بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : چهارشنبه 7 فروردين 1392      16:33

عبدالرحیم جعفری- سرنوشت تلخ یک کارآفرین

اقتصاد ایرانی: عبدالرحیم جعفری، در سال های پس از انقلاب نتایج سال ها فعالیتش را برباد رفته دید. پس از مصادره انتشارات امیرکبیر، جعفری روزهای سختی را پشت سرگذاشت. آنچه در پیش روی می خوانید شرح تحقیقی است که فریدون شیرین کام و ایمان فرجام نیا در مورد زندگی او انجام داده اند. قسمت دوم این گزارش را می خوانید:

 

 

پس از چند سال کار چاپخانه نظمی پید کرد، ساعات کار به 10 ساعت در روز و شب کاری تقلیل یافت در عین حال دو ساعت برای نماز و غذا در شیفت روز یا شب استراحت داشتند . پس از مدتی حقوقش به چهار ریال در روز و شش ریال در شب  فزایش یافت .

گاهی به علت کار زیاد مجبور بودند چند مدت شبانه روز در چاپخانه کار کنند. شرایط محیطی از نظر جسمی آسیب های به کارگران می زد پا برهنه بودن در محل کار و آهکی بودن کف چاپخانه باعث می شد که کف پایش عموما ترک می خورد و او مجبور بود هر جمعه برای درمانش، روغن پیه داغ روی آن بریزد تا التیام یابد . انجام کارهای سخت، توانائی او را افزایش داده بود و کمتر هراسی از مشکلات داشت.

برخی از روزهای محرم که شب کاری نداشت تعدادی شمایل ائمه و زیارت نامه می خرید و آن را از طریق دوره گردی خصوصا به صاحبان مغاز هها می فروخت. گاهی روز جمعه یا ایام تعطیل تابستان با یکی از کارگران چاپخانه، الاغی کرایه می کرد با باری از کتاب و عکس به امامزاده حسن یا دهات شمیران، کتاب های امیرارسلان، مفاتیح و عمه جزء را برای فروش عرضه می کرد.

در این دوران علاوه بر کار در چاپخانه، فعالیت های دیگر در زمینه مختلف را تجربه نمود. یکبار از چاپخانه قهر کرد و در مغازه پسرخاله اش به عنوان فروشنده مشغول شد. پس از مدتی در اتوبوس مسافربر داخل شهری به عنوان بلیط فروش کار نمود. مدتی نیز در نمایندگی شرکت زیمنس متعلق به پسران ارباب کیخسرو نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی با ماهی 15 تومان برای انجام کارهای پستی و بانکی استخدام شد. در همین زمان به صورت شبانه دروس ابتدایی پنجم و ششم را ادامه داد. در عین حال هفته ای یک تا دو شب در چاپخانه کار ورق تاکنی کتاب ها را انجام می داد. شرکت موقع امتحان نهایی کلاس ششم یک ماه مرخصی با حقوق به وی داد اما به علت بیمار شدن زمان امتحان نتوانست مدرک ششم را بگیرد. پس از چند ماه بار دیگر به چاپخانه علمی برگشت.

پس از 8 سال کار در چاپخانه، استاد کار ورزیده ای بود که کارهای مختلف صحافی و چاپ را به صورت عملی فراگرفته بود . در سال 1318 ، هفته ای سه روز به کلاس زبان انگلیسی رفت به طوری که تا حدی مکالمه زبان را فرا گرفت. با خرید ماشین چاپ و حروف سربی ( بعد از چاپ سنگی) عبدالرحیم به بخش حروفچینی منتقل شد. مدتی نیز به علت اعتراض در چاپخانه برادران که چاپ مسطح داشت در بخش صحافی هفته ای 7 تا 8 تومان کار کرد .

مشکل در پرداخت به موقع دستمزد باعث شد بار دیگر پیش علمی برگردد. اردبیهشت 1319 به سربازی در نیروی هوایی  مهرآباد اعزام شد . شب های جمعه که برای مرخصی می آمد پس از دیدار با مادر به چاپخانه می رفت تا پولی بدست آورد. در سربازی انواع فحش، کتک، حذف مرخصی و بیگاری به بهانه های واهی را تحمل می کرد حتی حقوق 7 قران ده شاهی را به آن ها نمی دادند و جیره غذایی شان را کم می کردند. در برابر این زورگوئی ها نامه ای به صورت مستعار به فرمانده پادگان نوشت که منجر به برکناری فرمانده و معاون گروهان گردید. همچنین در سال 1319 صاحب چاپخانه ای که در آن مدت ها شاغل بود بنام محمد اسماعیل علمی و پسرش محمد جعفر فوت نمودند. او به تجربه در یافته بود معیار، صداقت در کار است . کسی که زحمت می کشد نیاز به دروغ، ریاکاری و پشت هم ندازی ندارد . این اعتقاد باعث شد که مورد اعتماد مالکش بود بطوری که کلید چاپخانه را به عبدالرحیم داد حتی برادرزاده اش دختر محمد علی علمی را برای وی خواستگاری نمود که در اردبیهشت 1321 عروسی نمودند. تمام دارائی اش 600 تومان حاصل دهسال کارگری بود .

نصف پول را برای مخارج عروسی و نصف دیگر را برای خرید اثاثیه منزل اختصاص داد. در سال 1320 با مجالس وعظ روحانی اصلاح گرا شریعت سنگلجی آشنا شد، شخصیت وی تاثیر قابل توجهی در زندگی عبدالرحیم داشت. وی موکدا می گفت برای حل مشکل تنها باید به خداوند و بدون واسطه برای حل مشکل توسل جست . پس از ازدواج برای تامین درآمد بیشتر علاوه بر کار صحافی در روز، شب ها به تصحیح نمونه های چاپی روزنامه اقدام و صدای ایران مبادرت نمود. پس از آن به علت اختلاف با علی اکبر علمی، چاپخانه را ترک و بساط کتابفروشی را جلوی مسجد بازار راه انداخت و با درآمد. مختصر آن زندگیش به سختی می گذشت. در این سال ها به کمک دو نفر به صورت شراکت، بقالی باز می کند پس از چند مدت به علت موفق نبودن شراکت را به هم می زنند. زندگی خانوادگیش نیز دچار مشکلات فراوان گردید.

دخترش نیره در اسفند 1321 به دنیا آمد . به علت وجود نم و رطوبت در خانه، بعدها دخترش به روماتیسم قلبی دچار می شود . عبدالرحیم نیز به بیماری تیفوس مبتلا می شود و بیش از یک ماه بستری می گردد. اوایل زمستان 1322 مادرش فوت نمود در حالیکه 38 ساله بود مرگ مادر تمام نظام روحی وی را دچار اختلا ل نمود

برای عبدالرحیم که تمام زندگیش تنها با مادر بزرگ شده بود . فهم آن بسیار مشکل بود به طوری که روزهای متوالی به سر قبرش می رفت نوحه سر می داد و قادر به کار کردن نبود تا اینکه اصرار

دوستان، خانواده و تغییر منزل به تدریج به سر کار برگشت . در شهریور 1324 علی اکبر علمی مزایده توزیع کتاب های ابتدایی از وزارت فرهنگ را برنده شد. وی عبدالرحیم را دوباره به کار دعوت و او را صندو ق داری شرکت منصوب نمود. در این مدت عبدالرحیم آن چنان مسئولیت کتاب های درسی را خوب پیش برد که علمی دسته چک امضاء شده با مهر خود به وی داد. عبدالرحیم به علت کار زیاد روز جمعه و تعطیل را در هنگام توزیع کتاب کار می کرد و حقوق ماهانه اش 500 تومان بود . علاوه بر توزیع کتاب چاپ مجدد کتاب های درسی بر اساس کلیشه وزارت فرهنگ به علمی سپرده شد. همچنین تالیف کتاب های درسی دبیرستانی را آزاد گذاشت .

علمی تالیف کتاب های تاریخ و جغرافیا را با نصرالله فلسفی و علی اصغر شمیم و ریاضی را با ابوالقاسم قربانی و حسن صفاری امضاء نمود. در این دوره عبدالرحیم با مولفان و مترجمان مختلف مثل جواد فاضل، ذبیح الله منصوری و مهدی آذر یزدی، مرتضی کیوان، حسینقلی مستعان و مرتضی راوندی همچنین با برخی از ناشران بعدی آشنا شد.از سال 1323 عبدالرحیم در هنگام فراغت به باشگاه نیرو و راستی می رفت و در رشته زیبایی اندام تمرین می کرد و در فعالیت جمعی ورزشی خارج از تهران با آنها همراهی می کرد از طریق همین باشگاه با تعدادی از نویسندگان مثل منیر اصفیا صاحب مجله ورزشی نیرو و راستی و با برخی از مترجمان و نویسندگان ارتباط برقرار نمود. پس از چهار سال کار مجدد با علمی در آبان سال 1328 موسسه مستقل خود را بنام امیر کبیر در اتاقی 16 متری در طبقه دوم چاپخانه آفتاب با ماهی 30 تومان و بدون تلفن و با سرمایه حدود 10 تا 12 هزار تومان افتتاح نمود. در این سال دارای سه فرزند و جمعا 5 نفر در خانه ای متعلق به خاله اش زندگی می کرد . اولین فعالیتش پیوند با نویسندگان مشهور و سرشناس مثل عبدالحسین نوشین، زرین کوب، مرتضی کیوان و جلال آل احمد و... بود. قرارداد

را با پرداخت ح ق التالیف با 20 جلد کتاب و شرط بدون غلط چاپی، کاغذ، طرح و صحافی خوب با نویسنده یا مترجم امضاء می کرد . کار تصحیح حروفچینی را خودش به خانه می برد و با همسرش غلط گیری می کرد. همسرش در هنگام توزیع کتاب های درسی پشت صندوق می نشست و به شوهرش کمک می کرد. پس از یک ماه، دو کتاب بنام فن ورزش ترجمه منیر مهران و انرژی اتمی ترجمه حسن صفاری را هر یک با 1500 نسخه منتشر نمود. در این زمان به این گونه کتاب ها کمتر حق التالیف می پرداختند . کتاب ها با سرمایه مولف یا ناشر چاپ می شد و حداکثر چند جلد کتاب به وی می دادند. در سال اول تاسیس، امیر کبیر 30 عنوان کتاب چاپ نمود . مغازه ای در ناصر خسرو به ارزش 13 هزار تومان در تابستان سال 1329 خریداری نمود این معامله از طریق خرید کاغذ وعده ای شش ماهه و فروش آن به صورت نقدی با بهای کمتر صورت گرفت . در سال 1330 اکثر کتاب های چاپ جدید و قدیم در فروشگاهش بود شعارش این بود برای خرید هر کتابی به امیر کبیر مراجعه کنید. کتاب ناشران را نقد به مشتریان می فروخت ودو سه ماهه به ناشران می پرداخت سودش علاوه بر 20 درصد فروش، چند ماه مهلت پرداخت پول بود . گر چه تقاضای کتاب در زمان آن بسیار موثر بود.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir