بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : چهارشنبه 24 ارديبهشت 1393      18:2

کودکان بازمانده از تحصیل به مرز چهار میلیون نفر رسیده است

پانزده ساله است و در کلاس اول دبستان درس می‌خواند. لباس چهارخانه قرمز و سفید رنگ چروک و کثیفی به تن دارد. کثیفی دست و صورتش هم سیاهی آفتاب سوختگی پوستش را دو چندان کرده است. حسام با سینه‌ای سپر کرده و غروری که البته با کمی خجالت همراه است، می‌گوید: «چهارسال سابقه کار دارم و کلاس اولی هستم.»

 پانزده ساله است و در کلاس اول دبستان درس می خواند. لباس چهارخانه قرمز و سفید رنگ چروک و کثیفی به تن دارد. کثیفی دست و صورتش هم سیاهی آفتاب سوختگی پوستش را دو چندان کرده است. حسام با سینه ای سپر کرده و غروری که البته با کمی خجالت همراه است، می گوید: «چهارسال سابقه کار دارم و کلاس اولی هستم.» چهار سال سابقه کار در شال دوزی و چند سال در کارگاه های دیگر برای در آوردن خرج خانه که حالا باعث شده او به جای اینکه اول مهر امسال سر کلاس اول دبیرستانی ها بنشیند، تازه شروع به یادگیری حروف الفبا کند. حروف الفبا را یاد بگیرد و سعی کند تا هشت سال بازماندگی از تحصیلش جبران شود.

بازماندگی از تحصیلی برای کودکان و نوجوانان در کشور آمار نگران کننده و ضد و نقیضی را به وجود آورده است. آماری که از چند ده هزار نفر شروع می شود و به چند میلیون نفر هم می رسد. چند میلیون نفری که به طور دقیق در گزارش سال ۹۰ مرکز پژوهش های مجلس، به این ترتیب آورده شده بود، «بیش از سه میلیون و ۵۰۰ کودک بین ۶ تا ۱۷ ساله از تحصیل بازمانده اند که یا اصلاً به مدرسه نرفته اند یا در طول سال های تحصیلی به دلایل مختلف از تحصیل بازمانده اند». این آمار، منهای کودکان و نوجوانانی است که در سال های قبل از ۱۳۸۵، به دلایل مختلف از تحصیل بازمانده اند و هم اکنون از چرخه نوجوانی وارد جوانی شده و پای در دهه دوم زندگی خود گذاشته اند. البته بعضی از مسئولان هم معتقدند که هم اکنون این رقم به مرز ۴ میلیون نفر در سن تحصیل رسیده است. چهار میلیون نفری که به قول آن ها به معنای «تزریق بی سوادی به جامعه» است.

منظور از بازمانده از تحصیل افراد هفت تا ۱۶ساله هستند که سن آن ها از سن ورود به مدرسه گذشته و به مدرسه مراجعه نکرده اند یا پس از گذراندن یک یا چند سال تحصیلی مدرسه را ترک کرده اند. البته با این حال، معاون آموزش و ابتدایی وزیر آموزش و پرورش آبان ماه ۹۱ اعلام کرد که تنها پنج هزار نفر بازمانده از تحصیل شناسایی شده است در حالی که رئیس مرکز آمار آموزش و پرورش بهمن ماه همان سال گفت، اسامی ۱۴۵هزار لازم التعلیم بازمانده از تحصیل شناسایی و به معاونت آموزش ابتدایی ارائه شده است. از طرفی هم براساس آماری که معاون آموزش و ابتدایی وزیر آموزش و پرورش در سال ۹۱ منتشر کرد، دیگر در کشور بازمانده از تحصیل وجود ندارد. چرا که به گفته او، در دور ترین نقاط کشور حتی بین عشایر، تمامی امکانات لازم آموزشی برای همه دانش آموزان تهیه و فراهم شده است.

البته گویا توزیع تمام این امکانات آموزشی در پایتخت با مشکل رو به رو شده است. حسام در مدرسه ای درس می خواند که انجمن حمایت از کودکان به راه انداخته اند. ساختمانی قدیمی و کوچک با شش کلاس درس که در حوالی میدان شوش قرار دارد و در آن از حیاط و صف های صبحگاهی مدارس خبری نیست. مدرسه ای که با کمک های مردمی می چرخد و هرسال چیزی حدود ۲۵۰ دانش آموز را آموزش می دهد و به قول مدیرانش بیشتر «فرمالیته» است و از مدرک در آن خبری نیست، چرا که آموزش و پرورش آن ها را قبول ندارد که بخواهد مدارکشان را هم قبول کند. به این ترتیب بیشتر برای آن راه اندازی شده که بتواند چیزی یاد کودکان باز مانده از تحصیل دهد. مسئول مدرسه می گوید: «چهارسال پیش در پروژه انجمن حمایت از حقوق کودک، قرار شد تا کودکان بازمانده از تحصیل جذب شوند و چهار مهارت پایه، خواندن، نوشتن، ریاضی و مهارت زندگی را آموزش ببینند. طی این پروژه قرارداد سه جانبه ای بین انجمن حمایت از حقوق کودک، یونیسف و وزارت کشور بسته شد. ولی بعد از مدتی، وزارت کشور ایراداتی به پروژه گرفت و قرارداد با یونیسف قطع شد. بنابراین از زمان تا به حال با کمک های مردمی همچنان روی پا مانده ایم.»

کودکان بازمانده از تحصیل در این مدرسه در دو شیفت درس می خوانند. در شش کلاس درسی که تقریبا هر کدام از آن ها ۲۰ تا ۳۰ نفر از کودکان را در خود جای می دهد. زنگ اول، در راهروی آبی رنگ مدرسه که چند درخت رویشان نقاشی شده، یکی از مسئولان مدرسه، در حال دادن کفش هایی اهدایی به دختر ها و پسرهاست. نوبت به سینای ۱۲ ساله می رسد که می گوید کلاس دومی است. کفش قرمز رنگی که بیشتر از آنکه پسرانه باشد، به کفش های دخترانه می خورد به او داده می شود. سینا کفش را می گیرد و چند دقیقه در دستش به آن نگاه می کند و می گوید: «خانم اجازه! این برای پای ما کوچیکه.» خانم در جواب می گوید: «خاله جان! خودت گفتی شماره پات ۳۶ است، منم رفتم به همین شماره برات کفش خریدم. الان دیگه کفش دیگه ای ندارم که بدم.» سینا که می بیند موفق نمی شود، کفش را برمی دارد و می برد. سهراب هم که چند دقیقه پیش یک کفش هدیه گرفته، سرش را از کلاس درس رو به رویی بیرون می آورد و می گوید: «خانم اجازه! می شه از اون کفش آبی هایی که به شهرام دادین به من همین بدین؟ می خوایم کفش هامون با هم جفت باشه.»

سینا که کفش هایش را می برد، نوبت به خالد ده ساله می رسد تا هدیه خود را بگیرد. کفش های کهنه اش که تقریبا دهان باز کرده را با خجالت در می آورد، انگشت شصت پایش که از جوراب سوراخش بیرون آمده، نمایان می شود. کمی معذب می شود و سریع کفش اهدایی را پا می کند و به کلاس دوم دبستانی ها بر می گردد.

در این مدرسه، هیچ کودک و نوجوانی در سن خودش سر کلاس درس حضور ندارد. کلاس اولی هایش هیچ کدام هفت ساله نیستند. کلاس اولی ها از طاهای هشت ساله شروع می شود تا حسام ۱۵ ساله. زنگ آخر کلاس اولی ها زنگ «نقاشی» بود. نصف کلاس از روی جلد دفترنقاشی های فانتزی، یک قلب قرمز بزرگ که از وسطش تیر رد شده را کشیده اند. نقاشی فیض الله اما متفاوت از دیگر بچه های کلاس است. فیض الله هشت ساله، دو خانه و یک زن قرمز و مرد آبی رنگ کشیده که دستشان در دست هم است. به زن و مرد داخل نقاشی اشاره می کند و می گوید: «این منم، اینم زنمه.» میز عقبی فیض الله، «زکی» ده ساله در حال نوشتن کلمه «NOTE BOOK» دفترش، در کنار قلب تیر خورده نقاشی شده اش است.

در کنار ۲۴ پسری که در کلاس اول نشسته اند، پنج دختر هم حضور دارند که آن ها هم هیچ کدام هفت ساله نیستند. زهرا ۱۱ ساله، مانتو و مقنعه طوسی چروک و با نوارهای صورتی رنگی به تن دارد و در حال کشیدن نقاشی است. او هم قلب تیر خورده ای کشیده که البته نسبت به نقاشی پسر ها مرتب و تمیز تر است.

براساس سرشماری سال ۹۰ در گروه سنی بالای شش سال، ۹ میلیون و ۷۱۹ هزار نفر در کشور، خود را بی سواد مطلق اعلام کرده اند. حدود سه میلیون و ۴۵۶ هزار نفر از این تعداد یعنی بیشترین آمار بی سواد، در گروه سنی ده تا ۴۹ سال قرار دارند که بخشی از جمعیت مولد جامعه محسوب می شوند و قرار است فعالیت سوادآموزی روی آن ها متمرکز شود. بر اساس گزارشی که در سال ۲۰۱۰ میلادی منتشر شده است، در شاخص «نرخ بی سوادی» در بین ۲۴ کشور منطقه، ایران در رتبه ۱۵ قرار دارد. همچنین در میان ۱۳۹ کشوری که سند آموزش برای همه را امضا کرده و در این عرصه متعهد به برداشتن گام های بلند در سوادآموزی شده اند ایران در رتبه ۸۶ ایستاده است.

بر اساس همین گزارش و مستند به سرشماری سال ۸۵، بیش از ۶۰ درصد از کل جمعیت بالای شش سال کشور، تحصیلاتی حداکثر در حد دوره راهنمایی و ابتدایی دارند و نه میلیون و ۸۰۰ هزار نفر از ایرانیان کاملاً بی سوادند. معنای این همه کم سواد و بی سواد این است که ۴۰ میلیون نفر از ایرانیان توانایی خواندن کتاب و روزنامه و استفاده از اینترنت را ندارند و رسانه اصلی آن ها شایعه و شفاهیات است. البته اگر به همین منوال، این کودکان بازمانده از تحصیل، وارد گردانه آموزش نشوند، به تبع این میزان آمار و ارقام از بی سوادی در کشور بهبود چندانی نخواهند داشت.

با این حال، به گفته مسئولان آموزش و پرورش پوشش تحصیلی کودکان واجب التعلیم در ایران ۹۸ درصد است. اگر منظور ورود کودکان شش سال تمام به دبستان است، این آمار را می توان با کمی اختلاف پذیرفت، اما اگر منظور از کودکان واجب التعلیم، همه کودکان ۶ تا ۱۸ ساله است، آمار ۹۸ درصد پوشش تحصیلی درست نیست. چرا که همیشه تعدادی از دانش آموزان در طول سال های تحصیلی از چرخه آموزش خارج می شوند به همین دلیل هم آمارهای متفاوتی از کودکان بازمانده از تحصیل ارائه می شود. آمارهای متفاوتی که الان هم شاهدش هستیم که از چند ده هزار نفر تا چند میلیون نفر را شامل می شود. البته حتی در دوره ای وزارت آموزش و پرورش، وجود کودکان بازمانده از تحصیل را به کل انکار کرد. در حالی که تنها کافیست ثبت موالید و متوفیان کشور را با آمار دانش آموزان مشغول تحصیل مطابقت داد تا مشخص شود که چه تعداد از کودکان از تحصیل بازمانده اند. البته به طور تخمینی حدود ۲۰ هزار کودک بدون شناسنامه و ده ها هزار کودک مهاجر افغان را که درآمارهای رسمی دیده نمی شوند، هم باید به این لیست اضافه کرد.

به گفته مسئولان مدرسه انجمن حمایت از کودکان شوش، چهار دسته کودک بازمانده از تحصیل وجود دارد. یک دسته مهاجر های غیرقانونی هستند که اصلا مدرکی ندارند که بتوانند به مدرسه بروند. دسته دوم، مهاجر های قانونی هستند. ولی مهلت مدارک آمایششان احتیاج به تمدید دارد و خانواده ای که شش فرزند دارد، نمی تواند برای تمدید مدارک هر کدام از شش فرزندشش، ۳۰۰ هزار تومان هزینه کند. به این ترتیب، برای نصفی از فرزندانش مدرک می گیرد و نصف دیگر هم بدون مجوز و شناسنامه به کودکان بازمانده از تحصیل اضافه می شوند. دسته سوم، کودکانی هستند که نتیجه رابطه نامشروع هستند و شناسنامه ای ندارند. که در این شرایط حتی اگر ایرانی هم باشند، به دلیل شناسنامه نداشتن، بدون هویت محسوب می شوند و آموزش و پرورش آن ها ثبت نام نمی کند. دسته آخر هم البته کودکانی هستند که شناسنامه دارند و شامل هیچ کدام از سه مورد دیگر نمی شوند. ولی تنها به دلیل اینکه باید خرج خانواده شان را در می آوردند یا خانواده به درس خواندن آن ها توجهی نمی کرده، دیر به مدرسه رفته اند. دیر به مدرسه رفته اند و آموزش و پرورش هم آن ها قبو ل نکرده است. قبول نمی کند و به گفته مسئولان مدرسه انجمن حمایت از کودکان شوش، آموزش و پرورش، کودک نه ساله را برای کلاس اول دبستان ثبت نام نمی کند. به همین دلیل هم این گروه، مانند گروه های دیگر بازمانده از تحصیل تنها به دلیل بی دقتی خانواده هایشان نمی توانند در کنار دیگر کودکان همسن و سال خود درس بخوانند. هرچند علاوه بر اینکه آموزش و پرورش این کودکان را ثبت نام نمی کند، حتی تهیه آمار کودکان بازمانده از تحصیل و البته آموزش آن ها را از وظایف خود نمی داند. به گفته مسئولان این وزارت خانه، «رویکرد وزارت آموزش و پرورش، پوشش صددرصدی کودکان لازم التعلیم است، وزارتخانه از کودکان بازمانده از تحصیل خبر نداشته و اصولا هم وظیفه ای در این زمینه ندارد.»

این در حالی است که تحصیلات اجباری در ایران شامل هشت سال دوره های ابتدایی و راهنمایی است و طبق قانون، والدینی که بچه های شش تا ۱۴ ساله خود را به مدرسه نفرستند مجرم هستند و باید جریمه شوند، اما این قانون ضمانت اجرایی ندارد. همچنین نکته بعدی این است که بیش از نیمی از بازماندگان از تحصیل در دوره دوم دبیرستان مدرسه را ترک کرده اند و آموزش و پرورش تکلیفی قانونی برای جلوگیری از ترک تحصیل یا بازگرداندن آن ها به مدرسه ندارد.

با این حال، بچه های این مدرسه، هیچ کدامشان به مرحله دبیرستان نرسیده اند که بخواهند بعد از آن ترک تحصیل کنند. افرادی مثل حسام که الان باید کتاب هایی مثل فیزیک و شیمی را بخواند ولی در حال یاد گرفتن حروف الفبا است. او می گوید: «ماهی 400 هزار تومان حقوق می گیرم ولی از وقتی از اول مهر که به مدرسه آمدم، نصفه روز سرکار می رم و حقوقم نصف شده.» به گفته حسام، پدرش فوت شده و دو برادر کوچکتر از خود دارد. یکی ده ساله که در کلاس سوم درس می خواند و دیگری 12 ساله که کلاس دومی است.

ساعت 11 و نیم که زنگ مدرسه می خورد، بچه ها با جیغ و داد از کلاس ها بیرون می آیند. جلوی در مدرسه، زن و مرد نیکوکاری ساندویچ های سالاد الویه درست کرده و به دست بچه ها می دهند. مسئول مدرسه هم در حال دادن کفش های اهدایی به بچه های شیفت ظهر است. سینا هم با کفش های قرمزی که در دست دارد، نگاهی به دیگر کفش ها می کند و از مدرسه بیرون می رود.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

کلمات کلیدی : انجمن حمایت
نظرات کاربران
علی
يکشنبه 28 آذر 1395      4:42

۴میلیون کودک بازمانده از تحصیل ؟؟ یکی بگه با چه شواهدی حساب کردید ؟ سر کلاسی که تو تابستون داریم میپزیم و زمستون یخ میزنیم نمیشه درس یاد گرفت خخخخ باید بگی ۴ میلیون کودک باز مانده از گرفتن مدرک ، مدرک گرفتن سطح علمی کشور رو بالا نمیبره باید شما سطح علمی رو حساب کنید نه اون مدرکی که با ۳۰۰ هزار مییشه گرفت اونم از مدارس شبانه.
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir