دکتر روحانی اقتصاد ایران را با مشکلات بسیاری تحویل گرفتهاست،شما به عنوان اقتصاددان برای عبور از بحران چه نسخهای را به دولت پیشنهاد میکنید؟
پیش از پیچیدن نسخه باید یک برداشت صحیح از چالشها و مشکلات داشتهباشیم. در مورد مشکلات باید چالشها را در دوبخش اقتصاد کلان و بخشهای اقتصادی مورد توجه قرار دهیم. اقتصاد کلان در گرو تعادلهای عمومی است و اقتصاد بخشی به بخشهای کشاورزی،صنعت،مسکن،انرژی وغیره تقسیم میشود. از منظراقتصاد کلان اقتصاد ما دارای چند چالش بزرگ است.اولین چالش افزایش قیمتها و تورم است.این موضوع هم آثار بسیار منفی بر تولید گذاشته و هم یک چرخه معیوب در اقتصاد ایجاد کردهاست.به دلیل آنکه تورم وجود دارد،هزینههای تولید افزایش یافته، در نتیجه تولید صرف نمیکند و تولیدی هم عملا صورت نمیگیرد. از سوی دیگر با کاهش تولید عرضه کالا و خدمات کاهش مییابد و با توجه به بالا بودن نقدینگی تقاضای عمومی قیمتها افزایش مییابد و باز تورم بیشتری ایجاد میکند. در نتیجه آنکه افزایش قیمتها سبب میشود هزینه تولید بالا رفته و یک چرخه معیوب را شکل میدهد .گاهی برای حل موقتی این چرخه معیوب تنها راه چاره واردات را توصیه میکنند، که دولت قبلی با واردات بی رویه این کار را انجام داد. در واقع دولت قبلی برای مقابله با تورم و جلوگیری از افزایش تولید داخلی اقدام به واردات کرد تا قیمتها را مهار کند. اما من فکر میکنم این چرخه معیوب باید درجایی متوقف شود و تورم که التهاب بزرگی بر بخشهای مختلف تحمیل کرده شروع به کاهش کند.این بخش چالش اصلی اقتصاد کلان است که آثار آن در همه بخشها از جیب مردم گرفته تا بخش تولید،کشاورزی و.. نمود پیدا کردهاست.چالش دومی که در اقتصاد کلان با آن مواجه هستیم، سیاست مالی و بودجه دولت است. از آنجا که به دلیل تورم هزینهها بالا رفتهاست، درآمد کشور هم به دلیل کاهش صادرات نفت و هم به دلیل کاهش دریافتهای مالیاتی ناشی از کاهش فعالیتها افت شدیدی کردهاست. بنابراین با این درآمد به سختی میتوان کشور را اداره کرد.این کاهش درآمد حتی ممکن است از پرداخت حقوق کارمندان گرفته تا پروژه های موقتی و کوچک با چالش سختی روبرو شود.. در نتیجه سخت ترین شرایط پیش روی دولت قرار دارد.به دلیل آنکه هم تورم بالاست و هم در پایین ترین نقطه درآمدی قرار داریم. با بالاترین کسری بودجه مواجه هستیم. اگر بخواهیم کسری بودجه را از طرق متعارف قبلی جبران کنیم، مجددا بر تورم اضافه میشود و مردم توان تحمیل هزینههای جدید را ندارند.این چالش بسیار سختی است.چالش بعدی، اصلاحات اقتصادی است که نصفه و نیمه در کشور شروع شده و به هدف خود نرسیدهاست هدفمندی یارانهها یک فرزند ناقص و معیوب اصلاح نظام قیمتها در دولت قبلی است. این تلاش قرار بود برای اصلاح قیمتها و قیمتهای نسبی صورت بگیرد. این در حالی است که امروز دولت پروژه پرداخت یارانهای روی دستش مانده که اصلا منبع مالی آن کافی نیست و دچار کسری زیادی است . در مورد مرحله دوم قانون ابتدا باید موضوع افزیش 38 درصدی قیمت حاملهای انرژی تعیین تکلیف شود سپس در مورد اجرای آن نظر داد.
اما به نظر میرسد این موضوع در آغاز دولت ایجاد نارضایتی اجتماعی میکند؟
بله، این خطر هم هست که سبب بدبینی شود و هزینه بخشها را بالا ببرد و در نتیجه مشکلات دیگری را بوجود آورد.اما از آن سوهم طرح هدفمندی اجرا شده که نه یارانه ها را هدفمند کرده و نه قیمت انرژی را اصلاح کردهاست. آنچه بر دست دولت مانده کسری بودجه و تورم است.
این چالش ها مختص به اقتصاد کشور است؟
به هر حال این چالش بسیار عظیمی است . تعدادی از افراد کم درآمد کشور به این یارانه نقدی چشم دوختهاند. به جز این سه چالش عمده که به نظر من سه چالش اساسی اقتصاد هستند ما با عدم تعادلهای عظیمی روبرو هستیم. این عدم تعادلها به خصوص در بازار پول، بازار کار، نیروی انسانی و در بازار سرمایه ما دیده میشود. بازار سرمایه فعلی نمایانگر واقعی فعالیتهای اقتصادی ما نیست. نمایانگر سفته بازی تعدادی شرکتهای وابسته به دولت است که با هم رقابتهای محدود دارند. در اثر این چالشها هم اقتصاد کلان و هم در بخشهای اقتصادی عدم تعادلهای ، عمیقی بوجود آمدهاست. مثلا در بخش انرژی مشکل ما این است که ظرفیتهای تولید را از دست دادهایم صادرات به اندازه کافی نیست، بازارها را از دست دادهایم. تکنولوژی و فناوری در اثر زمان قدیمی شده و کارآمدی خود را از دست دادهاست. از آن سو سرمایهگذاری خارجی در این بخش انجام نمیشود. متاسفانه شرکتهایی که جایگزین شرکتهای خارجی قبلی شدهاند، یا چینی یا هندی هستند که آنها نیز هنوز موفقیت چشمگیری را نتوانستهاند در پروژههای کشورما به نمایش بگذارند مثلا هنوز نتوانستهاند یک فاز پارس جنوبی را به طور کامل و شسته رفته از ابتدا تا انتها انجام داده و به بهرهبرداری برسانند. البته.کارهای جزیی و مرحلهای را انجام دادهاند.اما پروژههای در دست این شرکتها هنوز به ظهور و بهرهبرداری نرسیدهاست. قبلا در این بخش برنامه بلند مدت داشتیم که کشورمان تبدیل به مرکز مبادلات انرژی شویم تا بتوانیم در حوزه نفت وگاز جز بزرگترین کشورهای صادرکننده نفت و گاز در دنیا شویم. قرار بود روزی به این هدف برسیم که محقق نشد. در بخش تولید نیز میبینیم که اقتصاد کشور به کلی جهت یابی خود را از دست دادهاست. الان مشخص نیست که چه چیزی در حوزه تولید صرفه اقتصادی دارد و چه چیزی صرفه ندارد. اصلا چه چیزی از نظر اقتصادی مزیت دارد و چه چیزی مزیت ندارد. در نتیجه تولید به طور عمومی به رکود کشیده شدهاست. به همین دلیل هم میبینیم که تولید کنندگان کشور بخشی از تولید خود را به چین سفارش میدهند و محصولات چینی را به نام خودشان به بازار ارایه میدهند.این فاجعه است و نشان دهنده این است که تولید به دلیل افزایش هزینهها و محدودیتهای مختلف قادر به ادامه نیست. لذا اگر به همین ترتیب جلو برویم تولیدات اساسی خود را نیز از دست میدهیم. در بخش کشاورزی نیز مجموع تولید محصولات اصلی کشاورزی که طبق برخی آمارها به شدت کاهش یافته و متاسفانه باید بگویم که امروز یکی از بزرگترین واردکنندههای گندم هستیم.آمارهایی که ارایه میشود علی القاعده باید بیشترین تولید را داشتهباشیم و مازاد بر مصرف اما عملا واردات انجام میدهیم . درسایر بخشها نیز با مشکلات بسیاری روبرو هستیم که همگی ناشی از عدم سرمایهگذراری، عدم مدیریت و عدم کارآمدی است. در بخش مسکن و راه هنوز برنامه جدیدی برای راههای اساسی کشورمان وجود ندارد. در سالهای اخیر هرآنچه که داشتیم تنها مرمت شدهاست و طرح نو در انداخته نشدهاست. ما در دهه 70 بزرگراههای بسیاری ساختیم که منجر به.تحولات بزرگی شد .این روند ساخت به تدریج در دهه 80 کاهش یافت. از آن دهه به بعد عملا تحولی نمیبینیم. در بخش مسکن ما پروژه مسکن مهر را داریم که حداقل دو اشکال عمده در این طرح وجود دارد.اول اینکه در مناطق دورافتاده بدون امکانات ایجاد شده و دوم اینکه معاملات آن دچار اشکال است آنقدر که دولت پیشین مجبور شد انجام معاملات را مجاز کند، اما به هرحال این پروژه هم جز پروژه های چالشی محسوب میشود. در سایر بخشها هم متخصصان آن بخش بهتر میتوانند قضاوت کنند بنابراین در برابر ما چنین چالشهایی وجود دارد. چالشهای اقتصاد کلان امروز در همه بخشهای اقتصادی ساری و جاری شدهاست که دولت آقای روحانی باید به آنها رسیدگی کند. اگر این بخشها آرام شوند اقتصاد میتواند از یکسال و نیم دیگر به سوی مسیر جدیدی حرکت کند.
