بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : چهارشنبه 19 تير 1392      18:43
طبقه متوسط و سبک زندگی در گفت‌وگو با دکتر علی‌اصغر سعیدی

بخش مهمی از مردم خود را نیازمند یارانه معرفی می کنند

سعیدی یکی از برجسته ترین جامعه شناسانی به شمار می آید که تاکنون تالیفات و تحقیقات بسیاری در مورد کارآفرینان ایرانی و همچنین وضعیت طبقه متوسط داشته است

*همیشه یک رابطه دوجانبه میان طبقه متوسط و سبک زندگی وجود دارد. وقتی از اولی بحث می شود، ناگزیر پای دومی هم به میان می آید و وقتی صحبت از سبک زندگی می شود لاجرم باید نیم نگاهی به طبقه متوسط داشت. چرا این دو مفهوم اینقدر به هم پیوسته اند؟ مگر طبقات دیگر سبک زندگی ندارند؟

ابتدا مفهوم طبقه متوسط را روشن کنیم چراکه افراد زیادی درباره آن صحبت می کنند و با هم اختلا ف نظر زیادی هم دارند که بخش عمده این اختلاف نظر به پیچیدگی خود مفهوم برمی گردد، اما بحث از اصطلاح طبقه متوسط بسیار مورد نیاز است. می بینیم که این روزها در بحث از تحریم ها مدام به فشارهایی که بر طبقه متوسط وارد می شود، اشاره می رود و بنابراین این اصطلاح مدام کاربرد بیشتری به خصوص در میان اقتصاددانان پیدا می کند. بنابراین از منظر علوم اجتماعی و جامعه شناسان، معنای این واژه باید روشن شود. تا جایی که می دانم اقتصاددانان در تعریف این طبقه متوسط، از شاخص دهک ها استفاده می کنند. به عبارت دیگر، تعدادی از دهک های جامعه را طبقه متوسط آن می خوانند. اما در حوزه جامعه شناسی معیارها و شاخص های دیگر وجود دارد که شناختی کیفی تر به دست می دهد. ازجمله این شاخص ها می توان به شاخصه های مصرف و سبک زندگی اشاره کرد.

*یعنی به نظرتان شاخص های اقتصادی برای تعریف طبقه متوسط کافی نیست؟

نه، چون معیارهای دیگری هم وجود دارد از جمله اینکه آیا همه آن هایی که به لحاظ شاخص های اقتصادی در یک طبقه منظور می شوند، به آن طبقه تعلق خاطر دارند یا دست کم خود را متعلق به آن طبقه می دانند؟ مثالی بزنم. در اجرای برنامه هدف مندی یارانه ها از مردم خواسته شده که اظهار کنند یارانه نیاز دارند یا نه. حالا که بخش عمده ای از جامعه ایران یارانه ها را دریافت می کند دلالت بر این دارد که بخش عمده جامعه خود را نیازمند دریافت یارانه ها معرفی کرده است. در یک کشور اروپایی اما، وجود یک نوع تعلق طبقاتی بدیهی است. یعنی کسی که خود را بورژوا یا طبقه متوسطی می داند، اعلام نیاز به دریافت کمک دولتی را ننگ خود می داند. وقتی مفهوم تعلق طبقاتی را مدنظر داشته باشیم، روابط را می توانیم پیچیده تر ببینیم. به طور مثال، ممکن است کسی درآمد بسیار پائینی داشته باشد اما خود را متعلق به طبقه متوسط بداند.

*این اتفاق چطور ممکن است؟

اینطور ممکن است که سبک زندگی را به عنوان عنصری هویت بخش بپذیرد. اساساً اهمیت سبک زندگی به خاطر وجه هویت بخشی آن است. اینجا است که می خواهم سوال اول شما را پاسخ بدهم. دیگر طبقات و اقشار جامعه هم سبک زندگی دارند اما این سبک زندگی از منطقه محل سکونت یا قومیت یا شکل درآمدی که دارند ریشه می گیرد اما برای طبقه متوسط سبک زندگی امری است فردی که فرد با آن هویت خود را مشخص می کند. مثلاً، کرد ها لباس مخصوص خود را دارند یا قبلاً مشهور بود یهودی ها نمک زیاد مصرف می کنند  ـ به عبارت دیگر، رژیم غذایی مخصوص به خود دارند . اما مصرف و سبک زندگی مجموعه زیادی از افراد متوسط جامعه را به هم پیوند می دهد که ممکن است که از منظر شاخص های دیگر جزو طبقه فرودست یا بورژوا باشند. نمونه اش شلوار جین است که قبلاً لباس کارگران بود اما الان در فرآیند دموکراتیزه شدن فرهنگ، همه جین می پوشند.

*مسأله همین جا است. پوشیدن لباس جین نماد گسترش طبقه متوسط است یا نماد دموکراتیزه شدن فرهنگ؟ برخی می گویند با فرآیندهایی روبه رو هستیم که افراد را هر بیشتر شبیه به هم می کند. برخی دیگر معتقدند اتفاقی که دارد می افتد این است که سبک زندگی طبقه متوسط چنان مرجعیتی پیدا کرده که سایر طبقات هم از آن تقلید می کنند. به نظر شما چه اتفاقی دارد می افتد؟

ببینید روند اصلی به نظر آن است که سبک زندگی برای همه بدل به امری هویت بخش شده اما بحث دیگرم این است که این اتفاق بیش از همه در بین افراد طبقه متوسط افتاده است. وقتی از طبقه متوسط حرف می زنیم آن را به ویژگی هایی مانند داشتن تخصص و حرفه بودن، و شهری بودن شخصی می کنیم. همان طور که گفتم جنس مصرف این طبقه متوسط از جنس هویت بخشی است. وقتی در رده های سنی، جوانان را بررسی کنیم این ویژگی هویت بخش بیشتر خود را نشان می دهد. در بین جوانان می بینیم که مصرف شان نه از جنس رفع نیاز بلکه از جنس هویت یابی است. این شکل از مصرف را تا حدودی در مان طبقات دیگر ـ ازجمله طبقه کارگر و فرودست ـ هم می توان دید اما تراکم اصلی آن در میان طبقه متوسط است. دست کم در جامعه ایران این تراکم را می توان در میان زنان و جوانان مشاهده کرد.

*آیا پایگاه اقتصادی طبقه متوسط شکل این مصرف ـ در حد همان هویت بخشی ـ را از دیگر طبقات متمایز نمی کند؟

یکی از تفاوت های جامعه شناسان و اقتصاددانان در همین جاست. یک مثال بزنم. اقتصاددانان در تحلیل تحریم ها اشاره می کنند که این تحریم ها قدرت اقتصادی طبقه متوسط را کم می کند، اما حرفی که جامعه شناسان می زنند این است که از آنجا که این مصرف بُعد هویت بخشی هم دارد، ورای کم شدن قدرت خرید نارضایتی بیشتری به وجود می آورد چراکه به نوعی، یک جور زجر و تنبیه را در خود دارد. در کشورهای توسعه یافته وقتی کسی دزدی می کند چون می دانند او کالای مسروقه را دوست داشته که دست به دزدی زده است، او را مادام العمر از خرید آن کالا محروم می کنند. به عبارتی وجه تنبیهی این شکل از تحریم بسیار زیاد است. با توجه به اینکه بنا به شواهد و قرائن وضعیت فعلی در آینده بدتر هم خواهم شد، استنباط من این است که مصرف کنندگان نه تنها از مصرف شان کم می کنند بلکه حتی از خرید ویترینی (Window Shopping) سر باز خواهند زد. این خرید ویترینی پدیده بسیار مهمی است. همواره مصرف کننده در پی خرید نیست. گاهی به دیدن و دید زدن کالا بسنده می کند. چرا؟ برای اینکه گوهر خرید و مصرف کردن، حق انتخاب است. بنابراین مصرف کننده می خواهد با دیدن و نخریدن بر حق انتخاب خود پافشاری کند. وقتی اساساً توانایی خرید ندارد، قید خرید ویترینی را هم می زند. بنابراین یکی از پیامدهای این اتفاق می تواند این باشد که اشکال مصرف بیرونی (Outdoor) بدل به مصارف دورنی (Indoor) شود.

*معنای این تغییر چیست؟

مصرف زمان و مکان دارد. وقتی کسی نتواند بیرون از خانه بیاید و مصرف کند، وقتی نمی تواند زجر این اتفاق را تحل کند، ممکن است مکان و حتی نوع مصرفش را تغییر دهد تا به نحوی این زجر را التیام بخشد. ممکن است به جای بیرون آمدن و حضور در فضاهای عمومی و خرید کالاهای عمومی، در خانه بنشیند و مواد مخدر مصرف کند. یا از طریق اینترنت روابط اش را سامان دهد. بدترین نوع مصرف همین مصرف در خانه است. حتی در غرب هم این شکل از مصرف را که تحت عبارت خصوصی شدن خانواده (Privatization of Family) از آن یاد می شود، یکی از نقاط تاریک مدرنیته می دانند و تحقیقات بسیاری در این باره انجام شده که دلیل آن را فاصله طبقاتی، معماری پست مدرن شهرها، و انواع و اقسام دافعه های محیط های شهری می دانند. به این دلایل از فضای عمومی رویگردان می شود و به خانه مایل می شود. از سوی دیگر، خانه هم همان طور که الیاس گفته با ایجاد حریم های خصوصی ـ و علاوه بر آن، با حضور روزافزون وسایل الکترونیک ـ جاذبه های بیشتری پیدا کرده است. این شکل از معماری با ایجاد حریم های شخصی برای فرد، تأکید بیشتری روی فرد می کند و حتی این تأکید روی فردیت خود را در توجه وسواس گونه به بدن فرد هم نشان می دهد.

*با توجه به رابطه ای که بین مصرف و طبقه متوسط وجود دارد آیا می توان برحسب مصرف در یک جامعه، ابعاد طبقه متوسط در آن جامعه را مشخص کرد؟

بله. حتماً می توان. باز یکی از تفاوت های اقتصاددانان و جامعه شناسان در همین جا است. اقتصاددانان قاعده ای به نام قاعده انگر دارند که بنا بر آن، هرچه فرد در دهک های پائین تری از جامعه باشد، نسبت مصارف خوراکی به مصارف غیرخوراکی اش بیشتر است.

این گفت وگو از طریق ماهنامه مهرنامه در اختیار سایت اقتصاد ایرانی قرار گرفته است. برای مطالعه مقالات بیشتر در مورد طبقه متوسط ایران به ماهنامه رجوع کنید.

 

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir