اقتصاد ایرانی: اگر به اندازه کافی با مقامات و اقتصاددانان چینی وقت بگذرانید داستان ین ژاپن در دهه 1980 را برایتان تعریف خواهند کرد. آنزمان آمریکایی ها از واردات شدید کالاهای ژاپنی به کشورشان ناراضی بودند، همانطور که امروز از روند واردات کالاهای چینی ناراضی اند. ایالات متحده آمریکا دولت ژاپن را تحت فشار قرار داد که از بالا رفتن ارزش ین جلوگیری نکند تا کالاهای ژاپنی در آمریکا گرانتر شوند و از طرف دیگر صادرات آمریکا به ژاپن ارزانتر. توکیو از خواسته آمریکا پیروی کرد و ارزش ین بین سالهای 1985 تا 1987 حدود 50 درصد رشد کرد. با این وجود واردات کالاهای ژاپنی به آمریکا همچنان ادامه یافت. کسری تراز تجاری آمریکا با ژاپن از 94 میلیارد دلار در سال 1985 به 108 میلیارد دلار در سال 1987 رسید. بالا رفتن ارزش ین برای متوقف کردن رشد شرکت هایی مانند سونی و تویوتا کافی نبود چرا که آنها مزیت های زیاد دیگری مانند هزینه پایین کارگر داشتند.
چینی ها از این داستان نتیجه میگیرند که حتی افزایش سریع ارزش یوان هم خیلی به اقتصاد آمریکا کمک نخواهد کرد. فن گنگ، مشاور سابق دولت میگوید:" افزایش ارزش یوان تاثیر زیادی نخواهد داشت، تازه اصلا اگر تاثیری داشته باشد."
این حرف تا حدی درست است. یوان قوی تر، آنطور که تصور میشود به سرعت مشکلات اقتصاد آمریکا را حل نمیکند. نه تنها داستان ین ژاپن این را نشان میدهد بلکه با این که طی سال های 2005 تا 2008 ارزش یوان نسبت به دلار 21 درصد رشد کرده است اما تراز تجاری چین و آمریکا به نفع چین سنگین تر هم شده است.
البته شکی نیست که ارزش یوان کمتر از میزان واقعی است. که مقدار آن حدود 20 درصد یا کمی بیشتر تخمین زده میشود. تقاضای گسترده برای کالاهای چینی باعث بالا رفتن ارزش ارز این کشور خواهد شد اما دولت چین با دخالت در بازار جلوی آن را میگیرد. متقاعد کردن چین برای دست برداشتن از چنین اقدامیبرای بهبود توازن اقتصاد جهانی حیاتی است. یوان قوی تر به مردم چین برای خرید بیشتر کالاها و خدمات و سطح زندگی بالاتر کمک خواهد کرد که در نیتجه باعث تولید بیشتر در بقیه جهان خواهد شد.
در اولین نگاه به نظر میرسد که تغییر اساسی در نرخ مبادله ارز به سرعت تاثیرگذار خواهد بود. البته تاثیر که دارد، برای مثال اگر ارزش ین ژاپن در دهه 1980 افزایش نمییافت، تراز تجاری آمریکا با ژاپن از آن چیزی که بود هم منفی تر میشد. اما دو دلیل عمده وجود دارد که باعث میشود یوان قدرتمندتر به سرعت باعث افزایش اشتغال در آمریکا نشود.
اول اینکه جهان فقط شامل چین و آمریکا نمیشود. ما تصور میکنیم که خیلی از محصولات ساخت چین هستند، مانند iPhone ، در حالیکه تنها قطعات آن ها در چین روی هم سوار شده است. قطعاتی که ارزش افزوده زیادی دارند معمولا در کشورهای ثروتمند مانند کره تولید میشوند و قطعاتی که فرآیند تولید آن ها چندان پیچیده نیست هم در کشورهای فقیر مانند ویتنام تولید میشوند. با این حال کل ارزش کالا به عنوان صادرات چین به آمریکا محاسبه میشود. یوان قوی تر تنها میتواند بر آن بخشی از روند تولید تاثیر بگذارد که در چین انجام شده است و اگر یوان گرانتر شود این بخش از کار میتواند به آسانی به کشور دیگری مانند ویتنام منتقل شود. جاییکه درآمد سرانه سالیانه حدود 3000 دلار است در مقایسه با درآمد سرانه 6500 دلاری چینی ها. البته این اظهار نظر مقامات چینی هم که میگویند افزایش قدرت یوان تاثیر کمی خواهد داشت دور از واقعیت است. اقتصاد چین اکنون آنقدر بزرگ هست که واحد پولیش بر جهان تاثیرگذار باشد.
دلیل دومی که باعث میشود تغییر نرخ مبادلات ارزی حلال فوری همه مشکلات نباشد اینست که اقتصاد، مانند ناو جنگی، به کندی تغییر جهت میدهد. برای مثال اگر شرکت ها از یک تامین کننده چینی استفاده میکنند حتی با وجود افزایش هزینه ها هم احتمالا به نفعشان خواهد بود که با همان تامین کننده به کارشان ادامه دهند تا اینکه یک تامین کننده دیگر را در کشوری دیگر پیدا کنند.
مانند اولین بازدیدکنندگان آمریکایی، من هم هنگامی که در چین بودم از تعداد خوروهای بیوک ( (Buick زیادی که در خیابان میدیدم متعجب شدم. در یکی از ترافیک شهر پکن سه بیوک متفاوت من را احاطه کرده بودند. آخرین باری که شما اینگونه توسط بیوک ها محاصره شده بودید کی بود؟
خبر بد برای کارگران خودروسازی های آمریکا اینست که هیچ کدام از این بیوک ها در آمریکا ساخته نشده بودند. بیوک تنها مدل گرانقیمت انکلیو (Enclave) را به چین صادر میکند و بقیه خوردوها در خود چین ساخته میشوند. شرکت بی.ام.و. هم به همین شکل مدل های سری 3 و سری 5 را در چین میسازد اما مدل های گرانتر مانند سری 7 و سریZ را به چین صادر میکند.
با یوان قوی تر و رشد بازار خودرو در چین احتمالا شاهد افزایش صادرات خودرو به چین خواهیم بود. چرا که در آن صورت دیگر حتی با وجود دستمزد و هزینه حمل و نقل بالا، بازهم صادرات خودروهای معمولی به چین با صرفه خواهد بود. در واقع صادرات خودرو به چین برای آمریکا حیاتی است. به نظر میرسد که ارزش آن امسال به 83 میلیارد دلار برسد، یعنی بیشتر از 63 میلیارد دلار سال قبل و 21 میلیارد دلار یک دهه قبل. طبق اعلام منابع رسمی، 10 میلیارد تولید ناخالص داخلی به طور میانگین معادل حدود 000،80 فرصت شغلی است. پس هر 10 میلیارد دلار افزایش صادرات به چین مانند یک برنامه محرک کوچک است و مانند هر برنامه محرکی، نیازمند یک سری اقدامات سیاسی هم هست مانند فشار آوردن بر چین و مذاکره با آن. شرکت هایی مانند جنرال الکتریک، مایکروسافت و دیگران باید برای دولت چین روشن کنند که گسترش آنها در چین مستلزم اینست که دولت، مالکیت خصوصی را جدی تر بگیرد و به روی خارجی ها بازتر باشد. در حال حاضر در چین، خارجی ها هیچ کاری را به تنهایی و بدون حمایت دولت نمیتوانند انجام دهند.
همچنین ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورها باید از ابزار مختلف برای از میان بردن تعرفه های چین برای واردات و بالا بردن ارزش یوان استفاده کنند. برای مثال چین اشتیاق زیادی به خریدن تکنولوژی های پیشرفته دارد. مشروط کردن فروش این تکنولوژی میتواند به چین برای اعمال تغییرات فشار وارد کند. البته باید مراقب بود که این اقدامات منجر به یک جنگ تجاری نشود که حاصلی جز از بین رفتن مشاغل در دو کشور نخواهد داشت.
ظهور قدرت های جدید معمولا الگوی مشخصی دارد از آلمان گرفته تا آمریکا و ژاپن. آن ها کار خود را به عنوان یک صادرکننده شروع میکنند و سپس اقتصاد داخلی قدرتمندی میسازند. (البته ژاپن در بخش دوم چندان موفق نبود.) این الگویی که چین هم باید به آن تن بدهد، به خاطر شهروندانش و به خاطر جهان.
نویسنده: دیوید لئونهاردت
منبع: نیویورک تایمز