بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : شنبه 26 مرداد 1392      13:35
پاسخ های عادلی به سوالاتی در مورد اقتصاد ایران

چشم مردم به یارانه هاست

تعدادی از افراد کم درآمد کشور به این یارانه نقدی چشم دوختهاند. به جز این سه چالش عمده که به نظر من سه چالش اساسی اقتصاد هستند ما با عدم تعادلهای عظیمی روبرو هستیم

 دکتر روحانی اقتصاد ایران را با مشکلات بسیاری تحویل گرفته​است،شما به عنوان اقتصاددان برای عبور از بحران چه  نسخه​ای را به دولت پیشنهاد می​کنید؟

 پیش از پیچیدن نسخه باید یک برداشت صحیح از چالش​ها و مشکلات داشته​باشیم. در مورد مشکلات باید چالش​ها را در دوبخش اقتصاد کلان و بخش​های اقتصادی مورد توجه قرار دهیم. اقتصاد کلان  در گرو تعادل​های عمومی است و اقتصاد بخشی به بخش​های کشاورزی،صنعت،مسکن،انرژی وغیره تقسیم می​شود. از منظراقتصاد کلان اقتصاد ما دارای چند چالش بزرگ است.اولین چالش افزایش قیمت​ها و تورم است.این موضوع  هم آثار بسیار منفی بر تولید گذاشته و هم یک چرخه معیوب در اقتصاد ایجاد کرده​است.به دلیل آنکه تورم  وجود دارد،هزینه​های تولید افزایش یافته، در نتیجه تولید صرف نمی​کند و تولیدی  هم عملا صورت نمی​گیرد. از سوی دیگر با کاهش تولید عرضه کالا و خدمات کاهش می​یابد و با توجه به بالا بودن نقدینگی  تقاضای عمومی  قیمت​ها افزایش می​یابد و باز تورم بیشتری ایجاد می​کند. در نتیجه آنکه افزایش قیمت​ها سبب می​شود هزینه تولید بالا رفته و یک چرخه معیوب را شکل می​دهد .گاهی  برای حل موقتی این چرخه معیوب تنها راه چاره واردات را توصیه می​کنند، که دولت قبلی با واردات بی رویه این کار را انجام داد. در واقع دولت قبلی برای مقابله با تورم و جلوگیری از افزایش تولید داخلی اقدام به واردات کرد تا قیمت​ها را مهار کند. اما من فکر می​کنم این چرخه معیوب باید درجایی متوقف شود و تورم که التهاب بزرگی بر بخش​های مختلف تحمیل کرده شروع به کاهش کند.این بخش چالش اصلی اقتصاد کلان است که آثار آن در همه بخش​ها از جیب مردم گرفته تا بخش تولید،کشاورزی و.. نمود پیدا کرده​است.چالش دومی که در اقتصاد کلان با آن مواجه هستیم، سیاست مالی و بودجه دولت است. از آنجا که به دلیل تورم هزینه​ها بالا رفته​است، درآمد کشور هم به دلیل کاهش صادرات نفت و هم به دلیل کاهش دریافت​های مالیاتی ناشی از کاهش فعالیت​ها افت شدیدی کرده​است. بنابراین با این درآمد به سختی می​توان  کشور را اداره کرد.این کاهش درآمد حتی ممکن است از پرداخت حقوق کارمندان گرفته تا پروژه های موقتی و کوچک با چالش  سختی روبرو شود.. در نتیجه سخت ترین شرایط پیش روی دولت قرار دارد.به دلیل آنکه هم تورم بالاست و هم در پایین ترین نقطه درآمدی قرار داریم. با بالاترین کسری بودجه  مواجه هستیم. اگر بخواهیم کسری بودجه را از طرق متعارف قبلی جبران کنیم، مجددا بر تورم اضافه می​شود و مردم توان تحمیل هزینه​های جدید را ندارند.این چالش بسیار سختی است.چالش  بعدی، اصلاحات اقتصادی است که نصفه و نیمه در کشور شروع شده و به هدف خود نرسیده​است هدفمندی یارانه​ها یک فرزند ناقص و معیوب اصلاح نظام قیمت​ها در دولت قبلی  است. این تلاش قرار بود برای اصلاح قیمت​ها و قیمت​های نسبی  صورت بگیرد. این در حالی است  که امروز دولت پروژه پرداخت یارانه​ای روی دستش مانده که اصلا منبع مالی آن کافی نیست و دچار کسری زیادی است . در مورد مرحله دوم قانون ابتدا باید موضوع  افزیش 38 درصدی قیمت حامل​های انرژی تعیین تکلیف شود سپس در مورد اجرای آن نظر داد.

اما به نظر می​رسد این موضوع در آغاز دولت ایجاد نارضایتی اجتماعی می​کند؟

بله، این خطر هم هست که سبب بدبینی شود و هزینه بخش​ها را بالا ببرد و در نتیجه مشکلات دیگری را بوجود آورد.اما از آن سوهم  طرح هدفمندی اجرا شده که نه یارانه ها را هدفمند کرده و نه قیمت انرژی را اصلاح کرده​است. آنچه بر دست دولت مانده کسری بودجه و تورم است.

این چالش ها مختص به اقتصاد کشور است؟

 به هر حال این چالش بسیار عظیمی است . تعدادی از  افراد کم درآمد کشور به این یارانه نقدی چشم دوخته​اند. به جز این سه چالش عمده که به نظر من سه چالش اساسی  اقتصاد هستند ما با عدم تعادل​های عظیمی روبرو هستیم. این عدم تعادل​ها به خصوص در بازار پول، بازار کار، نیروی انسانی و در بازار سرمایه ما دیده می​شود. بازار سرمایه فعلی نمایانگر واقعی فعالیت​های اقتصادی ما نیست. نمایانگر سفته بازی تعدادی شرکت​های وابسته به دولت است که با هم رقابت​های محدود دارند. در اثر این چالش​ها هم اقتصاد کلان و هم در بخش​های اقتصادی عدم تعادل​های ، عمیقی بوجود آمده​است. مثلا در بخش انرژی مشکل ما این است که ظرفیت​های تولید را از دست داده​ایم صادرات به اندازه کافی نیست، بازارها را از دست داده​ایم. تکنولوژی و فناوری در اثر زمان قدیمی شده و کارآمدی خود را از دست داده​است. از آن سو سرمایه​گذاری خارجی در این بخش انجام نمی​شود. متاسفانه شرکت​هایی که جایگزین شرکت​های خارجی قبلی شده​اند، یا چینی یا هندی هستند که آنها نیز هنوز موفقیت چشمگیری را نتوانسته​اند  در پروژه​های کشورما به نمایش بگذارند مثلا هنوز نتوانسته​اند یک فاز پارس جنوبی را به طور کامل و شسته رفته از ابتدا  تا انتها انجام داده و به بهره​برداری برسانند. البته.کارهای جزیی و مرحله​ای را انجام داده​اند.اما پروژه​های در دست این شرکت​ها هنوز به ظهور و بهره​برداری نرسیده​است. قبلا در این بخش برنامه بلند مدت داشتیم که کشورمان تبدیل به مرکز مبادلات انرژی شویم تا بتوانیم در حوزه نفت وگاز جز بزرگترین کشورهای  صادرکننده نفت و گاز در دنیا شویم. قرار بود روزی به این هدف برسیم که محقق نشد. در بخش تولید نیز می​بینیم که اقتصاد کشور به کلی جهت یابی خود را از دست داده​است. الان مشخص نیست که چه چیزی در حوزه تولید صرفه اقتصادی دارد و چه چیزی صرفه ندارد. اصلا چه چیزی  از نظر اقتصادی مزیت دارد و چه چیزی مزیت ندارد. در نتیجه تولید به طور عمومی به رکود  کشیده شده​است. به همین دلیل هم می​بینیم که تولید کنندگان کشور بخشی از تولید خود را به چین سفارش می​دهند و محصولات چینی را به نام خودشان به بازار ارایه می​دهند.این فاجعه است و نشان دهنده این است که تولید به دلیل افزایش هزینه​ها و محدودیت​های مختلف قادر به ادامه نیست. لذا اگر به همین ترتیب جلو برویم تولیدات اساسی خود را نیز از دست می​دهیم. در بخش کشاورزی نیز مجموع تولید محصولات اصلی کشاورزی که طبق برخی  آمارها به شدت کاهش یافته و متاسفانه باید بگویم که امروز یکی از بزرگترین واردکننده​های گندم هستیم.آمارهایی که ارایه می​شود علی القاعده باید بیشترین تولید را داشته​باشیم  و مازاد بر مصرف اما عملا واردات انجام می​دهیم . درسایر بخش​ها نیز با مشکلات بسیاری روبرو هستیم که همگی ناشی از عدم سرمایه​گذراری، عدم مدیریت و عدم کارآمدی است. در بخش مسکن و راه هنوز برنامه جدیدی برای راه​های اساسی کشورمان وجود ندارد. در سال​های اخیر هرآنچه که داشتیم تنها مرمت شده​است و طرح نو در انداخته نشده​است. ما در دهه 70 بزرگراه​های بسیاری ساختیم که منجر به.تحولات بزرگی شد .این روند ساخت به تدریج در دهه 80 کاهش یافت. از آن دهه به بعد عملا تحولی  نمی​بینیم. در بخش مسکن ما پروژه مسکن مهر را داریم که حداقل دو اشکال عمده در این طرح وجود دارد.اول اینکه در مناطق دورافتاده بدون امکانات ایجاد شده و دوم اینکه معاملات آن دچار اشکال است آنقدر که دولت پیشین مجبور شد انجام معاملات را مجاز کند، اما به هرحال این پروژه هم جز پروژه های چالشی محسوب می​شود. در سایر بخش​ها هم متخصصان آن بخش بهتر می​توانند قضاوت کنند بنابراین در برابر ما چنین چالش​هایی وجود دارد. چالش​های اقتصاد کلان امروز در همه بخش​های اقتصادی ساری و جاری شده​است که دولت آقای روحانی باید به آنها رسیدگی کند. اگر این بخش​ها آرام شوند اقتصاد می​تواند از یکسال و نیم دیگر به  سوی مسیر جدیدی حرکت کند.

برای این مشکلات چه راهکارهایی را پیشنهاد می​کنید؟

باید راهکارها را به دو بخش تقسیم کرد؛ راهکار کوتاه مدت و بلند مدت.مهمترین چالش موجود عدم وجود برنامه و نقشه راه برای اجراست یعنی الان که وزرای اقتصاد کلان و بخشی در جای خودشان قرار گرفته​اند، نقشه راه مشترک وجود ندارد که هر کدام  چه نقشی را به چه ترتیب بازی کند. در نتیجه به نظر من اولین کار این است که ظرف مدت کوتاه وزرای اقتصاد کلان همراه با برخی از وزرای بخشی، برنامه کوتاه مدت یکساله یا دو ساله  را بنویسند تا بتوانند هر کدام با یک درک مشترک از چالش​های موجود و راهکاراجماعی از برنامه و با چشم انداز مشترک نقش خود را اجرا کنند. اگراین کار انجام نشود، اولا وزرای بخشی براساس مشکلات بخشی که دارند درخواست پول کرده و هر کس دنبال کار خودش می​رود. چون طبیعتا در شرایط بدون برنامه وزارتخانه​های بخشی درگیر مسایل وزارتخانه​های خود شده وبه سوی حل آنها می​روند .از آن سو هم وزاری اقتصاد کلان مثل وزیراقتصاد درگیر مسایل مالیات و خزانه و بودجه و نوسانات بازار سرمایه می​شود و رییس کل بانک مرکزی هم درگیر مطالبات  معوق بانک​ها و مشکلات نظام بانکی می​شود. بسیاری از بانک​ها الان در آستانه ورشکستگی قرار دارند و مطالبات معوق و مشکوک الوصول بسیار بالایی دارند. در نتیجه الان هرکس دنبال کار خودش براساس درک خودش از چالش ها می​رود و این خطرناک است. این مهمترین موضوع است. بنابراین باید کسانی که مسئول می​شوند فورا دور هم جمع شده و برنامه کوتاه مدت شش ماهه و یکساله  را بنویسند. اگر این کار صورت نگیرد این خطر وجود دارد که هر کس دنبال کارخودش برود و کارها منطبق با هم نباشد، بلکه همدیگر را خنثی کند.

به هرحال قانون برنامه پنجم را هم داریم،تاکید آقای رییس جمهور هم قانون گرایی است و بنابراین دولت مکلف به اجراست.فارغ از مشکلاتی که این برنامه ممکن است داشته​باشد،آیا فکر می​کنید که نیاز است که این برنامه اصلاح شود یا اینکه برنامه جدیدی نوشته شود یا اینکه به قول شما وزرا بنشینند و برنامه بنویسند؟

من فکر می​کنم به دلیل اینکه در سال​های اخیر دولت به جای برنامه​ریزی، برنامه​روزی داشته و برنامه را به کلی کنار گذاشته است،اساسا دستگاه​های کشور هیچ برداشتی از برنامه ندارند .برنامه تعطیل بوده و چشم انداز تعطیل بوده​است. دولت غالبا قانون را اجرا نکرده و با کمال شهامت گفته​است که اجرا نمی​کند. بنابراین الان اگر گفته شود که میثاق ما برنامه  پنجم است کسی نمی​داند این برنامه چیست و قرار است کشور را به کجا ببرد. لذا باید اول از همه نگاه و رویکرد برنامه محوری و قانون گرایی احیا شود و تاکید شود که کارهای اجرایی باید بر اساس برنامه باشد.  سپس با تدوین یک برنامه اجرایی یک ساله بر اساس همان اسناد بالا دستی از قبیل برنامه پنچم و چشم انداز نقش و وظیفه هر یک از مسئولین معلوم شود و به اجرا درآید.این برنامه عمل باید کوتاه مدت باشد.

یعنی برنامه​ای به جز برنامه پنج ساله؟

 من نمی​گویم دولت مجددا برنامه پنج ساله بنویسند، بلکه منظورم داشتن plan of action   یعنی برنامه عمل یا برنامه اجرایی است. یعنی عملا دولت آقای روحانی  باید قدرت برخورد با بحران​ها را داشته​باشد. اسناد بالادستی که محترم هستند و باید اجرا شوند.

سازوکار این برنامه عمل باید چگونه باشد؟

به نظرمن، در راس این برنامه عمل باید رییس برنامه و بودجه کشور همراه با تیمش دبیرخانه این کار شوند تا ظرف مدت کوتاهی ،برنامه شش ماهه یا یکساله  بنویسند. قطعا توصیه می​کنم که این برنامه عمل به مثابه یک نقشه راه و شیوه هماهنگی اقتصادی  باشد. این  کار برای دولت از مهمترین ضروت​هاست.این کار باعث می​شود که مسئولین کلیدی اقتصاد کلان و بخش ما به درک مشترکی از شرایط عمومی فعلی اقتصاد برسند و بر چالش​های مهم و اولویت ها توافق کنند و سپس هر یک وظیفه مشخصی برای درمان مشکلات به عهده بگیرند. کارها هماهنگ می​شود و برآیند امور مثبت می​گردد.

شما به وضعیت مالی بد دولت اشاره کردید،آیا لازم است که دولت درآغاز کار برنامه دولت ریاضتی تدوین کند. کاهش حداکثر هزینه​های دولت بهتر است در چه قالبی صورت بگیرد؟

وضع مالی دولت را باد با بررسی دقیق​تری مورد مطالعه قرار داد. اما تصورم این  است که باقیمانده سال 92 را باید با حداقل هزینه طی کنیم حتی هزینه​هایی که درآمد آن محقق نشده​است، را اجرا نکنیم. یعنی به اصطلاح به سقف هزینه​ای بودجه نگاه کنیم. نه به سقف هزینه​ای آن.  بر اساس اصول بودجه براساس تحقق درآمد باید اجرا شود. مثلا اگر درآمد ما 100 تومان بوده که باید  به 10 دستگاه تقسیم می​شد و امروز به 80 تومان رسیده باید سهم دستگاه​ها به این نسبت کاهش یابد. بنابراین  معتقدم که دولت باید انضباط مالی شدید داشته​باشد و با ملحوظ داشتن اصل تحقق درآمدها تنها هزینه​هایی را اجازه دهد که ضروری است و در محدوده درآمدهای محقق شده قرار داشته​باشد. تردیدی نیست که اگر درآمد نباشد، ناچار دچار کسری بودجه شویم و نمی​توانیم هزینه​ها را اجر کنیم. همه اینها به معنی انظباط شدید مالی خواهد بود.

بخش بزرگی از کسری بودجه به دلیل عدم تحقق منابع یارانه​هاست. امسال حدود 41 هزار میلیارد تومان ازمحل آزاد سازی و سایر منابع پیش بینی شده​است.ما به تفاوت این رقم عملا وجود ندارد.آیا دولت ناچار نخواهد شد که امسال فاز دوم هدفمندی را اجرا کند؟

من فکر می​کنم در حال حاضر شرایط مالی دولت اجازه اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه​ها را نمی​دهد. دولت باید صادقانه  به مردم بگوید که اگر قرار است یارانه نقدی تداوم یابد، ناچار است از طریق کسری بودجه به آن  ادامه بدهد.درحالی که باید توجه داشت که  این کارموجب تورم شده و از جیب همه مردم به صورت پنهانی  کم می​شود. این کار درستی نیست. نوعی دستبرد زدن به جیب مردم است که دود آن بیشتر به چشم طبقات کم درآمد می​رود. باید اجازه بدهیم دولت در فصل آخر سال ارزیابی مجددی از وضعیت مالی​اش انجام بدهد تا بتواند برای سال آینده واقع بینانه برنامه ریزی کند. اگر درآن موقع شرایط اقتصاد اجازه داد، قیمت​ها را بالا برده و برای فاز دوم طرح جدید طراحی کرد.برای  اجرای فاز دوم دولت باید برنامه جدید داشته​باشد. دولت باید عاقلانه​تر تصمیم بگیرد .گزینه​های مختلفی ممکن است وجود داشته​باشد که دولت باید بعد از بررسی آنها تصمیم بگیرد.الان خیلی زود است که گفته شود، فاز دوم باید امسال اجرا شود یا خیر و یا چگونه اجرا شود.

آنچه رییس کمیسیون اقتصادی مجلس عنوان می​کند،اینکه منابع مالی هدفمندی یارانه​ها تا ماه 9  یعنی آذرماه، تمام می​شود .برای سه ماه آخر چاره چیست؟آیا باید همانند دولت قبلی به شیوه​های تنخواه از بانک مرکزی توسل چیست؟ راهکار شما چیست؟

من امیدوارم و اطمینان دارم که وزیر اقتصاد و رییس سازمان برنامه  خواهند توانست گزینه​های دیگری را پیدا کنند، بدون اینکه به بانک مرکزی رجوع کنند. چون رجوع به بانک مرکزی تورم بد ایجاد می​کند.

راهکارهای دیگری هم دارد؟

حتما وجود دارد.

مثلا؟

فکر می​کنم زود است  این راه حل​ها الان گفته شود.البته آقای دکتر روحانی در برنامه انتخاباتی خود به برخی از آنها اشاره کرد.یا اینکه می​توان در دهک ها تجدید نظرکرد.این موضوع را باید بگذارید دولت تصمیم بگیرد.

می​توان در شش ماه دیگر این طرح ها را اجرا کرد در حالی که ازالان این نگرانی وجود دارد؟

خیر، اگر این برنامه​ریزی را الان شروع کنند، سال آینده می​توان اقداماتی را انجام داد. مثلا می​توان به جای یارانه نقدی، کوپن​های نقدی مدت دار انجام داد، ولازم نباشد همان لحظه استفاده کرد. یا کوپن کالایی داد. ابتکارهای دیگری هم می​توان پیش بینی کرد. مسئولان وقت باید با همفکری به این نتیجه برسند. البته می​توان سه ماهه آخر سال نیز وضعیت اقتصادی را بررسی کرد شاید بتوان قیمت​های حامل های انرژی را تغییر داد.

مسئله دیگر موضوع نفت است، مشکل اصلی اقتصاد ایران وابستگی به درآمد نفت است. الان که این درآمد به حداقل ممکن رسیده آیا می​توان تمرین کرد که وابستگی اقتصاد به نفت کاهش یابد.

همواره اعتقاد داشتم که باید در بخش نفت بیشترین سرمایه گذاری را کرده و بیشترین درآمد را داشته باشیم. اما این درآمدها را به جای آنکه در امور جاری خرج کنیم باید درافزایش ثروت مولد کشور استفاده کنیم. من ازآن دسته اقتصاددانانی نیستم که برای کاهش وابستگی بودجه دولت به درآمد نفتی معتقد باشم که  باید  شیرنفت را بست. این بدترین راه حل برای رسیدن به یک درمان در کاهش وابستگی به نفت است. باید حداکثر سرمایه گذاری را در نفت انجام داد تا بتوان حداکثر ممکن درآمد را ایجاد کرد و آن را  در شرکتهای بزرگ مالی بین المللی ویا توسعه زیرساخت های کشور سرمایه گذاری کرد.هرچه زودتر این کار را باید انجام داد. زمان به نفع ما نیست .بزرگترین اتفاقی که در بخش انرژی در دنیا در حال وقوع است این که دنیا به سمت انرژی های نو می رود و معلوم نیست که منابع فسیلی چه زمانی پایان می​یابد. فکر می​کنم در یک آغاز پایان در بخش انرژی قرار داریم و باید از این آغاز پایان begining of the end  حداکثر استفاده را کرد. نفت را با سرمایه خارجی و تکنولوژی روز آمد هرچه بیشتر تولید کنیم و یا به صورت خام و یا فرآورده های تبدیل کرده و درآمدش را برای نسل​های آینده انباشت کرده به ثروت تبدیل کنیم. البته در چند سال آینده ناگزیریم از پول نفت استفاده کنیم.در این برهه نمی شود از وابستگی به درآمد نفت خارج شد چون درآمد مالیاتی در شرایط رکود اقتصادی درآمد کافی نخواهد بود.

منتقدان می​گویند می​توان برای عدم وابستگی به درآمد نفت به الگوی  ترکیه توجه کرد.

منظور کدام کار ترکیه است؟ منظورتان این است که حالا که نفت ما در تحریم است و نمی​توانیم تولید و صادرات کنیم خودمان هم خود را تحریم کنیم و شیر نفت را ببندیم؟  قطعا این کار اشتباه است. اکنون زمان آن است که زمینه را برای رفع تحریم​ها آماده کنیم و بیشترین درآمد نفتی را ایجاد کنید. اقتصاد ما الان زیر صفر است. باید آن را سطح با ثباتی برسانیم.  سپس شرایطی ایجاد کنیم که درآمدهای نفتی را به صورت تصاعدی به  صندوق توسعه واریز کنیم. مثلا اگر الان 20 درصد  درآمد نفتی به صندوق واریز می​شود هر سال 10 تا 20 درصد به آن اضافه کنیم. به این ترتیب به تدریج می​توانیم درآمد نفت را از هزینه​های جاری جدا کنیم و آن را برای خلق ثروت پایدار بکار بگیریم.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir