بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : شنبه 27 آبان 1391      0:26
در گفت و گوی اختصاصی هفته نامه آسمان با عبدالله نوری عنوان شد

با بی‌عملی و انفعال هیچ اصلاح و تغییری اتفاق نخواهد افتاد

گفت و گو با عبدالله نوری

اقتصاد ایرانی: عبدالله نوری این روزها نه تنها میزبان دانشجویان و فعال سیاسی اصلاح طلب، بلکه میزبان روزنامه نگاران نیز می باشد. او از خرداد 88 به این سو، تلاش می کند بیش از گذشته، نقش فعالی در جامعه سیاسی امروز بازی کند. نوری، از مهمترین چهره های اصلاح طلب است. در دوره ای که اصلاح طلبان هم مجلس و دولت را در اختیار داشتند، او به اجبار و خواست اصولگرایان از دولت کنار گذاشته و راهی زندان شد. در اوج حکومت اصلاح طلبان هزینه ایستادگی بر شعارها و آرمان هایش را پرداخت و پس از آزادی یکسره سکوت اختیار کرد. در انتخابات سال 88، از او به عنوان یک کاندیدای بالقوه انتخابات سخن می گفتند. برخی از اعضای دانشجویان ادوار تحکیم وحدت با او جلسات منظمی را برگزار کردند تا او برای شرکت در انتخابات ترغیب شود. اما نوری دست رد به سینه آنها زد و صحنه انتخابات را به دیگر چهره های اصلاح طلب سپرد و باز سکوت کرد. بعد از خرداد 88 و انتخابات ریاست جمهوری، وقتی اغلب چهره های سیاسی سکوت کرده بودند و سخن نمی گفتند، نوری سکوت خود را شکست. او رفتار سیاسی جدیدی در پیش گرفته بود. به دیدار از خانواده زندانیان می رفت. با خاتمی و دیگر اصلاح طلبان می نشست و از لزوم همبستگی اصلاح طلبان و پیدا کردن راهی برای برون رفت از وضعیت موجود سخن می گفت. آخرین پیشنهاد او برای انتخابات پیش رو، تشکیل یک اتاق فکر بود. او اکنون در گفت وگو با هفته نامه آسمان، تأکید دارد که نباید بگذاریم ایران شبیه سوریه شود. نوری تأکید دارد که باید اصلاح طلبان در این شرایط خط اعتدال را در پیش بگیرند.گفت و گوی او با هفته نامه آسمان را می خوانید:

 

 

جناب آقای نوری  در ارزیابیِ نسبتِ جناب عالی و جریان اصلاحات، به نظر می رسد که شما یکی از افراد منتقد در درون جبهه اصلاحات هستید، یعنی به روش و رفتار درون جریان اصلاحات نقد دارید. سال ها، شاید از اواخر سال 78 و پس از آغاز دوران زندان، شما  بیشتر سکوت  کرده اید و کمتر اظهار نظر می کنید و  گاه از موضع یک منتقد درونی جبهه اصلاحات سخن می گویید. گاهی به نظر می رسد اگر کسی بخواهد در نقد اصلاحات از  موضع یک اصلاح طلب حرفی بزند، ممکن است گفته شود نباید اصلاحات را نقد کرد. برخی علت سکوت سنگین شما را  در بیش از یک دهه، نیز اینگونه تفسیر می کردند که نمی خواستید جریان اصلاحات را تضعیف کنید، اما امروزه شما به چه ضرورتی رسیده اید که از سکوت درآمده اید و به نقد، زبان گشود ه اید؟

اینکه اشاره می کنید به چرایی سکوتی طولانی و درآمدن از سکوت، در حقیقت نه آنگونه بوده است و نه اینگونه که الان می گویید، من به فراخور تشخیص ام از وضعیت گذشته، موجود و آینده کشور و جامعه، مطالبی که به ذهن ام می رسیده است را عرض کرده ام. حال ممکن است برخی را خصوصی تر گفته باشم و برخی را عمومی.  لکن اینکه می گویید زبان به نقد گشوده اید،  بخش کمتری از گفته ها و نظراتم، ناظر به نقد جریان اصلاحات بوده است، چراکه معایب و نواقص موجود در کشور و جامعه محصول مدیریت نظری و عملی جریان حاکم است. جریان اصلاحات محاسن فراوانی داشته و دارد و ممکن است در آن نواقص و ضعف هایی هم وجود داشته باشد که برای رفع نواقص و تکامل یافتن آن بهترین روش نقادی مشفقانه است. ایده ای ماندگار است که مورد نقد قرار گیرد. برای ماندگاری هر فکر و نظری باید نقد آن را جدی گرفت. به هر حال بحث و اظهارنظر موافق و مخالف در جهت زنده ماندن و تکامل یافتن آن ایده نقش موثر ایفا می کند. اگر ایده ای نقدناپذیر شد،  به مرور یا به فراموشی سپرده می شود یا در جهت رفع نواقص خود بر نمی آید و یکی از اشکالاتی که در جمهوری اسلامی به وجود آمد که شاید مشکل تاریخی ما نیز باشد نقدناپذیری برخی نظرها است. اگر ما به مباحثی که از سوی رهبران جامعه مطرح می شود قدسیت ندهیم و آنها را نقد کنیم با این کار به ماندگاری آن مباحث کمک کرده ایم. چرا یک کتاب در حوزه علمیه و یا در حوزه عمومی فرهنگ ماندگار می شود؟ به دلیل حاشیه ها و نقدهایی است که نسبت به آن کتاب اعمال می شود و هر چه نقد ها گسترده تر باشد نشان دهنده اهمیت آن کتاب و یا آن ایده و نظریه است و همین موجب تکامل یافتن و ماندگاری بیشتر آن نظریه می شود. اولین و بیشترین آسیب را کسی می بیند که افکار و نظراتش نقدناپذیر و قدسی پنداشته شود. رفته رفته کسی به حرف و نظر او نزدیک نمی شود و به نظر می رسد روحیه نقدناپذیری یا به عبارت نرم تر، از نقد استقبال نکردن در بسیاری از خواص وجود دارد و جریان اصلاحات باید مراقب باشد که به این بلیه دچار نشود، خود را نقد نماید و از نقادی دیگران نیز استقبال کند.

  مشخصاً خود شما هم دچار این مشکل شده اید؟

بله فرقی نمی کند.

این حرف هایی که اخیرا شما درباره انتخابات و اصلاحات بیان می کنید، اگر کس دیگر زده بود، سریعا می گفتند که او بُریده است.

ما باید یک مشی درست، منطقی و قابل دفاع انتخاب کنیم، روی آن پافشاری و آن را ترویج نماییم و در این راستا مهم نیست که ما را چگونه تحلیل می کنند. در جامعه ممکن است برخی افراد خود را میزان تعیین حق و باطل بدانند و افراط و تفریط را براساس نظرات خودشان بسنجند. با این روحیه چنانچه حاکم باشند به پشتوانه قدرتی که در اختیار دارند اینگونه رفتار می کنند و اگر خارج از حاکمیت باشند، با فرافکنی، دیگران را نفی می کنند تا حرف و نظر خود را به اثبات برسانند. اتهام زدن به افراد، که چون همانند من نظریه پردازی نمی کند، پس او سازشکار شده و شاید پشت پرده ساخت و پاخت کرده از یکسو، یا در مقابل وقتی نمی توانیم استدلال درستی در نقد و یا رد نظر افراد ارائه دهیم،  او را وابسته به صهیونیسم و آمریکا و فلان و بهمان معرفی کنیم، نشان دهنده بنیان سست و ضعف منطق و رفتاری غیراخلاقی و غیرمدنی است.

در واقع دو جناح در این تحلیل، چنین نگرشی دارند؟

بله متاسفانه وجود دارد و این از آسیب های جدی است که بسیاری از ما گرفتار آن شده ایم. در یک جمع دوستانه احساس می شود برخی محاسبه می کنند چند درصد از نظرات خود را بیان کنند که متهم به سازشکاری و یا مرعوب شدن در برابر بیگانگان نشوند. اگر کسی ته ذهنش نکته ای است، ممکن است آن نکته برای جریان اصلاحات راهگشا باشد یا برای حکومت کارگشا باشد، اما از بیان آن پرهیز می کند، برای اینکه یا از این طرف یا از آن طرف متهم  نشود.

در همین زمینه منتقدین شما می گویند که شما در مقطعی خیلی تند عمل کردید، حالا چه اتفاقی افتاده است که آقای نوری معتدل شده است؟ آیا به لحاظ تحلیلی به نتیجه جدیدی رسیده اید؟

من البته رد نمی کنم ممکن است در جایی تند عمل کرده باشم و برعکس آن نیز ممکن است جایی کند عمل کرده باشم. من بعد از جریانات انتخابات سال 88، سعی زیادی داشتم با حداقل احساسات فکر و تامل کنم، جریان اصلاحات و جریان سبز مسیری را و حکومت نیز مسیر دیگر را می پیماید و این انشقاق، تفرقه و دوگانگی منافع ملی را تأمین نمی کند. اینگونه نیست که بگوییم بعد از 2 سال یا 4 سال ممکن است همه چیز به یک مسیر صحیح بیفتد. ممکن است گروه های معارض و برانداز، راه حل را در درگیری، آشفتگی یا حتی مبارزه مسلحانه بدانند لکن جریانی که منتقد وضع موجود است، چه اصلاح طلبان و چه مجموعه نیروهای جریان سبز که بیشتر پیگیر آراء و نظرات هستند، مخالف افراطی گری و خشونت ورزی هستند. شما به وضع امروز سوریه نگاه کنید. معارضین خود را حق  و دموکراسی خواه  و بشار اسد را ناحق و دیکتاتور می دانند. حکومت سوریه هم خود را حق و معارضین را گروهی تروریست و مزدور می داند نه حکومت سوریه حاضر است از مواضعش عقب نشینی کند و نه معارضین. هر روز نیز کشور سوریه و مردم آن بیشتر در حال نابودی هستند. خیلی بعید است با اسلحه و گلوله بشود دموکراسی و حقوق بشر را نهادینه کرد، بدون اینکه چشم اندازی از یک  راه حل منطقی و پایدار دیده شود. امروز در سوریه یک ویرانی وحشتناک و کشتار هولناک به راه افتاده است. حالا بعد از 2 سال، درگیری در سوریه، چه نتیجه ای جز نابودی حرث و نسل یک کشور به بار آورده است؟ و بر فرض، که در نهایت هم معارضین سوریه پیروز شوند، باید محاسبه شود که آیا شیوه آنها بهترین شیوه بوده است؟ بنابراین جمع بندی من این است که جریان اصلاحات و جریان سبز  به عنوان جبهه بانفوذ و منتقد، باید همچنان مسیر معقول و به دور از خشونت را با جدیت ادامه دهند و لحظه ای از پیگیری حقوق اساسی، قانونی و شهروندی شان غافل نشوند.

پرهیز از خشونت از جانب جبهه اصلاحات از باب ناتوانی است یا اینکه اصولاً خشونت را از اساس رد می کنید؟

مصلحت کشور و مردم، روش های مدنی، مسالمت آمیز و به دور از خشونت را ایجاب می کند.

البته اوضاع ما نسبتی با اوضاع سوریه ندارد. برای آنکه مخالفان دولت سوریه به دنبال تغییر نظام هستند. ولی شما می گویید که اصلاح طلبان منتقد هستند.

ما نباید اجازه بدهیم هر روز شرایط کشور تندتر شود. ما باید روی مواضع معتدل و منطقی خودمان بمانیم و تندروی جریان مقابل موجب تحریک جبهه اصلاحات و جریان سبز نگردد.

منظورتان از ما چه کسانی است؟

ما، یعنی منتقدین وضع موجود.

خب بهتر نیست که این «ما» تعریف شود؟ قبل از سال 88 تعریف ها روشن تر بود. می گفتیم که نماد جریان اصلاحات، آقای خاتمی است و این جریان وجود دارد. اما الان کاملا مرزها از بین رفته و مغشوش شده است. چارچوب این «ما» چیست؟

به نظر می رسد جریان اصلاحات باید برای فعالیت های خود چارچوبی را  تعریف کند، فکر می کنم در شرایط فعلی باید محور حرکت و فعالیت ها را قانون اساسی قرار داد. 

پس معیار ما التزام به قانون اساسی است؟

نه به عنوان کسانی که ممکن است قانون اساسی را متن مقدس بدانند، زیرا قانون اساسی متن مقدس نیست. این قانون هم مانند سایر قوانین یک متن دست نوشته ای است که مجموعه ای از افراد همین جامعه آن را تنظیم کرده اند و نهایتا به رأی مردم گذارده اند و چون دست نوشته بشر است می تواند اشکالات عدیده ای داشته باشد که در طول زمان روشن گردد. به همین دلیل قابلیت تغییر و اصلاح هم در خود قانون پیش بینی شده است اگر چه همان هم دارای اشکالاتی است. لکن حرکت کردن در چارچوب قانون و عمل کردن به قانون، ولو قانونی که ممکن است دارای ایراد و اشکال هم باشد بسیار بهتر از بی قانونی است. وقتی گفته می شود ما خواهان اجرای بدون تنازل قانون اساسی هستیم، یعنی نهادهای مسوول، باید مفاهیم ارزشی مندرج در قانون اساسی را اجرا کنند. این نهادها وقتی محترم هستند که مفاهیم ارزشی قانون را اجرا کنند.  خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه الحاقه می فرماید
«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثمُ‏َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ فَمَا مِنکمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ» و اگر پیامبر پاره‏ای گفته‏ها بر ما بسته بود،  دست راستش را سخت می‏گرفتیم، سپس رگ قلبش را پاره می‏کردیم، و هیچ یک از شما مانع از عذاب‏ او نمی‏شد. حتی ارزش مقام منیع پیامبر عظیم الشأن اسلام به اجرای رسالت و آن مفاهیم ارزشی است. الان نیز این اجرای بی تنازل قانون اساسی بد فهمیده شده است. تا گفته می شود، برخی می گویند این یعنی احترام به نهادها و بعد دو طرف تفسیر می کنند.  مخالفان می گویند این فرد که می گوید ما خواهان اجرای بی تنازل قانون اساسی هستیم، سازشکار شده است. جناح مقابل نیز می گویند اینکه بر اجرای قانون تاکید دارد، دروغ می گوید و قبول ندارد. در قوانین دو بخش وجود دارد، یک بخش مفاهیم ارزشی قانون است. یک بخش نیز نهادهایی است که برای پیاده کردن آن مفاهیم ایجاد می شود. مثلا قانونی برای بیمه تصویب می شود. سپس برای اینکه این قانون اجرا شود، یک سازمان راه اندازی می شود. آن چیزی که از نظر قانون گذار ارزش دارد اصل بیمه است. سازمان و اداره مربوطه برای اجرای کامل و مفید بیمه تاسیس می گردد. قانونی برای نظم عبور و مرور به نام قانون راهنمایی و رانندگی وضع می شود، و برای اجرای دقیق آن قانون، اداره راهنمایی و رانندگی تاسیس می گردد. این سازمان مقدس نیست. این سازمان مسوول اجرا و نظارت بر حسن اجرای امور راهنمایی و رانندگی است و در راستای تحقق اهداف قانونگذار تمامی شهروندان نیز باید با این سازمان همکاری کنند و ده ها مثال دیگر. در قانون اساسی  مفاهیم ارزشی فراوانی تدوین شده که از مهم ترین و محوری ترین آنها رعایت و حراست از حقوق ملت است و نهاد های مندرج در قانون اساسی برای تحکیم و تقویت مفاهیم ارزشی مندرج در این قانون ایجاد گردیده اند. چنانچه در راستای تحقق و تقویت این ارزش ها عملکرد قابل قبولی داشته باشند قابل احترام هستند، چراکه تأسیس آنها برای تامین این اهداف بوده است و تمامی شهروندان نیز می بایست آنان را در جهت تحقق این اهداف یاری کنند.

منتقدان جبهه اصلاحات اما می گویند این قانون اساسی خودش مشکل دارد، پاسخ شما به آنها چیست؟

ایرادی ندارد. باید از مشکلات قانون اساسی حرف زد و آنها را طرح و بررسی کرد. همان طور که برخی تغییر قانون اساسی و حذف مقام ریاست جمهوری و احیای نظام پارلمانی را مطرح می کنند. از این نظر سخن از تغییر قانون اساسی خیانت و یا بیان خواست بیگانگان نیست.

 باتوجه به عضویت شما در شورای بازنگری قانون اساسی در سال 1368 و دفاع شما از نظام ریاستی در برابر نظام پارلمانی در آن سال، آیا هنوز موضع شما دفاع از اقتدار رئیس جمهوری است؟

بله. هنوز فکر می کنم یکی از استوانه های دفاع از جمهوریت نظام انتخاب مستقیم رئیس دولت با رأی مردم است.

 بر سر بحث برگردیم، جریانات تندرو و افراطی که با اصلاحات زاویه دارند و اصلاحات را موجب تحکیم جمهوری اسلامی می دانند معتقدند اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک شعار محافظه کارانه است چراکه مشکلات کشور را در ترتیبات و ساختار همین قانون می بینند.

قانون اساسی خلاصه در یک اصل نیست. حسن و قبح قانون اساسی هم موکول به یک اصل نیست. قانون اساسی یک مجموعه به هم پیوسته است و همان طور که گفتم ارزش های قانون اساسی قابل دفاع است فقط باید روش های متناسب با آن را اتخاذ کرد. من که بحث نظری نمی کنم، عینی حرف می زنم. در باب مثلاً رابطه دین و دموکراسی هم حرف نمی زنم. قانون اساسی برای ایران یک نظام جمهوری مبتنی بر ارزش های دینی تعیین کرده که همه مقامات آن با واسطه یا بی واسطه باید با رأی مردم انتخاب شوند. به متن قانون اساسی که مراجعه می کنیم چیزی جز اصل انتخابات نمی بینیم حالا باید روش ها با این اصل متناسب باشد و به گونه ای عمل نشود که مفهوم انتخابات بی معنی گردد و این موضوع هم پیچیده و غامض و جزء معادلات چندمجهولی نیست که برای پی بردن به آن نبوغ خاصی نیاز باشد بلکه باید انتخابات به گونه ای اجرا شود که برای عامه مردم اعتمادآور باشد. موضوع انتخابات و کیفیت آن از موضوعات شرعیه نیست که برای استنباط آن به قرآن کریم یا روایات معصومین علیهم السلام مراجعه شود بلکه سازوکار انتخابات سالم و مورد اعتماد و تایید اکثریت مردم در خیلی از کشور های دنیا به صورت علمی تبیین شده و در حال اجرا می باشد.

شما در انتخابات مجلس نهم هم معتقد به حضور در انتخابات بودید؟

من بعد از سال 1388 نه از مشارکت مطلق در انتخابات حرف زده ام و نه از تحریم مطلق انتخابات. ممکن است زمانی لازم باشد که در انتخابات شرکت کنیم و زمانی ناگزیر نتوانیم در انتخابات شرکت کنیم اما بحث درباره هر انتخاباتی بستگی به شرایط همان انتخابات دارد. 

مثلاً درباره انتخابات 92 چه نظری دارید؟

بحث چگونگی رویکرد اصلاح طلبان و جریان سبز با فرآیند انتخابات ریاست جمهوری سال 92 موکول به گفت وگو و تبادل نظر درونی جبهه اصلاحات است. تا زمانی که اصلاح طلبان گردهم نیایند و درباره انتخابات گفت وگو و تبادل نظر جدی و شفاف نداشته باشند نمی توان تصمیم قاطعی درباره انتخابات سال آینده اتخاذ کرد.

چندی پیش شما گفتید عقلا بنشینند و تصمیم بگیرند که در مسیر درست حرکت کنیم. بعدا مطبوعات آن را به «اتاق فکر» تعبیر کردند. خب ساختار این اتاق فکر چگونه باید باشد که آن بازنگری صورت بگیرد و منافع ملی را تأمین کند؟

ببینید وقتی ما می گوییم مصالح ملی، ممکن است هر جریان یا شخصی بگوید که من در چارچوب مصالح ملی عمل می کنم. الان هم حکومت این را می گوید، هم اپوزیسیون. من به برداشت حکومت از مصالح ملی کاری ندارم. بالاخره عملکرد حکومت نشان می دهد که به چه چیزی می اندیشد و مصالح ملی را چگونه تعبیر می کند. بحثی که من داشتم این بود که اصلاح طلبان و جریان جریان سبز، به یک تعریف واحد برسند. به جای آنکه با سخنان پراکنده از مصالح ملی تعریفی ارائه شود و راه حلی بیان گردد همه جمعی حرکت کنند و یک حرف واحد بزنند.

به نظر شما به لحاظ حکومتی آیا زمینه وجود دارد که آدم ها دور هم جمع شوند؟

نمی دانم. من می گویم ما نباید خود را محدود در شرایطی که به جریان اصلاحات تحمیل می شود، کنیم. خودمان تلقین نکنیم که شرایط برای فعالیت و تلاش وجود ندارد. باید به روش های گوناگون تست کنیم. ممکن است اجازه ندهند ولی ما قدم اول را برداریم و به طرف مقابل نشان دهیم در تلاش خود مصمم و جدی هستیم.

در نهایت هدف گذاری جبهه اصلاحات از حضور در عرصه سیاسی و عمومی چیست؟

جریان اصلاحات اگر منتقد وضع موجود است نباید فقط به بیان نقاط منفی بپردازد. باید برنامه نیز داشته باشد. به عنوان مثال اگر ما نسبت به فساد و ناامنی در جامعه منتقد و معترض هستیم باید ایده ای هم برای اصلاح داشته باشیم. اگر نسبت به تورم و گرانی، بیکاری و سایر مشکلات اقتصادی معترض هستیم باید خودمان برای بهبود وضع اقتصادی دارای ایده و برنامه ای واقع بینانه براساس امکانات و شرایط موجود کشور باشیم یا برنامه ای واقع بینانه برای تغییر شرایط موجود کشور داشته باشیم. در بخش سیاست خارجی و مشکلاتی که هم اکنون با جامعه جهانی پیش آمده یا سایر بخش ها باید ایده ها و برنامه های روشنی داشته باشیم. مناسب است دوستان جریان اصلاحات جلسات منظم فکری داشته باشند و مسائل مهم کشور را بررسی کنند و با واقع بینی برای مشکلات و معضلات راه حل ارائه نمایند.  کسی که می خواهد سیاه نمایی و اتهام زنی کند و طرف مقابل را خراب کند، طبیعتا همه چیز می تواند بگوید. اما اگر می خواهیم واقع بین باشیم و راه حل ارائه دهیم، باید دوستان اصلاح طلب جلسات منظم داشته باشند و در زمینه اقتصاد و فرهنگ، سیاست داخلی و خارجی و سایر موارد راه حل های خود را ارائه دهند. در زمینه رفع مشکلات موجود در پرونده هسته ای باید موضع اصلاح طلبان و جریان سبز روشن و شفاف باشد. درخصوص بحران سوریه و اتفاقات منطقه و مسائل گوناگون دیگر، موضع اصلاح طلبان باید روشن باشد.

شما می خواهید مخاطب تان مردم باشند یا حکومت؟

طبیعتاً مردم مخاطب جریان اصلاحات هستند و باید یکپارچه و منسجم برنامه ها طرح گردد، یا حکومت از آن استفاده می کند یا نمی کند. اگر نکرد، حداقل مردم در جریان قرار می گیرند که حرف و برنامه اصلاح طلب ها چیست.

 نقدی که الان بر طرح این موضوعات از سوی افرادی مثل شما وجود دارد، این است که می گویند، تمام این حرف ها انتخاباتی است. چون در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هستیم، دوباره اصلاح طلبان بحث هایی را راه انداخته اند تا در انتخابات شرکت کنند. در واقع می گویند اصلاح طلبان فاقد سازمان سیاسی منسجم هستند و با این حرف ها می خواهند شبکه رأی خود را منسجم کنند؟

خب ما چه کار کنیم که حرفمان ربطی به انتخابات نداشته باشد؟ هر سال در ایران انتخابات هست. انتخابات مجلس نهم که تمام شد، من این مباحث را مطرح کردم. تا مطرح شد، عده ای گفتند که این ناظر به انتخابات ریاست جمهوری است، درحالی که چنین نیست.

اما زمانی که شما این نقدها و ایده ها را مطرح کردید به انتخابات نیز فکر می کردید؟

نه. چنین چیزی در ذهنم نبود. اما اینکه جریان اصلاحات به انتخابات فکر کند، نه تنها منفی نیست، بلکه مثبت است. اینکه اصلاح طلبان بخواهند ایده ها و نظرات و برنامه شان را، خود، اجرا کنند خیلی خوب است. حالا ممکن است عده ای در داخل یا خارج کشور مخالف شرکت اصلاح طلبان در انتخابات باشند و لکن این نوع مباحث ناظر به انتخابات نیست. حتی ممکن است در این جلسات اصلاح طلبان به این نتیجه برسند که در انتخابات شرکت نکنند. همین نیز یکی از مباحث جلسات هست و لکن  جبهه اصلاحات برای اداره جامعه، باید ایده و برنامه روشنی داشته باشد.

الان دو نظر وجود دارد. اول نظر شما و همفکران شما که می گویید می توانیم  کشور را با اصلاحات در سیستم مدیریتی و برخی قوانین  همچنان با مدل جمهوری اسلامی اداره کنیم و عده دیگری که می گویند دیگر امکان اداره این کشور وجود ندارد. آنها مشکل اصلی را در حاکمیت می بینند. بعد همین افراد به کسانی که مانند شما فکر می کنند، می گویند شما دارید به مردم آدرس اشتباه می دهید. نهاد انتخابات در کشور قابل بازسازی نیست. جواب شما به این افراد چیست؟

حالا آنهایی که آدرس درست می دهند بگویند که آدرس درست کجاست؟ ما می گوییم شرایط کشور را براساس واقعیات باید سنجید. اگر در کشور شرایط بهتری برای اداره امور اجرایی به وجود بیاید، نه تنها مخالف نیستیم بلکه خوشحالیم. حالا برخی فکر می کنند که می توانند شرایط بهتری را به وجود بیاورند،  بسیار خب بیاورند. آنچه قطعی است با بی عملی و انفعال هیچ اصلاح و تغییری اتفاق نخواهد افتاد. ما می گوییم خودمان را در بن بست قرار ندهیم. نباید در بن بست بمانیم. نمی گویم نقشه راه برای خروج از این وضعیت روشن است، اما تاکید داریم که باید تلاش کنیم و بدانیم مسیر پرخطر و سختی در پیش است و برای رسیدن به هدف متناسب با آن باید فعالیت کنیم. ممکن است راهی بیابیم و ممکن است نتوانیم. ولی برای خروج از این وضعیت سعی کنیم. اگر کسانی تصور می کنند که می توانند راه های طلایی برای خروج از این بن بست ارائه نمایند، اقدام کنند. اما اگر راه های آنها قرار است ایران را تبدیل به یک سوریه دیگر بکند ما مخالف هستیم. روش جبهه اصلاحات مسالمت جویانه و مبتنی بر روش های مدنی است و با این روش به نتایج بهتری می توان رسید. نباید برای رسیدن به نتیجه عجله کرد. این اشکال ماست که می خواهیم زود به نتیجه برسیم و چون کارمان را با عجله شروع می کنیم به نتیجه نمی رسیم و وقتی به نتیجه نمی رسیم، بی برنامه تر از قبل می شویم. اگر بگوییم ما برای 10 سال دیگر می خواهیم کار کنیم، گفتمان سازی و فرهنگ سازی کنیم و ارتباط خود را با بدنه اجتماعی تقویت نماییم، آن وقت متناسب با آن کار می کنیم. اما اگر بگوییم برای 6 ماه دیگر می خواهیم جلسه بگذاریم، 6 ماه بعد همه می روند دنبال کار خودشان و جلسات را رها می کنند. ما 8 سال گذشته را به همین ترتیب از دست دادیم.

می گویید باید درازمدت نگاه کنیم و طبیعتا در این شرایط هیچ نگاهی هم به انتخابات و کسب قدرت ندارید. در این میان آیا نیروها فرسوده نمی شوند؟

اتفاقاً برعکس، اگر اصلاح طلبان نیروی خود را در سطح کشور فعال کنند و بخواهند ظرف شش ماه به نتیجه برسند، به هر دلیل که ممکن است برخی از دلایل حتی غیرمنصفانه و غیرعادلانه باشد به نتیجه ای مفید و موثر  نرسند، آن نیروی جوان و قدرتمند پس از چند بار تکرار این اتفاقات فرسوده و دچار افسردگی، رخوت و بی انگیزگی می شود، اما اگر نیروهای اصلاح طلب در سطح کشور را توجیه و برای یک تلاش و برنامه درازمدت آماده کردید، چنین مشکلی پیش نمی آید. ضمن آنکه ما از کسانی صحبت می کنیم که اهل منطق و فکر هستند و درک و تحلیل درستی از موضوعات و مشکلات دارند.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir