بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : شنبه 22 مهر 1391      12:46
انتقادهای معاون وزیرمسکن دولت اصلاحات از برنامه های دولت

مسکن مهر، الگوی شهرسازی ایران را برهم ریخت

پیروز حناجی اعتقاد دارد پروژه مسکن مهر، فرآیند توسعه کشور را برهم ریخته است.

پروژه مسکن مهر در جهت محقق کردن وعده خانه دار کردن همه خانوارهای جامعه ایرانی از سوی مسوولان بخش مسکن دولت محمود احمدی نژاد درحالی اصلی ترین گزینه در جهت برآوردن کردن این وعده است در کمتر از یکسال باقی مانده از عمر دولت دهم بسیاری از کارشناسان فن صراحتا این پروژه را شکست خورده که به بن بست رسیده، عنوان کرده اند. به زعم آنها، مسکن مهر طرحی که مبنای آن طرح زندگی آپارتمانی با تراکم بالاست. بطوریکه در این طرح کمترین توجهی به الگوی سکونت مردم بویژه در شهرهای کم جمعیت نشده است. لذا در شهرهای بزرگ و کوچک با هر قیمت زمینی و با هر نوع معیشتی مردم باید از الگوی آپارتمانی که با شرایط زندگی بسیاری ازساکنان شهرهای کم جمعیت سازگاری نداشت تبعیت کنند. با این حال پروژه مسکن مهر نه تنها پس از شش سال به نیاز بخش مسکن جامعه ایرانی پاسخ نداده، بلکه بر مشکلات و معضلات کلاف سردرگم شهرسازی در کشور هم افزوده است. به این بهانه با دکتر پیروز حناچی استاد معماری و معاون اسبق شهرسازی و معماری وزارت مسکن و شهرسازی در دولت هشتم پیرامون مسائل شهرسازی، صنعت ساختمان و مسکن مهر گفت وگویی انجام دادیم. در ادامه مشروح آن را می خوانید؛

در سالهای اخیر شاهد هستیم سیاست های توسعه بخش مسکن و تامین نیاز مسکن جامعه در پروژه مسکن مهر بسنده شده است. این در حالیست به عقیده بسیاری از کارشناسان مسکن و شهرسازی این پروزه نه تنها نتوانسته نیاز مسکن جامعه را پاسخ دهد بلکه بر مشکلات شهرسازی نیز افزوده است. شما با توجه اینکه سالیانی را در زمینه مدیریت کلان شهرسازی در کشور فعالیت داشتید چه ارزیابی در این زمینه دارید؟

قبل از اینکه به پاسخ این سوال بپردازم، ابتدا می خواهم به مسائل و چالش های شهرسازی در کشور اشاره کنم. معتقدم مقوله شهرسازی  به معنای واقعی یعنی شهرسازی درراستای برنامه ریزی در توسعه آتی، نه تنها در دوره بعد از انقلاب و حتی در دوره قبل از انقلاب، بطور گسترده بروز و ظهور نیافته است. البته این به این معنی نیست که امکان برنامه ریزی شهری در هیچ یک از مناطق شهری کشور انجام نشده است. بهرشکل مناطقی وجود دارند که این امکان فراهم شد اما به شکل گسترده و عمومی نبوده است. بطور کلی باید گفت؛ در دوره قبل از انقلاب برنامه ریزی و توجه به امور شهرسازی در حاشیه مسائلی اقتصادی قرار داشت. بعد از انقلاب هم همین وضعیت بر روند شهرسازی به شکل دیگری حاکم شد. حتی به بهانه  توزیع و تامین مسکن برای عموم جامعه، در اوایل انقلاب بسیاری از زمین های ذخیره شهری در محدوده 25 ساله تهران که سالها محافظت می شد، زیر بار رفت. در نتیجه امروز شاهدیم  سرمایه های ملی که به هدر رفته را نمی توان دیگر جبران کرد. نمونه بارز دیگر در عدم توجه به شهرسازی و رشد مشکلات بخش مسکن، افزایش تراکم در شهرها به ویژه کلان شهر تهران بود. تراکم اگرچه شکل ظاهری قانونی پیدا کرده است اما ماهیتا، قانونی و منطقی نیست. وقتی بیش از ظرفیت در مناطقی بدون برنامه ریزی در جهت توسعه شهری، بر جمعیت آن افزوده شود، طبیعی است مشکلات شهری را چند برابر افزایش داده ایم و رشد نامتعادل را ایجاد کرده ایم. کلان شهرها در تمام دنیا عارضه های شبیه بهم دارند. گستردگی در سطح، حاشیه نشینی، آلودگی ، ترافیک، تمرکز، گرانی از جمله عارضه های این شهرهاست. این معضل تنها خاص کشور ما نیست. به همین جهت در دنیا برای پاسخ گویی به نیازهای شهری، متخصصان قبل از اینکه این عارضه ها به بحران تبدیل شود، برنامه ریزی در تمامی جوانب را انجام می دهند تا در کنار این کلان شهرها، شهرهای جدید رشد و توسعه پیدا کنند. اما متاسفانه در کشورمان این اتفاق کاملا بدون برنامه و برنامه ریزی انجام گرفته است. نمونه آن شهر کرج است. در دهه 40، حدود 30 هزار نفر جمعیت داشت، درحال حاضر این  شهربا جمعیتی بالغ بر 1 میلیون و 700 هزار جمعیت دارد و به دومین کلان شهر کشور تبدیل شده است. متاسفانه نه تنها از معضلات کلان شهری چون تهران کاسته است بلکه بسیاری از منابع طبیعی ، زمین ها و باغ های که از سرمایه های ملی کشور بودند از دست رفته است.