برای این مشکلات چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
باید راهکارها را به دو بخش تقسیم کرد؛ راهکار کوتاه مدت و بلند مدت.مهمترین چالش موجود عدم وجود برنامه و نقشه راه برای اجراست یعنی الان که وزرای اقتصاد کلان و بخشی در جای خودشان قرار گرفتهاند، نقشه راه مشترک وجود ندارد که هر کدام چه نقشی را به چه ترتیب بازی کند. در نتیجه به نظر من اولین کار این است که ظرف مدت کوتاه وزرای اقتصاد کلان همراه با برخی از وزرای بخشی، برنامه کوتاه مدت یکساله یا دو ساله را بنویسند تا بتوانند هر کدام با یک درک مشترک از چالشهای موجود و راهکاراجماعی از برنامه و با چشم انداز مشترک نقش خود را اجرا کنند. اگراین کار انجام نشود، اولا وزرای بخشی براساس مشکلات بخشی که دارند درخواست پول کرده و هر کس دنبال کار خودش میرود. چون طبیعتا در شرایط بدون برنامه وزارتخانههای بخشی درگیر مسایل وزارتخانههای خود شده وبه سوی حل آنها میروند .از آن سو هم وزاری اقتصاد کلان مثل وزیراقتصاد درگیر مسایل مالیات و خزانه و بودجه و نوسانات بازار سرمایه میشود و رییس کل بانک مرکزی هم درگیر مطالبات معوق بانکها و مشکلات نظام بانکی میشود. بسیاری از بانکها الان در آستانه ورشکستگی قرار دارند و مطالبات معوق و مشکوک الوصول بسیار بالایی دارند. در نتیجه الان هرکس دنبال کار خودش براساس درک خودش از چالش ها میرود و این خطرناک است. این مهمترین موضوع است. بنابراین باید کسانی که مسئول میشوند فورا دور هم جمع شده و برنامه کوتاه مدت شش ماهه و یکساله را بنویسند. اگر این کار صورت نگیرد این خطر وجود دارد که هر کس دنبال کارخودش برود و کارها منطبق با هم نباشد، بلکه همدیگر را خنثی کند.
به هرحال قانون برنامه پنجم را هم داریم،تاکید آقای رییس جمهور هم قانون گرایی است و بنابراین دولت مکلف به اجراست.فارغ از مشکلاتی که این برنامه ممکن است داشتهباشد،آیا فکر میکنید که نیاز است که این برنامه اصلاح شود یا اینکه برنامه جدیدی نوشته شود یا اینکه به قول شما وزرا بنشینند و برنامه بنویسند؟
من فکر میکنم به دلیل اینکه در سالهای اخیر دولت به جای برنامهریزی، برنامهروزی داشته و برنامه را به کلی کنار گذاشته است،اساسا دستگاههای کشور هیچ برداشتی از برنامه ندارند .برنامه تعطیل بوده و چشم انداز تعطیل بودهاست. دولت غالبا قانون را اجرا نکرده و با کمال شهامت گفتهاست که اجرا نمیکند. بنابراین الان اگر گفته شود که میثاق ما برنامه پنجم است کسی نمیداند این برنامه چیست و قرار است کشور را به کجا ببرد. لذا باید اول از همه نگاه و رویکرد برنامه محوری و قانون گرایی احیا شود و تاکید شود که کارهای اجرایی باید بر اساس برنامه باشد. سپس با تدوین یک برنامه اجرایی یک ساله بر اساس همان اسناد بالا دستی از قبیل برنامه پنچم و چشم انداز نقش و وظیفه هر یک از مسئولین معلوم شود و به اجرا درآید.این برنامه عمل باید کوتاه مدت باشد.
یعنی برنامهای به جز برنامه پنج ساله؟
من نمیگویم دولت مجددا برنامه پنج ساله بنویسند، بلکه منظورم داشتن plan of action یعنی برنامه عمل یا برنامه اجرایی است. یعنی عملا دولت آقای روحانی باید قدرت برخورد با بحرانها را داشتهباشد. اسناد بالادستی که محترم هستند و باید اجرا شوند.
سازوکار این برنامه عمل باید چگونه باشد؟
به نظرمن، در راس این برنامه عمل باید رییس برنامه و بودجه کشور همراه با تیمش دبیرخانه این کار شوند تا ظرف مدت کوتاهی ،برنامه شش ماهه یا یکساله بنویسند. قطعا توصیه میکنم که این برنامه عمل به مثابه یک نقشه راه و شیوه هماهنگی اقتصادی باشد. این کار برای دولت از مهمترین ضروتهاست.این کار باعث میشود که مسئولین کلیدی اقتصاد کلان و بخش ما به درک مشترکی از شرایط عمومی فعلی اقتصاد برسند و بر چالشهای مهم و اولویت ها توافق کنند و سپس هر یک وظیفه مشخصی برای درمان مشکلات به عهده بگیرند. کارها هماهنگ میشود و برآیند امور مثبت میگردد.
شما به وضعیت مالی بد دولت اشاره کردید،آیا لازم است که دولت درآغاز کار برنامه دولت ریاضتی تدوین کند. کاهش حداکثر هزینههای دولت بهتر است در چه قالبی صورت بگیرد؟
وضع مالی دولت را باد با بررسی دقیقتری مورد مطالعه قرار داد. اما تصورم این است که باقیمانده سال 92 را باید با حداقل هزینه طی کنیم حتی هزینههایی که درآمد آن محقق نشدهاست، را اجرا نکنیم. یعنی به اصطلاح به سقف هزینهای بودجه نگاه کنیم. نه به سقف هزینهای آن. بر اساس اصول بودجه براساس تحقق درآمد باید اجرا شود. مثلا اگر درآمد ما 100 تومان بوده که باید به 10 دستگاه تقسیم میشد و امروز به 80 تومان رسیده باید سهم دستگاهها به این نسبت کاهش یابد. بنابراین معتقدم که دولت باید انضباط مالی شدید داشتهباشد و با ملحوظ داشتن اصل تحقق درآمدها تنها هزینههایی را اجازه دهد که ضروری است و در محدوده درآمدهای محقق شده قرار داشتهباشد. تردیدی نیست که اگر درآمد نباشد، ناچار دچار کسری بودجه شویم و نمیتوانیم هزینهها را اجر کنیم. همه اینها به معنی انظباط شدید مالی خواهد بود.
بخش بزرگی از کسری بودجه به دلیل عدم تحقق منابع یارانههاست. امسال حدود 41 هزار میلیارد تومان ازمحل آزاد سازی و سایر منابع پیش بینی شدهاست.ما به تفاوت این رقم عملا وجود ندارد.آیا دولت ناچار نخواهد شد که امسال فاز دوم هدفمندی را اجرا کند؟
من فکر میکنم در حال حاضر شرایط مالی دولت اجازه اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها را نمیدهد. دولت باید صادقانه به مردم بگوید که اگر قرار است یارانه نقدی تداوم یابد، ناچار است از طریق کسری بودجه به آن ادامه بدهد.درحالی که باید توجه داشت که این کارموجب تورم شده و از جیب همه مردم به صورت پنهانی کم میشود. این کار درستی نیست. نوعی دستبرد زدن به جیب مردم است که دود آن بیشتر به چشم طبقات کم درآمد میرود. باید اجازه بدهیم دولت در فصل آخر سال ارزیابی مجددی از وضعیت مالیاش انجام بدهد تا بتواند برای سال آینده واقع بینانه برنامه ریزی کند. اگر درآن موقع شرایط اقتصاد اجازه داد، قیمتها را بالا برده و برای فاز دوم طرح جدید طراحی کرد.برای اجرای فاز دوم دولت باید برنامه جدید داشتهباشد. دولت باید عاقلانهتر تصمیم بگیرد .گزینههای مختلفی ممکن است وجود داشتهباشد که دولت باید بعد از بررسی آنها تصمیم بگیرد.الان خیلی زود است که گفته شود، فاز دوم باید امسال اجرا شود یا خیر و یا چگونه اجرا شود.
آنچه رییس کمیسیون اقتصادی مجلس عنوان میکند،اینکه منابع مالی هدفمندی یارانهها تا ماه 9 یعنی آذرماه، تمام میشود .برای سه ماه آخر چاره چیست؟آیا باید همانند دولت قبلی به شیوههای تنخواه از بانک مرکزی توسل چیست؟ راهکار شما چیست؟
من امیدوارم و اطمینان دارم که وزیر اقتصاد و رییس سازمان برنامه خواهند توانست گزینههای دیگری را پیدا کنند، بدون اینکه به بانک مرکزی رجوع کنند. چون رجوع به بانک مرکزی تورم بد ایجاد میکند.
راهکارهای دیگری هم دارد؟
حتما وجود دارد.
مثلا؟
فکر میکنم زود است این راه حلها الان گفته شود.البته آقای دکتر روحانی در برنامه انتخاباتی خود به برخی از آنها اشاره کرد.یا اینکه میتوان در دهک ها تجدید نظرکرد.این موضوع را باید بگذارید دولت تصمیم بگیرد.
میتوان در شش ماه دیگر این طرح ها را اجرا کرد در حالی که ازالان این نگرانی وجود دارد؟
خیر، اگر این برنامهریزی را الان شروع کنند، سال آینده میتوان اقداماتی را انجام داد. مثلا میتوان به جای یارانه نقدی، کوپنهای نقدی مدت دار انجام داد، ولازم نباشد همان لحظه استفاده کرد. یا کوپن کالایی داد. ابتکارهای دیگری هم میتوان پیش بینی کرد. مسئولان وقت باید با همفکری به این نتیجه برسند. البته میتوان سه ماهه آخر سال نیز وضعیت اقتصادی را بررسی کرد شاید بتوان قیمتهای حامل های انرژی را تغییر داد.
مسئله دیگر موضوع نفت است، مشکل اصلی اقتصاد ایران وابستگی به درآمد نفت است. الان که این درآمد به حداقل ممکن رسیده آیا میتوان تمرین کرد که وابستگی اقتصاد به نفت کاهش یابد.
همواره اعتقاد داشتم که باید در بخش نفت بیشترین سرمایه گذاری را کرده و بیشترین درآمد را داشته باشیم. اما این درآمدها را به جای آنکه در امور جاری خرج کنیم باید درافزایش ثروت مولد کشور استفاده کنیم. من ازآن دسته اقتصاددانانی نیستم که برای کاهش وابستگی بودجه دولت به درآمد نفتی معتقد باشم که باید شیرنفت را بست. این بدترین راه حل برای رسیدن به یک درمان در کاهش وابستگی به نفت است. باید حداکثر سرمایه گذاری را در نفت انجام داد تا بتوان حداکثر ممکن درآمد را ایجاد کرد و آن را در شرکتهای بزرگ مالی بین المللی ویا توسعه زیرساخت های کشور سرمایه گذاری کرد.هرچه زودتر این کار را باید انجام داد. زمان به نفع ما نیست .بزرگترین اتفاقی که در بخش انرژی در دنیا در حال وقوع است این که دنیا به سمت انرژی های نو می رود و معلوم نیست که منابع فسیلی چه زمانی پایان مییابد. فکر میکنم در یک آغاز پایان در بخش انرژی قرار داریم و باید از این آغاز پایان begining of the end حداکثر استفاده را کرد. نفت را با سرمایه خارجی و تکنولوژی روز آمد هرچه بیشتر تولید کنیم و یا به صورت خام و یا فرآورده های تبدیل کرده و درآمدش را برای نسلهای آینده انباشت کرده به ثروت تبدیل کنیم. البته در چند سال آینده ناگزیریم از پول نفت استفاده کنیم.در این برهه نمی شود از وابستگی به درآمد نفت خارج شد چون درآمد مالیاتی در شرایط رکود اقتصادی درآمد کافی نخواهد بود.
منتقدان میگویند میتوان برای عدم وابستگی به درآمد نفت به الگوی ترکیه توجه کرد.
منظور کدام کار ترکیه است؟ منظورتان این است که حالا که نفت ما در تحریم است و نمیتوانیم تولید و صادرات کنیم خودمان هم خود را تحریم کنیم و شیر نفت را ببندیم؟ قطعا این کار اشتباه است. اکنون زمان آن است که زمینه را برای رفع تحریمها آماده کنیم و بیشترین درآمد نفتی را ایجاد کنید. اقتصاد ما الان زیر صفر است. باید آن را سطح با ثباتی برسانیم. سپس شرایطی ایجاد کنیم که درآمدهای نفتی را به صورت تصاعدی به صندوق توسعه واریز کنیم. مثلا اگر الان 20 درصد درآمد نفتی به صندوق واریز میشود هر سال 10 تا 20 درصد به آن اضافه کنیم. به این ترتیب به تدریج میتوانیم درآمد نفت را از هزینههای جاری جدا کنیم و آن را برای خلق ثروت پایدار بکار بگیریم.