"حباب هایی که اکنون ترکیده اند." کسی که صحبت های اقتصاددانان در مورد بحران اقتصادی اخیر را دنبال کند با این عبارت زیاد برخورد خواهد کرد. واکنش به بحران هم تقریبآ شامل این دو حالت میشود . گروهی دست روی دست گذاشته اند تا اینکه بحران بگذرد و تمام شود؛ گروهی هم از لزوم بازگشت به نظریات کینز سخن میگویند . انگار که ما اقتصاددانان از مشکل فراموشی رنج میبریم . چرا که هر چند وقت یکبار باور میکنیم که بهترین مدل اقتصاد را یافته ایم ، سپس دیگر نظریه ها را دور میاندازیم؛ کمیبعد ، وقتی مدل ما در عمل با مشکل مواجه شد، به مدل های قبلی رجوع کرده و همدیگر را به خاطر بی توجهی به آنها سرزنش میکنیم.
همه این رفتارها نابجا هستند. فرض کنید ما یک تئوری اقتصادی را میپذیریم. این تئوری باید مانند خود اقتصاد، پویا و انعطاف پذیر باشد. از آن به بعد ما باید شاهد تکامل مدل به همراه بهبود اقتصاد باشیم. همینجاست که ما باید انتظار داشته باشیم تئوری ما آنقدر تکامل یابد تا حداقل قادر به پیش بینی بحران های بزرگ اقتصادی باشد. اگر ما معتقد باشیم که بحران در ذات تکامل اقتصاد قرار دارد پس باید بتوانیم بحران ها را در مدل خود لحاظ کنیم. همچنین بهتر است ما از پافشاری بر این ادعا که سیستم های اقتصادی به خودی خود در تعادل قرار میگیرند و همیشه یک عامل بیرونی موجب بهم خوردن نظم آنها میشود دست برداریم و معقول تر اینست که بپذیریم این بحران های ناگهانی به خاطر پویایی درون سیستم است.
اما چرا ما تا این حد تمایلی برای پایه گذاری یک مدل جدید نشان نمیدهیم؟ ما اقتصاددانان، قرن بیستم را پشت سر گذاشتیم در حالی که در حال توسعه مدل اقتصادی بودیم که بر اساس فیزیک قرن نوزدهم شکل گرفته بود . شاید بهتر باشد در قرن 21 ام مدلی بر اساس فیزیک قرن 21 ام ایجاد کنیم. اینکه از اقتصاددانان بخواهیم آنچه را که با آن خو گرفته اند رها کنند و روش کار خود را تغییر دهند ، خواسته زیادیست. رها کردن نظریه تعادل و مطالعه سیستم های نامتعادل پویا ، قدمیاست بسیار بزرگ، شاید بزرگ تر از آنکه برداشته شود.
نویسنده : آلن کرمن – استاد دانشگاه پل سزان فرانسه