با توجه اینکه بیش از پنج دهه از شروع قانون برنامه ریزی و توسعه در مدیریت شهری در کشور می گذرد تا کنون طرحهایی که در این زمینه اجرا شده اند با موفقیت همراه نبودند، ریشه اصلی این مشکلات در عدم توسعه شهرسازی چیست؟

ریشه تمامی این مسائل به حکمرانی پیشرفته و حاکمیت هوشمند برمی گردد. بطورمثال نظام مدیریت شهری ما، همواره بر اساس منابع مالی ناپایدار اداره می شود. وقتی می گوییم منابع مالی ناپایدار یعنی مشخص نیست همیشه این منابع در دسترس قرار دارد. حتی در برخی موارد استفاده از این منابع عوارض و تبعات دارد و باید به عواقب ان هم توجه کرد. در حقیقت مدیریت کردن با این روش به معنای پرورش کودکی  ناقص الخلقه است. کودکی که دستهای آن دائما در حال رشد اما سایر اندام ان کوچک باقی مانده اند. در نتیجه با ادامه رشد کودک حرکت سایر اندامها مختل خواهد شد.  حال این موضوع را در نظام مدیریت شهری در نظر بگیریم همین اتفاق رخ داده و این ناپایداری به بحران در این زمینه دامن زده است. شهر به معنی نیست تنها ساخت و ساز انجام گیرد و مردم در خانه های مسکونی مستقر شوند. شهر نیاز به خدمات رفاهی، توسعه فضای سبز، خدمات محلی، منطقه ای و ملی و مراکز تجاری و اداری در هر نقطه ای از منطقه  نیاز دارد. نمی توان با افزایش جمعیت بی رویه و بدون توسعه امکانات در تمامی نقاط شهر ، انتظار داشته باشیم بحران و معضلات شهری چند برابر نشود. بطور مثال در تهران در چند سال اخیر شاهدیم مجموعه بنام "هایپر استار " در غرب تهران ساخته شده است. اما ساخت این مجموعه نه تنها باعث رفاه بیشتر ساکنان منطقه شده است بلکه بر معضلات شهری افزوده است. هجوم مردم سایر مناطق باعث شده تا ترافیک سنگین بر این منطقه اضافه کند و مشکلات را دو چندان کند. در واقع نبود اینگونه مجموعه در سایر مناطق باعث شده تا  مقیاس حرکت در سطح شهر باشد درحالیکه براساس اصول شهرسازی این مجموعه ها در مقیاس محلی ساخته می شوند. توجه کنید همانطور که اشاره کردم اگر برنامه ریزی متناسب نیازهای شهری وجود نداشته باشد بطور طبیعی مشکلات جدید بر مشکلات انباشته شده اضافه می شوند و دیگر قابل کنترل نیست. در جهت مدیریت بهینه شهری باید وظایف تقسیم شود. بخشی بر عهده مدیریت ملی و بخشی بر عهده مدیریت محلی است.

 

آیا تمام مشکلات شهری در کلان شهری مانند تهران تنها به بکارگیری منابع مالی ناپایدار شهری برمی گردد و یا مسائل دیگری چون مولفه های اقتصادی و سیاسی نیز بر این روند تاثیر گذار است؟

مسائل توسعه شهری یک فرایند است. بخشی از آن به منابع مالی برمی گردد. قطعا سایه مسائل اقتصادی بر بخش مسکن و شهرسازی تاثیر می گذارد. مسائل اقتصادی و ابهام در توسعه همواره بر حفاظت از منابع شهری لطمه وارد کرده است. متاسفانه بسیاری از بافتهای تاریخی شهری، باغها و فضای سبز به بهانه توسعه و نوسازی از میان رفته اند. در نتیجه مردم دائما در شهر احساس آرامش و پایداری ندارند. وقتی تمامی سیاست های مدیریت شهری در ساخت واحدهای مسکونی خلاصه می شود بطور طبیعی مشکلات همچنان رشد می کند. درحال حاضر وضعیت کلان شهری چون تهران به شکلی درآمده است که اگر در مدیریت نظام شهری از همین امروز تمامی مقامات ملی و محلی و کل اجزا و بردار در جهت همکاری و هماهنگی یکدیگر برای رفع مشکلات انباشه دست بدست هم بدهند شاید بتوان بخش کوچکی از این مسائل را رفع کنند. مشکلات و چالش های شهری در تهران در چند دهه بر روی هم انباشته شده و تاکنون پاسخی به رفع آنها داده نشده است. متاسفانه در مدیریت شهری یا آنقدر دیر به نیازی پاسخ دادیم مانند مترو که وقتی اجرایی شد بازهم نتوانسته خدمات مناسب در جهت کاهش معضلات شهری ارائه دهد. حتی آن زمان که پروژه مترو قرار بود راه اندازی شود مسوولان امر میان راه اندازی مترو و منوریل دچار شک و تردید بودند.

شما به اختلاف مسوولان در زمانی در اجرای پروژه مترو و منوریل اشاره کردید. صرفنظر از مسائل سیاسی راه اندازی پروژه منوریل، در زمینه مقوله شهری منوریل می توانست پاسخگوی نیازی کلان شهری چون تهران باشد؟

<span style="\\&quot;font-size:" 11px\\"="">در زمانی که موضوع منوریل در شهرداری تهران مطرح شد. بنده  در یکی از جلسات کمیسیون ماده پنج به شهردار وقت  گفتم در سفری در کوالالامپور فقط بخاطر شما منوریل سوار شدم تا بدانم چه فرقهایی میان منوریل و مترو وجود دارد. با اینکه تحقیقات عمیقی در این زمینه انجام نداده بودم اما در در مورد منوریل به چند نکته رسیدم که اجرای آن نمی تواند مقرون بصرفه در کلان شهر تهران باشد. اولا که قیمت بلیت منوریل دو برابر مترو بود. بیشتر توریستها از این وسیله استفاده می کردند و در شهرهای توریستی را بهم وصل می کرد. از بعد سیمای شهری نامناسب و به زیبایی شهر لطمه زده بود و سر و صدای بسیاری ایجاد می کرد. به همین جهت مترو به دلیل استفاده همگانی و ارزانتر و درنهایت مقرون بصرفه تر بودند  گزینه مناسبی در مقابل منوریل در جهت ارائه خدمات شهری است. منوریل بیشتر در زمینه توریستی برای توریست ها جاذبه دارد.

برگردیم به محور اصلی گفت وگو. چرا در مدیریت و سیاستهای کلان بخش مسکن و شهرسازی این دو مقوله جدا هم در نظر گرفته شده است. شهرسازی و ساخت و ساز دو مقوله موازی هستند که باید جدا از یکدیگر به نیازهای هریک پاسخ داد؟

توجه کنید اگر بخواهیم نیاز مسکن جامعه را پاسخ دهیم بدون توجه به شهرسازی هرگز نمی توان به این نیاز پاسخ  صحیح داد.

در حقیقت می توان مسکن و یا واحدهای مسکونی بخش انتهایی و حلقه آخر در یک فرایند بزرگی چون شهرسازی بشمار می آید. بنابراین مسکن و شهرسازی دو مقوله جدا از یکدیگر نیستند. اگر بخواهیم مشکل مسکن را حل کنیم باید از دل شهرسازی این مساله شناسایی و پاسخ داده شود. اگر بخواهیم خارج از فرایند شهرسازی به نیاز مسکن پاسخ دهیم در حقیقت قاعده و اصول زنجیره در سلسه مراتب در شهرسازی را برهم زده ایم. در حقیقت باید بگویم مسکن مهر درست خارج شدن از مسیر تخصصی شهرسازی است.

شما معتقدید؛ پروژه مسکن مهر پاسخ دادن به نیاز مسکن بدون توجه به شهرسازی است. پس می توان گفت دولت در اجرای این پروژه به بیراهه رفته است. بر این اساس دولت بالغ بر 50 میلیارد دلار صرف این پروژه کرده است. این هزینه چگونه باید صرف شهرسازی و تامین مسکن جامعه می شد تا امروز حداقل بخشی از نیازها پاسخ داده می شد؟

بازهم تاکید دارم؛ راه حل مشکل مسکن پاسخگویی به تقاضای موثر در این بخش است و این کار باید مبتنی بر مطالعات شهرسازی صورت پذیرد. مسکن مهر در حقیقت حاشیه نشینی دولتی تعبیر می شود که به معنای دوقطبی کردن شهرهاست. درحالیکه تجربه دنیا نشان می دهد نباید طبقات مختلف اجتماعی را از یکدیگر جدا کرد. در یک شهر همه طبقات باید در کنار یکدیگر زندگی کنند. اگر ما شهرک هایی بسازیم که استانداردها و خدمات در آن رعایت شده باشد، باید برای تمامی طبقات اجتماعی جامعه طراحی شده باشد نه فقط طبقه خاصی مثل کم درآمدها. متاسفانه مسوولان امر هیچ گاه از مقوله شهرسازی به تامین مسکن جامعه توجه نکردند. اگر واحدهای مسکونی مهر در جاهای ساخته می شد که به حاشیه نشینی دامن نمی زد و براساس استانداردهای و اصول تخصصی شهرسازی مکان یابی های در ساخت و ساز رعایت می شد می توانستیم امیدوار باشیم که بخشی از مشکلات مسکن جامعه با این اجرای پروژه حل می شود. اما وقتی در جاهایی این واحدهای چند هزار واحد ساخته شده که نه خدمات شهری دارد و متناسب با استاندارهای شهرسازی مطابقت دارند نمی توان انتظار داشت فاجعه ای رخ ندهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir