنچه تحت عنوان لایحه برنامه ششم ارایه شده،ویژگی برنامه ندارد و یا برخی ها هم به بی توجهی دولت نسبت به اشتغالزایی در این لایحه اشاره کرده اند. هادی حق شناس دکترای اقتصاد دارد و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد است.او پیش از این معاون سابق امور دریایی سازمان بنادر بود،پستی که برای رسیدن به آن از کارمندی این سازمان شروع کرده است. حق شناس در دور هفتم مجلس شورای اسلامی نماینده مردم انزلی هم بوده و البته عضو کمیسیون برنامه وبودجه مجلس. حالا او مشاور سازمان رییس سازمان بنادر و کشتیرانی است. با این اقتصاددان در کافه خبر خبرآنلاین، درباره لایحه برنامه ششم که این روزها در کمیسیون های تخصصی مجلس در حال بررسی است، گفت وگو کردیم.

به گزارش خبرآنلاین، حق شناس در این گفت وگو تاکید می کند: «اقتصاد ایران نیاز به فرصت بیشتری دارد تا به حالت عادی برگردد. سال ۹۱ و اوایل ۹۲ دو سال سخت برای اقتصاد ایران بوده؛ درست مثل اینکه خودروی شما موتور بسوزاند. اقتصاد ایران درسال ۹۱ و ۹۲ به معنای واقعی موتور سوزاند.»

*************

این چهارمین برنامه توسعه ای است که رشد ۸ درصدی به عنوان یک هدف بزرگ پیش بینی شده است. در ۱۰ سال گذشته طبق آماری که آقای طیب نیا از میانگین ۱۰ رشد بدست آمده ارایه کرده، ثبت عدد ۲.۲ درصدی است که با رشد ۸ درصدی فاصله زیادی دارد. با این حال برنامه ریزان همه دولت های گذشته، اصرار داشته اند که این  رقم از رشد را در برنامه ببینند.به نظر شما تحقق این میزان رشد چقدر امکانپذیر است؟

همانطور که اشاره کردید، هیچ کدام از برنامه های قبلی نتوانستند، رشد های پیش بینی شده دربرنامه های توسعه ای را محقق کنند.اما دلیل نمی شود که اقتصاد ایران چنین ظرفیتی نداشته باشد. به عنوان مثال در سالهای جنگ ما حتی رشد اقتصادی دو رقمی هم تجربه کرده ایم.حتی امروز ظرفیت اقتصاد ایران به گونه ای است که می توان رشد اقتصادی ۲ رقمی هم تجربه کرد. چطور چین سه دهه توانست رشد اقتصادی دو رقمی داشته باشد،پس ایران هم می تواند. به عنوان مثال در بخش معدن،نفت و گاز، پتروشیمی یا گردشگری ظرفیت های بلقوه  زیادی داریم،اما برای بالفعل کردن نیاز به برنامه ریزی داریم.تقریبا رشد اقتصادی بلند مدت اقتصاد ایران طی سالهای گذشته به طور میانگین ۴ درصد بوده، البته منهای برنامه پنجم که در دو سال پیاپی یعنی سالهای ۹۱ و ۹۲ که اقتصاد ایران ۸ درصد کوچکتر شد، در بقیه سالها میانگین رشد اقتصادی ۴ درصد بوده است. لذا به نظر من این هدف گذاری درست است و می توان آن را تحقق بخشید.اما شرط دارد.

چه شرطی؟

یکی از شرط ها این است که بتوانیم از منابع سرمایه های خارجی و از سرمایه ایرانی های خارج از کشور استفاده کنیم. و بخش واقعی اقتصاد را به جای بخش دلالی تقویت کنیم.بنابراین به نظر می رسد که هم بستر کار فراهم است و هم روابط سیاسی که یک دهه مخدوش شده بود، الان بهبود یافته است. در برنامه ۵ ساله چهارم برای رسیدن به رشد اقتصادی ۸ درصد منابعی کمتر از ۲۰۰ میلیارد دلار پیش بینی شده بود، حال آنکه ۴ برابر آن منابع در اقتصاد ایران محقق شد، اما به رشد اقتصادی مورد هدف نرسیدیم چون طبق برنامه حرکتی در جهت تحقق رشد ۸ درصدی صورت نگرفت. لذا نمی توان گفت فقط منابع یا روابط سیاسی مطلوب نقش دارند، بلکه باید جمیع شرایط فراهم باشد تا آن رشد اقتصادی محقق شود.

آقای نوبخت از ۷۳۰ هزار میلیارد تومان منابع لازم برای تحقق رشد ۸ درصدی اقتصاد خبرداده است.آیا توان داخلی و ظرفیت های اقتصاد کشور می تواند چنین رشدی را محقق کند؟ و سئوال مهمتر آنکه چقدر از این منابع را می توان از طریق جذب سرمایه های خارجی تامین کرد؟

آنچه در پیوست برنامه ششم ارایه شده، ۷۲۴ میلیارد تومان منابع مورد نیاز است که سالی ۶۰ هزار میلیاردتومان آن از محل منابع خارجی پیش بینی شده است. برای اینکه به اهداف پیش بینی شده در بخش نفت و گاز برسیم، نیاز به منابع قابل توجه داریم. برای این منظور عددهای مختلفی ذکر شده، مثلا باید ۲۰۰ میلیارد دلار در بخش نفت و گاز باید سرمایه گذاری خارجی جذب شود، تا دو اتفاق بیفتد: اول صیانت از مخازن و دیگری حفظ ظرفیت و رسیدن به رتبه دوم اوپک است.

پس شما می گویید این امکان وجود دارد؟

قطعا وجود دارد؛ تقریبا همه کشورهای دور و برما از ترکیه گرفته که سالانه ۸۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب می کند تا امارات متحده عربی و قطر یا حتی کشورهای حاشیه خزر همگی میزان جذب سرمایه های خارجی شان بیشتر از ماست، در حالی که ما هم به لحاظ وسعت، ظرفیت، جمعیت و بزرگی اقتصاد پتانسیل جذب سرمایه خارجی بیشتری داریم. نسبت بدهی های ما به تولید ناخالص ملی بسیار عدد کوچکی است. شاید بتوان گفت هیچ است. در حالی میزان بدهی خارجی ترکیه نسبت به تولید ناخالص داخلی اش عددهای ۲۰ تا ۳۰ درصد را تشکیل می دهند که عددهای بسیاربزرگی است. لذا اینکه اقتصاد ایران بدهی خارجی ندارد یک ظرفیت است. صنعت گاز ما به معنای واقعی بکر است و این یک ظرفیت برای اقتصاد ایران محسوب می شود. ما در معادن تقریبا ظرفیت بکربسیاری داریم.ما مزیت کریدور شمال به جنوب را داریم که هنوز بلفعل نشده است. اگرچه چینی ها در بندر گوادر پاکستان و هندی ها در چابهار فعال شده اند، اما راه طولانی در پیش است. چین و هند مجموعا ۳.۵ میلیارد نفر از جمعیت جهان را به خود اختصاص می دهند. با احتساب کشورهای منطقه ۴۰ درصد جمعیت دنیا در این منطقه است. علت اینکه این تفاهم نامه ها امضا شده، صرفا به دلیل کالاهای چین و هند نیست، بلکه برای توسعه تجارت و کاهش هزینه کشورهاست. به جای اینکه یک مسیر طولانی دریایی طی شود به مسیر آسیای میانه دسترسی پیدا میکنند که هم کوتاه تر، کم هزینه تر و هم امنیت بیشتری دارد. اگر دوبی امروز پیشرفت کرده بخشی از این پیشرفت به دلیل ظرفیت حمل و نقل این کشور است. سالانه ۳۰ میلیون کانتینر وارد خلیج فارس می شود که ۱۵ میلیون از این رقم وارد دوبی می شود. از این میزان ۱۰ درصدازمحموله ها باز می شود. ۹۰ درصد دوباره به بنادر دیگر ارسال می شود. آیا ایران نمی تواند از چنین ظرفیتی استفاده کند؟ آیا می دانید که هر کشوری که از تنگه هرمز عبور می کند، اگر بندر عباس را انتخاب کند و به دوبی نرود ۴۸ درصد دریانوردی او کوتاه تر می شود؟ در دریا کوتاه کردن دریانوردی یعنی صرفه جویی دهها هزار دلار هزینه. به جایی اینکه به شهید رجایی برود مثلا به بندر چابهار میرود. در نتیجه این دریانوری به سه یا چهار روز کاهش می یابد. الان ظرفیت کشتی های کانتینری ما به ۱۸ هزار کانتینر که واحد آن TEU است رسیده است. کشتی که ۱۸ هزار کانتینر دارد، یعنی ۱۸۰ هزار تن بار حمل می کند. این کشتی به جای اینکه بندر دورتر را انتخاب کند، اگر مسیر ایران را برگزیند قطعا هزینه اش کمتر می شود.

یعنی با انتخاب این مسیر که همان مسیر کریدور شمال به جنوب است، هزینه ها به نصف می رسد؟

دقیقا، یکی از محورهای بحث همین اجلاسی که هفته قبل بین آذربایجان و روسیه و ایران برگزار شد، کریدور شمال به جنوب بود. سنگاپور، هنگ هنگ هر کدام وسعت شان به اندازه جزیره کیش هم نیست، اما این کشورها به دلیل توسعه دلیل حمل و نقل معروف شد اند. دوبی هم به خاطر حمل و نقل در دنیا برند شده است. در حالی که هر کدام از این ظرفیت ها را می توانیم در چابهار بندر شهید رجایی داشته باشیم.

یکی از سیاست های کلی برنامه ششم توسعه محور دریایی چابهار به خرمشهر است که به سواحل مکران معروف شده، ممکن است درباره مزیت های این منطقه توضیح بدهید؟

اولین ویژگی این سواحل این است که وقتی یک کیلومتر به سمت دریا حرکت می کنید، به آبخور ۱۸ متر می رسید، یعنی بدون اینکه نیاز باشد میلیارد ها تومان هزینه موج شکن و پیش روی در دریا داشته باشید، به شرایطی می رسید که بزرگترین کشتی های جهان می توانند در آنجا پهلو بگیرند. این سواحل بکر را ما داریم. این ظرفیت ها را داریم. جاسک اصلا سکنه ندارد. در دوبی می روند پالم آیلند درست می کنند، ما به طور طبیعی داریم. ایران تاکنون کشوری نفت محور بوده، در حالی که ایران می تواند دریا محور، معدن محور یا توریست محور باشد. الان از کریدور هوایی ایران روزانه هزار فروند هواپیما عبور می کند. این ظرفیت وجود دارد که به چند هزارپرواز هم برسد. این افزایش پرواز سبب درآمد مالی از محل عوارض از مسیرهای هوایی می شود. مسیرهای کوتاه هوایی و دریایی هم هست. در برنامه فقط یک تیتر می زنند. مثلا می نویسند، توسعه بندر دریایی چابهار به خرمشهر. یا توسعه سواحل مکران.این یک جمله است. وقتی بررسی می شود، در درون آن اقتصاد مقاومتی قرار دارد. در تحریم،کانتینرهای ما با کشتی های بزرگ به جبل علی می رفت و تخلیه می شد و دوباره با کشتی های کوچک به کشور ما می رسید این جابجایی مضاعف به ازای هر کانتینر بیش از ۱۰۰ دلار هزینه پرداخت بر دوش اقتصادگذاشت. سالانه بیش از 2 میلیون کانتینر وارد بنادر ایران می شود. اگر یک میلیون کانتینر دو بار به دلیل تحریم جابجا شده باشد، یعنی ۱۰۰ میلیون دلار اضافه پرداخته ایم. اینها ظرفیت هایی است که استفاده نکردیم. از سوی دیگر بعد از اختلافی که با روسیه اوکراین پیدا کرد، حالا نگاه آقای پوتین چرخش به سمت شرق است. دفعه قبل که پوتین به تهران آمد، مستقیم به دیدار رهبری رفت.این تعارفات سیاسی نیست، بلکه تغییر نگاه استراتژیک است. اگر کردیور شمال به جنوب اجرایی شود، که در حال اجرا شدن است، آن ظرفیت کریدور شمال به جنوب منتج به افزایش درآمد و افزایش وابستگی کشورها به ایران می شود. این افزایش وابستگی ترجمه اقتصاد مقاومتی است. بنابراین به اعتقاد من رشداقتصادی پیش بینی شده با این ظرفیت ها امکان پذیر است به شرط اینکه ظرفیت های بلقوه را به بلفعل تبدیل کنیم.

فرصت های بعد از توافق برجام چقدر می تواند این رشد را تقویت کند؟

توافق برجام باعث شد، مانع بزرگ برداشته شود. در دوران تحریم کشتی های ایران حق نداشتند، با پرچم کشورمان در دنیا تردد کنند. در واقع حرف زوری در دنیاعلیه ما بود، که با وجودی که مالکیت کشتی برای ایران بود، اما نمی توانستیم، پرچم کشورمان را بر روی آن بزنیم. ناچار شدیم از پرچم کشورهای کوچکی مثل پاناما و غیره استفاده کنیم. درحالی که بعد از توافق توانستیم پرچم خودمان را روی کشتی ها نصب کنیم.

این اتفاق برای نفتکش ها هم افتاد...

بله و نه تنها پرچم را نمی توانستیم نصب کنیم، بلکه اسم کشتی هایمان هم مجبور شدیم عوض کنیم.پول مان را نمی توانستیم وارد کشور کنیم. امروز برای کالاهای صادراتی دیگر مشکل نداریم. در اینکه یک تحریم ۱۰ ساله، همه روابط را تخریب کرده تردید نیست در نتیجه نمی توان این روابط تخریب شده را ظرف ۶ ماه درست کرد. قطعا نیاز به زمان دارد اگر به شرایط اولیه برگردیم می توان بهره بیشتری از ظرفیت ها برد.

قبل از تحریم ما نفت قزاقستان را در پالایشگاه تهران تحویل می گرفتیم و معادل آن در خارک به آنها نفت می دادیم و بابت آن هم از به ازای هر تن ۱۰ تا ۱۵ دلار می گرفتیم. یعنی از هر منظر سود بود. سود سیاسی هم داشت. دریای خزر وابسته به ما بودند. در دوران تحریم این خط تعطیل شد. یا مثلا استفاده از درآمد گاز در دوران تحریم کم شد. خط لوله گاز به سوی پاکستان که از مسیر هند قرار است عبور کند، با برداشته شدن تحریم ها دوباره فعال می شود. اگر خط لوله نفت، خاورمیانه از مسیر ایران عبور کند به نظر من نه تنها منافع اقتصادی سرشاری دارد، بلکه منافع سیاسی هم در بر دارد. برای اینکه کشور به روال عادی خود برگردد و کریدور شمال به جنوب فعال شود،زمان بیشتری نیاز است. الان کردستان عراق که حالت خودمختاری دارد تقریبا شبیه دوبی شده است. مثلث چابهار ایران، گوادر پاکستان و وصل شدن آنها به مرز میلک در افغانستان یک ظرفیت بلقوه است. این می تواند به یک محور بی نظیر در جهان تبدیل شود.چون محل اتصال تقریبا ۴۰ درصد جمعیت جهان است. چون منابع طبیعی بکری در این کشورها وجود دارد .

برای تحقق رشد اقتصادی ۸ درصد مولفه های دیگری هم لازم است، مثل رشد بخش های خدماتف صنعت، کشاورزی یا معدن.در این حوزه ها به دنبال رکود سال ۹۰ وضعیت خوبی نداریم. برای خروج از رکود چه باید کرد و دولت چه ابزارهایی در اختیار دارد؟

بهتراست بپرسید چرا وارد رکود شدیم؟

دلیل آن تحریم ها و سیاست های اقتصادی ناهماهنگ با واقعیت اقتصاد ایران بود.

به جز تحریم،البته کاهش شدید قیمت نفت از ۱۰۰ دلار به زیر ۳۰ دلار هم عامل مهمی بود. وقتی فروش نفت از ۲.۵ میلیون بشکه در روز به زیر یک میلیون بشکه رسید، رکود کشور را فراگرفت. در یک کلام به دلیل کمبود منابع وارد رکود شدیم. حتی رشد منفی سالهای ۹۱ و ۹۲ در سالهای جنگ هم اتفاق نیفتاده بود. در سالهای جنگ این میزان محدودیت در فروش نفت خام نداشتیم. علی رغم آنکه کشتی های ما را عراقی ها می زدند، اما مشکل تا این حد نبود.تحت این شرایط اقتصاد ایران وارد رکود شد. در حال حاضر در بخش نفت به تدریج به شرایط قبل از تحریم ها برمی گردیم. ولی شاید در دو سه سال آینده بعید باشد که قیمت نفت به ۱۰۰ دلار برسد. بنابراین باید منابع مالی برای این رشدها محقق شود. چرا الان هزاران پروژه نیمه تمام در کشور داریم؟ دلیلش کمبود منابع است. بودجه را با ۵۰ یا ۶۰ هزار میلیاردتومان منابع می بندیم اما تخصیص ها ۳۰ درصد هم نیست. چون پول نداریم.پس علت رشد پایین اقتصاد در سه سال دولت آقای روحانی، کمبود منابع است. تقریبا ۱۵ میلیون تن تولید سیمان در انبارها مانده است. وقتی ساخت و ساز نداریم، ذوب آهن و سیمان و تقریبا ۷۰ تا ۸۰ درصد صنایع مرتبط با مسکن می خوابد. وقتی منابع تزریق می کنیم، این رشد برمی گردد. تا زمانی که نفت دیگر قیمت های قبلی را ندارد، باید دنبال منابع جدید باشیم .

یعنی سرمایه گذاری خارجی؟

دو منبع جدید می توانیم داشته باشیم: اول جذب سرمایه های خارجی است. اگر قرار است سرمایه خارجی جذب کنیم باید فضای سیاسی کشور فضای آرامی باشد. وقتی این شرایط فراهم نباشد طبیعی است که جذب سرمایه اتفاق نمی افتد. در پسابرجام صدها هیات آمدند و رفتند، اما خارجی ها مثل ما یک دفعه تصمیم به اجرای یک پروژه نمی گیرند که ۱۰ سال هم توی آن بمانند. آنها قطعا تا مطالعه نکرده اند و تا ارزیابی اقتصادی دقیق از پروزه ها نداشته باشند، کار را شروع نمی کنند. به پروژه هایی ورود می کنند که سود آن صد در صد تضمین شده باشد. به لحاظ امنیتی هم مشکلی نداشته باشد. حالا که منابع نفت ما قابل توجه نیست، پس حتما لازم است سرمایه های داخلی و خارجی در کنار هم قرار بگیرند و البته برای خروج از رکود به کمک اقتصاد بیایند. منابع نفت هم می تواند اقتصاد ما را از رکود خارج کند، همانطور که در این ۴ ماه علائمی دیده شده از جمله تولید برخی از کالا بیشتر شده است. مثلا مصرف برق در واحدهای صنعتی ۴.۶ درصد افزایش یافته است. به نظر من دولت نیاز به فرصت بیشتری دارد تا اقتصاد به حالت عادی برگردد. سال ۹۱ و ۹۲ دو سال سخت برای اقتصاد ایران بود، مثل این است که خودروی شما موتور بسوزاند. اقتصاد ایران درسال ۹۱ و ۹۲ به معنای واقعی موتور سوزاند.

شما اشاره کردید یکی ازمنابع می تواند درآمد نفت باشد، البته در لایحه برنامه تاکید شده که وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی کم شود،آیا این تناقض با این سیاست ها نیست؟

اینکه میگویند وابستگی بودجه به دولت کم شود،منظور بخش عمرانی نیست. بلکه منظور بخش جاری است. یعنی هرچه پول نفت صرف زیرساخت های کشور شود، منجر به توسعه و رشد اقتصادی می شود. البته این پول باید از طریق صندوق توسعه ملی به پروزه های عمرانی یا تولیدی در قالب تسهیلات داده شود. ویژگی که این تسهیلات دارد، این است که به جای اینکه از خارجی ها وام بگیریم از منابع خودمان استفاده کنیم. لذا اینکه گفته می شود وابستگی بودجه به نفت کم شود، یعنی بخش جاری بودجه از وابستگی به نفت انتزاع پیدا کند یا به عبارت ساده تر هرگاه توانستیم هزینه جاری را از محل مالیات ها بپردازیم روز خوبی برای اقتصاد ایران است و خوبتر اینکه حتی پروژه های عمرانی هم از محل مالیات ها انجام شود. طبیعی است تا آن روز فاصله زیادی داریم. بنابراین هرچه نفت بفروشیم و آن را تبدیل به منابعی برای تکمیل پروژه ها کنیم،ایرادی ندارد. اما هزینه های جاری باید کم شود و طبیعی است که در برنامه ششم باید جهت گیری افزایش مالیات ها و کم شدن استفاده از درآمدهای نفتی دنبال شود. در برنامه پنجم تاکید شده بود که سالانه  ۲۰ درصد از درآمدهای نفتی به صندوق توسعه ملی واریز شود در برنامه ششم این رقم به سالی ۳۰ درصد افزایش یافته و هر سال هم ۳ درصد افزایش یابد.

با این وضعیت قیمت نفت، آیا این هدف ممکن است؟

به هر حال دولت باید تنظیم کند.

پس اینجاست که باید وابستگی بودجه ها به نفت کم شود؟

بالاجباردر حال کم شدن است. یعنی وقتی نقطه شروع برنامه از واریز ۳۰ درصد درآمد به صندوق توسعه آغاز می شود وهر سال هم ۳ درصد به این رقم افزوده می شود، باید انتظار داشت که تا پایان برنامه پنجم ۳۵ درصد از درامدهای نفت در صندوق ذخیره شده باشد. وقتی در برنامه ششم از سال اول ۳۰ درصد و بعد سالی ۳ درصدبه منابع این صندوق اضافه شود، در نتیجه از همان سال اول برنامه ششم سالی ۱۰ درصد از وابستگی درآمدهای بودجه به نفت کم خواهد شد.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir