بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : جمعه 5 آبان 1391      12:34
رسانه ها از رشد اقتصادی چین و هند به وجد آمده اندو ازحقیقت اقتصاد این کشورها غافل هستند

آنچه در مورد چین و هند گفته نمی‏شود

پرادان باردان، استاد دانشگاه کالیفرنیا، اعتقاد دارد که با نگاه دقیق تر به اقتصاد چین و هند می‏توان دریافت که وضعیت این اقتصادها آنقدرها هم قابل ستایش نیست.

 

اقتصاد ایرانی: رسانه ها از هر فرصتی برای تکرار داستان اقتصادهای در حال رشد، یعنی چین و هند بهره می گیرند و می‏توانیم مطمئن باشیم که در این میان وجه ناخوشایند این دو کشور بازهم نادیده گرفته خواهد شد. این دو کشور که حدود دو پنجم جمعیت جهان را در خود جای داده اند طی سه دهه اخیر، بعد از دو قرن رکود نسبی، رشد قابل توجه درآمد را تجربه کرده اند. در بخش های تولید و خدمات، چین و هند گام های بلندی را در سطح بین المللی برداشته اند و همچنین تلاش آن ها برای در اختیار گرفتن مالکیت شرکت های بین المللی باعث شده است تا توجه زیادی به آن ها جلب شود.

اما در میان هیاهویی که برای این دو کشور به راه افتاده و باور عمومی‏که در مورد آن ها شکل گرفته معمولا بخشی از حقیقت یعنی آنچه واقعا درون این دو کشور رخ می‏دهد از قلم می‏افتد.

برای مثال اگر ارزش افزوده را در نظر بگیریم (ارزش محصول بعد از کسر هزینه مواد اولیه و اجزا) چین، علیرغم تصور بسیاری، هنوز مرکز تولید جهان محسوب نمی‏شود. چین تنها 15 درصد ارزش افزوده در دنیای تولید ایجاد می‏کند در حالیکه آمریکا 24 درصد و اروپا هم حدود 20 درصد ارزش افزوده خلق می‏کنند.

همچنین در حالیکه خدمات نرم افزاری و بخش فن آوری اطلاعات هند شهرتی جهانی یافته است، تعداد افرادی که در هند در این بخش ها مشغول به کار هستند کمتر از 0.5 درصد نیروی کار این کشور را تشکیل می‏دهند. پس چنین بخشی نمی‏تواند به تنهایی اقتصاد هند را متحول کند.

رشد چین هم معمولا به صادرات محور بودن اقتصاد این کشور نسبت داده می‏شود اما در واقع این سرمایه گذاری داخلی است که سهم بیشتری از رشد چین را بر عهده دارد. حتی در اوج گسترش تجارت جهانی بین سال های 2002 تا 2007، تنها کمی‏بیشتر از یک چهارم رشد اقتصادی چین به خاطر صادرات (از منظر خلق ارزش افزوده) این کشور بوده است در حالیکه سرمایه گذاری داخلی به طور قابل ملاحظه ای سهم بیشتری از رشد این کشور را به خود اختصاص داده بود.

به علاوه بر خلاف باور عمومی، کاهش قابل توجهی که در میزان فقر در چین شاهد بوده ایم نه به خاطر ادغام این کشور در اقتصاد جهانی بلکه به خاطر عواملی داخلی مانند رشد بخش کشاورزی -جایی که فقر شدید در آنجا متمرکز شده بود- بوده است. بخش بیشتر کاهش فقر در چین را می‏توان به عواملی مانند سرمایه گذاری در زیرساخت های روستایی، تغییرات نهادی در بخش های مربوط به کشاورزی و توزیع عادلانه حقوق مربوط به زمین های قابل کشت نسبت داد.

شاید گسترش صادرات محصولات تولیدی کار محور، خیلی از چینی ها را از فقر بیرون کشیده باشد اما در مورد هند این قضیه صدق نمی‏کند. چرا که صادرات این کشور عموما سرمایه محور هستند. کاهش فقر در هند قابل توجه بوده اما اساسی نبوده است. در برخی شاخص های غیر درآمدی برای سنجش میزان فقر مانند مرگ و میر کودکان، سوء تغذیه و ترک تحصیل عملکرد هند ناامید کننده است و در برخی موارد این کشور حتی از صحرای آفریقا هم وضعیت بدتری دارد.

در رسانه های اقتصادی جهان، چبن و هند به نماد اصلاحات اقتصادی و جهانی سازی تبدیل شده اند. اما هر دو کشور در بسیاری از موارد مانند خصوصی سازی، حقوق مالکیت، حذف قوانین دست و پاگیر و تسهیل روند اداری تفاوت بسیاری با جریان اصلی حاکم بر اقتصاد جهان دارند. طبق رتبه بندی بنیاد هریتیج برای آزادی اقتصادی، چین و هند در سال 2008 در میان 157 کشور در رتبه های 126 و 115 قرار گرفتند.

اگرچه سیاست های سوسیالیستی در این دو کشور جلوی خلاقیت و سرمایه گذاری را گرفته بود اما در این میان نمی‏توان میراث مثبت به جا مانده از آن دوران را انکار کرد. برای مثال سوسیالیسم چینی با انجام اقداماتی مانند ایجاد نظام های آموزشی و درمانی، برق رسانی به نقاط دورافتاده، توزیع عادلانه حقوق مالکیت زمین های کشاورزی، تمرکز زدایی از اقتصاد منطقه ای و سهیم کردن گسترده زنان در نیروی کار بستر مناسبی را برای رشد در این کشور مهیا کرد. علاوه بر این ها نقش فعال دولت در توسعه تکنولوژی در هر دو کشور میراثی است که از سوسیالیسم به جا مانده است.

بر خلاف هند که شرکت های خصوصی بخش فعال اقتصاد کشور را تشکیل می‏دهند، در چین حتی شرکت ها بین المللی هم تحت کنترل دولت قرار دارند. شرکت های خصوصی مشهور چینی مانند لنووو (Lenovo) و هواوی (Huawei) ساختاری بسیار پیچیده و گنگ دارند و مرز مدیریت دولتی و خصوصی در آن ها شفاف نیست. علیرغم تبلیغات گسترده ای که برای خرید شرکت خودرو سازی ولوو (Volvo) توسط شرکت خصوصی چینی گریلی (Greely) انجام شد بازهم باید متذکر شد که بخش بیشتر مبلغ این معامله را یک بخش دولتی پرداخت کرده بود.

خانواده های قدرتمند سیاسی در چین مدیریت بسیاری از بنگاه های دولتی را در اختیار دارند. در واقع مدارکی وجود دارد که نشان می‏دهد که قریب به اتفاق میلیاردرهای چینی خویشاوندان مقامات بلند مرتبه حزب کمونیست این کشور محسوب می‏شوند. بدون اصلاحات سیاسی، حیات بلند مدت چنین نظامی‏مورد تردید قرار می‏گیرد. حتی نخست وزیر چین هم در سخنرانی خود در ماه اوت به این نکته اشاره کرد. این بخش از سخنان او اگرچه به طور گسترده مورد توجه رسانه های خارجی قرار گرفت اما در در رسانه های چینی چندان به آن پرداخته نشد.

به طور کلی نکته حایز اهمیت اینست که هنگامی‏که رسانه های جهان در مورد چین و هند صحبت می‏کنند باید سعی کنند تا پا را فراتر از داستان ساده انگارانه پیروزی اصلاحات اقتصادی بگذارند و به جنبه های دیگر این دو کشور را هم بپردازند.

 

نویسنده: پراناد باردان (استاد دانشگاه کالیفرنیا)

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

کلمات کلیدی : چین - هند - اقتصادهای نوظهور
نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir