
ما و موضوع سخت مالیات

لایحه اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم، در یکی از بندهای خود آورده است که بخش شبه دولتی که فعلا مالیات پرداخت نمیکنند، مشمول پرداخت مالیات هستند. این فکر بسیار درستی است چون در کشور ما حدود 80 درصد از اقتصاد کشور در دست دولت است. نمیشود ما برای 20 درصد اقتصاد غیر دولتی قانون مالیاتی بنویسیم و بخش بزرگی از آن 80 درصد اقتصاد دولتی از پرداخت مالیات معاف باشند. اگر از بخشهایی که اکنون مالیات نمیدهند، مالیات گرفته شود، شاید بتوان کمبود درآمد حاصل از نفت را جبران کرد.
معمولا وقتی که دولتها با بحران و گرفتاری اقتصادی مواجه میشوند، در مورد بخش مردمی یعنی بخش خصوصی و تعاونی، مقداری تسهیلات اضافی نیز قایل میشوند. مثلا مالیات آنها را کم میکنند یا زمان پرداخت مالیات را طولانی میکنند تا بخش خصوصی راحتتر بتواند آن بحران را پشت سر بگذارد. چطور میتوان توقع داشت در کشوری که تحریم شده، مشکلات مالی دارد و واحدهای اقتصادیاش یک به یک در حال تعطیل هستند، بخش خصوصی مالیات بیشتری نیز پرداخت کند؟ این مسئله فقط میتواند باعث تشدید تعطیل واحدهای تولیدی شود نه این که درآمد بیشتری برای دولت داشته باشد. در این صورت، درآمدهای دولت هم از دو طریق ضایع میشود یعنی هم درآمدهای مالیاتی کاهش پیدا میکند و هم از درآمدهای گمرکی که از محل واردات مواد اولیه و قطعات یدکی حاصل میشده، کاسته میشود. همچنین، این مشکل میتواند تبعات اجتماعی و سیاسی نیز برای دولت داشته باشد چون باعث بیکاری بیشتر میشود و راههای سوءاستفاده از مشکلات بیکاران هموار میشود.
دولت همیشه برای گرفتن مالیاتها به تولیدکننده فشار وارد میآورد. چون تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی، پرونده و دسترسیهای مالی مشخصی نزد دولت دارند، نمیتوانند از زیر بار مالیات شانه خالی کنند و دولت هم برای افزایش مالیات، همیشه به آنها فشار میآورد. بنابراین، یکی از نکتههای مثبت لایحه اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم این است که پیشنهاد کرده است که از نهادهای شبهدولتی مالیات گرفته شود. اما از سوی دیگر، با توجه به جرایمی که در لایحه برای هیات مدیره و مدیرعامل گذاشته شده، شاهد یکی از نکتههای بسیار منفی این لایحه هستیم. به طور معمول، قوه مجریه نباید قوه قضاییه باشد و تنها میتوان مجرمان را به قوه قضاییه معرفی کند تا طبق قانون با آنها رفتار شود.
در لایحه پیشنهادی، برای مسئله مالی یک تنبیه تعزیراتی در نظر گرفته شده است به این صورت که اگر کسی مالیات نپردازد، مدیر عامل و هیات مدیره 3 تا 24 ماه مشمول مجازات زندان خواهد بود. این برای اقتصاد کشور بسیار مضر است. فرض کنید که مدیر عامل یکی از واحدهای بزرگ تولیدی کشور، طبق این لایحه محکوم به زندان شود. آیا با دو سال زندانی کردن این مدیر عامل، شرایط اقتصادی آن بنگاه اقتصادی بهتر میشود یا اساسا به اقتصاد کشور سودی میرسد؟ آن واحد تولیدی ممکن است 5 هزار یا 10 هزار کارگر داشته باشد. آیا زندانی کردن مدیر عامل این واحد تولیدی، به نفع آن کارگران است یا این که ممکن است به بیکار شدن آنها بینجامد؟ مشکل بزرگتر این است که اگر این لایحه اجرا شود، به سختی مدیرعاملی پیدا خواهد شد که مدیریت واحدهای بزرگ تولید را بپذیرد. در واحدهای بزرگ، کارهای مالیاتی را کارمندان اداری و مالی انجام میدهند و اشتباه سهوی یا عمدی یک کارمند، ممکن است به زندانی شدن مدیر عامل و هیات مدیره بینجامد. این نشان میدهد که لایحه اصلاح قانون مالیاتها با یک منطق اقتصادی نوشته نشده و با این تفکر نوشته شده که فشار میآوریم و مالیات میگیریم. در صورتی که این طور نیست و حرکت اقتصاد را با تدبیر اقتصادی باید حل کرد نه با زور و فشار آوردن. با سخت کردن قوانین با اجرای این لایحه، ممکن است کسی در مقابل دولت نایستد اما این اختیار را دارد که برود در خانهاش بنشیند و برای پرهیز از دردسرهایی که امکان دارد برایش درست شود، هیچ مدیریتی را بر عهده نگیرد.