بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : چهارشنبه 20 آبان 1388      8:8

قرض الحسنه و اقتصاد پولى

اين مقاله به بحث قرض الحسنه در اقتصاد پولی و بانکی ایران اختصاص دارد که در بیستمین همایش بانکداری اسلامی در شهریور ماه سال جاری توسط دکتر طهماسب مظاهری ارایه شد.

مقاله ای که در زیر می آید به موضوع بحث قرض الحسنه در اقتصاد پولی و بانکی ایران اختصاص دارد که در بیستمین همایش بانکداری اسلامی در شهریور ماه سال جاری توسط دکتر طهماسب مظاهری ارایه شد.از آنجا که موضوع بحث انتقادی و بر پایه تحلیل های جامع تهیه شده است بی مناسبت ندیدیم تا از چکیده این مقاله در سایت اقتصاد ایرانی استفاده کنیم. لازم به ذکر است نسخه اصلی مقاله ارایه شده در این همایش به همت دکتر طهماسب مظاهری و نرجس حق بیان تهیه شده است.

 جمهورى اسلامى در سال 1362 قانون بانکدارى بدون ربا را تصويب کرد و در کل کشور
به مرحله اجرا درآورد. ايران تنها کشورى است که از زمان تصويب قانون بانکدارى بدون ربا، بانکدارى متعارف را در تمام شبکة بانکی به­طور کامل به بانکدارى بدون ربا تبديل کرد.

تدوین ابزارهای جدید برای پاسخگويی به نیازهای بازار امروز رمز ماندگاری و رشد و توسعة بانکداری اسلامی است. اگر نتوانیم برای پدیده­هايی که فعالان اقتصادی به­طور روزمره با آن روبه­رو هستند، پاسخی روشن و متناسب با نظام پول اعتباری، در قالب اصول و مبانی اسلامی ارائه کنیم، انتظار توسعه و ترویج بانکداری اسلامی و پذیرش عمومی آن، عبث خواهد بود. اصولى که پيروى از آن لازم است در انواع مشارکت­ها، تعریف پول اعتباری و تبیین نحوة محاسبة اصل ارزش آن، و ضرورت پوشش ریسک در بانکداری اسلامی، محورهای مهم در این زمینه هستند.

شرایط دشوار اقتصادی و مشکلاتی چون تورم، بیکاری، مسکن، تولید، مى­تواند حاصل رویدادها، سیاستگذاری­ها و تصمیمات مدیریتی و اجرايی باشد.

تجربه‌های موفق جهانی و ابداع روش‌ها و تکنیک‌هایی که با شرایط جامعه ما همخوان باشند می‌تواند ما را در بهبود این اهداف و توسعة کشورمان یاری رساند.

بديهى است که اصلاحات اساسی در نظام پولی و مالی کشور از جمله موارد زیر است که چاره‌ای اساسی و مثمرثمر در این راه به شمار مى­آيد.

·    بازنگری قوانین و مقررات بانکداری اسلامی

·    ایجاد تناسب و تعامل بیشتر با بانکداری مدرن

·    پوشش نیازهای مشتریان در قالب بانکداری اسلامی

·    خلق ابزارهای جدید مالی

·    ایجاد مؤسسات و نهادهای جدید

·    توسعه بانکداری الکترونیک

·    خصوصی‌سازی بانک‌ها

·    کاهش حجم تصدیگری دولت

·    اصلاح روش‌ها و تکنیک‌های بانکداری

همان­طورکه اشاره شد يکى از شريان­هاى عمده اقتصادى هر کشور، سياست­هاى پولى و اعتبارى است. در اين راستا بايد سعى شود سياست­هاى پولى را براساس سياست­هاى اقتصادى دولت که به­صورت قانون برنامه توسعه اقتصادى کشور تنظيم و تصويب مى­شود، تطبيق نمود. برنامه توسعه اقتصادى کشور از طريق سياست­هاى بودجه­اى دولت تأمين مالى مى­شود. در خارج از اين قوانين و مقررات، هرگونه دخالت دولت در سياست­هاى پولى غيرمتعارف و غيرمتداول است. به­عنوان مثال دخالت دولت در تعيين نرخ سود بانکى، آن هم به­صورت دستورى منجر به آثار زيانبار اقتصادى از جمله افزايش سطح عمومى قيمت­ها، رانت­خوارى و ... مى­شود. نتيجه چنين تصميمات و سياست­هايى کشور را با عدم تعادل­هاى اقتصادى و پديده­هاى نامطلوب مواجه مى­سازد.

امکان حذف ربا از نظام بانکی

در قانون بانکداری ما منابع و مصارف به دو دستة کلی تقسیم شده است؛ قرض­الحسنه و سرمایه­گذاری؛ البته با فلسفة وجودی و رسالت متفاوت. اولی با هدف حل مشکلات روزمره زندگی مردم، دومی با هدف تولید و سرمایه­گذاری و ایجاد ارزش افزوده و سودآوری.

بدیهی است که روش نگهداری حساب، مسئولیت هر یک از دو طرف، محاسبة عواید و نحوة تقسیم سود، و منافع احتمالی در هر یک متفاوت است. نقطة مشترک برای هر دو، پرهیز از ربا و معاملات ربوی است.  

- اهميت و لزوم احيا و ترويج قرض‌الحسنه و اجتناب از معاملات ربوى در نظام بانکى امرى بديهى و روشن و مورد تأييد بانک مرکزى و همة علاقه­مندان به بهبود اقتصاد کشور است.

- از آنجاکه همواره بر اهمیت استفاده از قرض­الحسنه در دین مبین اسلام تأکید شده است، می­توان استفاده­های فراوانی از این عقد در نظام بانکی به­عمل آورد.

يکى از اصول اساسى در عقد قرض‌الحسنه، قاعده لاضرر و لاغرر است که براساس آن، هر دو طرف قرض‌دهنده و قرض‌گيرنده در قالب قرارداد قرض بايد منافعشان حفظ شود. اين موضوعى است که مورد اتفاق نظر تمام فقها و علما در سراسر جهان اسلام است. در قرارداد قرض، قرض‌دهنده مجاز نيست به قرض‌گيرنده اجحاف کند و مازاد بر آنچه قرض داده است از وى مطالبه کند. اخذ زياده بر اصل قرض، رباست. در همان حال قرض‌گيرنده نيز موظف و متعهد است که آنچه قرض گرفته است تمام و کمال و با همان کيفيت و مشخصات به قرض‌دهنده مسترد کند و از دارايى و اموال قرض‌دهنده چيزى نکاهد.

توسعه و ترويج قرض‌الحسنه مثل تمام احکام منور اسلام منوط و موکول به شناخت کُنه و ريشة آن حکم و تنظيم مقررات و رويه‌هاى متناسب با محتواى آن است.

- در تنظیم عقود اسلامى بانکی اعم از قرض­الحسنه یا عقود شراکتی، همواره سعى و مراقبت شده و می­شودکه رويه‌ها و مقررات با رعایت کامل دو اصل مهم زیر انجام شود:

اول- رعايت حقوق و منافع طرفين قرارداد

دوم- اجتناب از ورود به قلمرو ربا

اين دو شرط، شروط الزامى و توامان هستند. رعايت اصل اول بدون ملحوظ داشتن اصل دوم، ‌ما را به مقررات و رويه‌هاى رايج در قوانين غربى و ربوى مى‌کشاند.

رعايت اصل دوم بدون ملحوظ داشتن اصل اول، ما را به مقررات و رويه‌هايى مى‌کشاند که به­دليل رعايت نکردن حقوق يکى از طرفين قرارداد، ‌آن را از محتواى اصلى دور مى‌کند و مورد استقبال عامه قرار نمى‌گيرد و نه فقط موجب ترويج آن عقد نمى‌شود، بلکه موجب می­شود از احکام اسلام تصويرى نادرست و ناخوشايند و ناعادلانه در ذهن مردم ايجاد ‌شود.

دو ایراد در نحوة دریافت کارمزد قرض­الحسنه

در مقررات و رويه‌هاى موجود سيستم بانکى، قرض­گيرنده متعهد است که معادل رقم دریافتی به­علاوه کارمزد شامل هزينه‌هاى خدمات، جمع‌آورى وجوه، هزينه‌هاى نظارت و حسابدارى را به قرض‌دهنده بپردازد. این روش، شرط حذف ربا را محقق می­کند. اما دو ایراد را باقی می­گذارد:

اول اینکه کارمزد همة قراردادها عدد ثابت است و به­صورت درصد سالانه از قرض­گیرنده دریافت می­شود. این کارمزد از محاسبة هزینه­های واقعی بانک به­دست نمی­آید. به­علاوه هزینة جایزه­ای که بانک به سپرده­گذاران پرداخت می­کند، از قرض­گیرندگان دریافت می­کند. این اشکالی جدی است که فقط به­خاطر اینکه نرخ تورم بزرگ است و این رقم کوچک است، مورد بحث قرار نمی­گیرد.

دوم اینکه ارزش دارايی قرض­دهنده کاهش پیدا می­کند و آنچه در سررسید به قرض­دهنده بازپرداخت می­شود، کم ارزش­تر از وامی است که در ابتدای قرارداد به قرض­گیرنده پرداخت شده بود.

در این واقعه اگر وام­دهنده قصد و نیت داشته باشد که علاوه بر وام دادن به طرف قرارداد خود، بخشی از مبلغ وام را هم به­صورت کمک وهبه به وی پرداخت کند، هیچ اشکالی بر آن متصور نیست، ليکن اگر موضوع قرارداد آن­ها فقط قرض­الحسنه باشد، ارزش مبلغی که بازپرداخت شده، کمتر از ارزش وام پرداختی است و می­توان آن را تسویه حساب وام محسوب نکرد.

 

نقش تورم در زیان قرض­دهنده و قرض­گیرنده

تورم آثار و نتايج بسيار زيانبارى در اقتصاد کشور دارد و به همين دليل، ‌اکثر دولت­ها تمام تلاش خود را مصروف کنترل آن کرده­اند و بسيارى از آنان نيز موفق شده‌اند. در حال حاضر اکثر کشورها موفق به مهار آن شده­اند و کشورهای بسيار محدودى به تورم دو رقمى مبتلا هستند. تورم در حد 2 تا 5 درصد، به­عنوان يک پديدة قابل قبول در نظام پولى کنونى دنيا پذيرفته شده و به­عنوان يک روان‌کننده، پذيرفتنى است. تورم‌هاى بين 5 تا 10 درصد به­عنوان تورم‌هاى نامطلوب براى کشورها شناخته شده است.

يکى از عوارض نامطلوب تورم (تأکيد مى‌کنم "يکى از عوارض") کاهش ارزش پول قرض‌دهنده در طول دورة وام است. اين مشکل در وضعيتى که به دلايل مختلف، اقتصاد يک کشور از تورم بيشترى رنج مى‌برد، با شدت بيشترى به زيان قرض‌دهنده عمل می­کند. در تنظيم رويه‌ها و مقررات مربوط به عقد قرض، به اين نکته توجه نشده است و براى آن تدبيرى نينديشيده­ايم. اين رويه موجب کاهش تدريجى سرمايه و دارايى و قدرت خريد قرض‌دهنده، و انتقال آن دارايی به قرض‌گيرنده مى‌شود. انتقال تمام يا بخشى از دارايى قرض‌دهنده به قرض‌گيرنده، مخالف اصول و مبانى قرض است و در محدودة مبانى و مصاديق هبه يا بخشش است.

اين رويه و مقررات موجب توسعه و ترويج عقد قرض‌الحسنه در معاملات مدنى بين مردم و در نظام بانکى نشده است. در سطح جامعه فقط کسانى که مايل به هبه يا بخشش يا کمک بدون عوض به افراد بودند، مبادرت به اعطای چنین قرضی کردند. در نظام بانکی، علاوه بر آن افراد، کسانی که از خدمات تقریباً مجانی حساب جاری بهره­مند می­شوند و یا کسانی که مایل به شرکت در قرعه­کشی­های جذاب بانک­ها و ارزیابی بخت و اقبال خود هستند به آن روی می­آورند.

از ميان کسانى که مايل به انجام کار خير و کمک بدون عوض و هبه و بخشش هستند، تعداد افراد کمترى اين کار را از طريق سيستم بانکى انجام مى‌دهند. اين قبيل افراد اکثراً ترجيح مى‌دهند هبه و بخشش خود را از طرق ديگر که خود عامل آن باشند انجام دهند.

در معاملات مدنى نيز قرض‌الحسنه به­عنوان يک اقدام خيرخواهانه مبتنى بر بخشش و هبه و انتقال دارايى قرض‌دهنده به قرض‌گيرنده شناخته شده است.

 

ضرورت حفظ منافع قرض­دهنده

تأمين حقوق قرض‌دهنده،‌ دو محور اصلى دارد:

اول: برقرارى امکانات و الزامات قانونى براى حصول اطمينان قرض‌دهنده از دريافت وجه خود در موعد مقرر از طريق ايجاد ابزارهاى مالى و حقوقى لازم با ضمانت اجرايى کافي.

دوم: برقرارى سازوکار مناسب براى حصول اطمينان قرض‌دهنده مبنى بر دريافت معادل ارزش وام پرداختى و انطباق آن با وجه پرداخت شده اوليه.

 

 

خصوصی سازی، یک ضرورت سازنده

علاوه بر تمام دلایل و توجیهات پولی و بانکی ذکر شده، یک ضرورت اجرايی و عملیاتی هم وجود دارد که اهمیت و لزوم آن را دو چندان می­کند و آن برنامة خصوصی­سازی بانک­هاست. خصوصی­سازی بانک‌ها، یکی از مهم­ترین برنامه­های اصلاح ساختار اقتصادی است که اخیراً شتاب دوباره­اى گرفته است و مؤثرترین و کارسازترین اقدام برای افزایش ظرفیت نهادهای پولی و مالی کشور است. بنابراین باید توجه لازم را به مسائل و جنبه­های مختلف آن داشته باشیم و شرایط مناسب در ابعاد مختلف اجتماعی، حقوقی، محیطی، اقتصادی و سیاسی برای آن را در نظر داشته باشیم و فراهم کنیم.

قوانین و مقررات که تنظیم­کنندة روابط فعالان اقتصادی است؛ به ويژه در یک جامعة در حال تحول؛ اگر به شکل مناسبی تنظیم و تدوین نشوند، نتایج زیانباری را به­دنبال خواهند داشت. خصوصی­سازی در بانک­ها اگر چه برای اقتصاد کشور ضروری و حیاتی است، ليکن اگر در چارچوب قوانین و مقررات مناسب اجرا نشود، و نگرش دولت، و در نتیجه روابط آن با بانک­های خصوصی یا خصوصی شده همچنان بر همان پایة موجود برقرار شود، نه فقط مشکلی را حل نخواهد کرد، بلکه به نابسامانی­های بزرگی منجر خواهد شد.

- پیش‌شرط خصوصی سازی، تغییر ماهیت بانک­های دولتی به مؤسسات خصوصی و مستلزم اقداماتی همزمان و چند وجهی است. این اقدام­ها و پیش نیازها به دو دستة کلی تقسیم می­شود:

اول- اقدامات حقوقی و اداری از قبیل انطباق اساسنامه بانک­ها با الزامات بورس، انجام تعدیل­های لازم در ترازنامة آن­ها به­منظور ارائة واقعی­تر وضعیت مالی آن­ها، تعیین ارزش واقعی هر بانک، و شفافیت اطلاعات مالی است.

دوم- اصلاح و بازتعریف رابطة بانک و دولت و تغییر اصولی نگرش دولت به بانک و سپرده­های مردم نزد بانک­هاست.

مهم­ترین اقدام مقدماتی، براى ورود دولت به میدان خصوصی­سازی، تغییر و اصلاح نگرش دولت به پول و دارايی مردم، اعم از پول نقد، یا سپرده، و یا دارايی غیرمنقول آنان است. رکن اصلی این اصلاح نگرش، روش مدیریت دولت و حکومت در محاسبه و پرداخت بازده سرمایه­گذاری و سود سپرده­های بانکی است. در حال حاضر دولت قبول کرده که مى­بایست روش متفاوتی را برای بانک­های دولتی و خصوصی به­کار بگیرد و با بانک­های خصوصی برخوردی واقع بینانه­تری داشته باشد. نخستین قدم این است که این "قبول"، به باور تبدیل شود. روش مورد عمل دولت با بانک­های دولتی به هیچ­وجه نمی­تواند در ارتباط با بانک­های خصوصی اعمال شود. از طرفی این اثبات شده که دولت امکان رشد ظرفیت نظام بانکی را در حدی که بتواند نیازهای اقتصاد کشور را تأمین کند، ندارد. در تمام سال­های پس از انقلاب، غیر از یک مورد افزایش سرمایه بانک­های توسعه صادرات و صنعت و معدن در سال 1386، هیچ­گاه دولت نتوانسته افزایش سرمایه نقدی و واقعی در هیچ بانک دولتی بدهد.

تسهیلات تکلیفی، سم مهلکی برای اقتصاد

 تسهيلات تکليفى دولت يکى از عوامل محدوده­کننده‌­اى است که ايجاد و استمرار روابط درست و اصولى بين بانک و سپرده‌گذاران و مشتريان را با اخلال و مخاطره مواجه ‌ساخته و می­سازد. آن بخش از تسهيلات تکلیفی که براساس تبصره‌هاى قوانين بودجه سنواتى پرداخت شده یا می­شود، با همة نارسايی­هايی که دارد، از این حسن برخوردار است که تضمین قانونی و معتبر از سوی دولت دارد. لیکن تسهیلات تکلیفی مازاد بر آن، فاقد تضمین دولت هستند.   اين تکاليف از يک سو موجب کاهش سطح کارايى نظام بانکى در تخصيص و توزيع بهينه منابع سپرده‌گذاران را فراهم مى­کند و از سوى ديگر به سازوکاری تبدیل شده که مسئولیت­ها و الزاماتی که اصولاً بايد از بودجه عمومى ‌دولت تأمين شود، به دوش منابع بانک‌ها می­گذارد، و روشن است که این به منزلة مصرف نابجای منابع بانکی است.

د- بازپرداخت نشدن مطالبات بانک­ها که دولت در سال­هاى قبل براى تأمين منابع مورد نیازش با توسل به سيستم بانکى برداشت کرده است، مسئله پيچيده است که بى­پاسخ مانده است. مانده بدهى بخش دولتى به سيستم بانکى به طور فزاينده‌اى افزايش داشته است. آثار تخريبى روند رو به تزايد بدهى‌هاى دولت به نظام بانکى بر بخش پولى اقتصاد بسيار گسترده است. در واقع بدهى‌هاى انباشته دولت به بانک‌ها، به يکى از مهم­ترين عوامل براى محدوديت‌هاى منابع در دسترس بانک‌ها و آثار سوء تخصيص منابع مالى مبدل شده است.

با پيروزى انقلاب اسلامى، توجه مردم به صندوق­هاى قرض‌الحسنه به­عنوان نهادى اسلامى معطوف شد و تعداد آن­ها رو به فزونى گذاشت، ليکن به مرور موضع فعاليت غيرانتفاعى آن­ها به فعاليت‌هاى سودآور بدل شد و برخى از آن­ها با افتتاح حساب جارى و صدور دسته چک، پرداخت سود به سپرده‌گذاران، خريد اوراق مشارکت، اعطاى تسهيلات کلان وافتتاح حساب­های جدولی و ... ضمن عدول از اهداف آرمانى خود با رعايت نکردن ضوابط تعيين شده بانک مرکزى در سيستم پولى کشور نيز اختلال ايجاد کردند. به­علاوه به دلیل رعایت نکردن نسبت­های مالی، از جمله کفایت سرمایه، خلق پول را انجام دادند، به­علاوه خود و سپرده­گذاران مؤسسات را دچار خطرپذيرى بزرگی کردند. اين­گونه اقدام­ها، به تصويب قانون بازار غيرمتشکل پولى در سال 1383 منجر شد. ليکن به­نظر مى‌رسد تشکيل و تأسيس بانک‌هاى قرض‌الحسنه مى‌تواند ضمن احيا و تعیین تکلیف ضوابط قرض­الحسنه، و نحوة حصول به اهداف خيرخواهانه، معنوى و انسانى قرض‌الحسنه از آثار منفى اقتصادى همچون خلق پول، سرعت گردش پول، تشديد پولشويى و ... جلوگيرى کند.

 


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir