بازگشت به بالای صفحه
FACEBOOK TWITTER RSS FEED JOIN US NEWSLETTER
print version increase font decrease font
تاریخ انتشار : جمعه 12 مهر 1392      17:1
علم اقتصاد چگونه شکل گرفت؟

دولت موجه، کلید موفقیت اقتصادی

فریدون رسته/ کارشناس اقتصادی و استاد دانشگاه

می توان گفت علم اقتصاد به صورت مستقل و جدا از مباحث دیگر به تدریج از قرون هفدهم و هجدهم شکل گرفته است. در آن دوره ها همراه با جهشی که در پی پیشرفت وسایل حمل و نقل به ویژه حمل و نقل دریایی، کشف سرزمین های جدید، کشف ذخایر طبیعی و برخی اختراعات بوجود آمده بود، دولت ها و نظام های اقتصادی مختلف نیاز به فراهم کردن قدرت را بیشتر احساس می کردند. به این جهت دانشمندان اقتصاد در جوامع مختلف همواره به فکر افتادند که چه شرایط یا عاملی قدرت اقتصادی آن ها را بالا خواهد برد و موجبات پیشرفت را برای سرزمین آن ها فراهم خواهد ساخت.

ابتدا همراه با شناخت ذخایر طبیعی مربوط به فلزات گران بها و ساخت پول های فلزی برای گروهی از دانشمندان، این تصویر به وجود آمد که پول و فلزات قیمتی موجب افزایش قدرت اقتصادی می شود. با چنین تصوری شاهد هستیم که کشورها چه بسا به زد و خوردها و غارتگری ها برای بدست آورن قدرت بیشتر پرداخته اند. پس از طی سال ها، جوامع متوجه شدند که گردآوری پول و چپاول ذخایر گرانبها نه تنها قدرت به وجود نمی آورد بلکه تنها قیمت ها را بالا می برد که در آن حالت، بحران و بیماری اقتصادی بوجود می آید. در ادامه این روال، متفکرین به تدریج با گذشت زمان متوجه اهمیت فعالیت های کشاورزی و در پی آن، فعالیت های تولیدی دیگر شدند. بدین ترتیب آن ها به شرایط و عوامل منطقی تری برای بالا بردن قدرت اقتصادی روی آوردند. در این مرحله تحول چشمگیری در افکار اقتصادی ایجاد شد و به طور منطقی، تولید و فعالیت های تولیدی انسان به عنوان عامل موجه برای ایجاد ثروت و قابلیت های اقتصادیملت ها معرفی شد. به این علت است که می توان گفت تولد علم اقتصاد به صورت مستقل از مباحث دیگر با شکل نوین در زمانی صورت گرفت که اهمیت فعالیت های تولیدی انسان ها شناخته شد.

همراه با این تحولات فکری، در قرون هجدهم و نوزدهم همواره پایه و اساس شکل گیری مکاتب اقتصادی مختلف مانند سرمایه داری با کپیتالیسم، اشتراکی یا سوسیالیسم، کمونیسم یا... نهاده شد. هرکدام از این "ایسم" ها برای معرفی جاذبه هایی تلاش می کردند و زرق و برق های ویژه خود را داشتند در نتیجه هر یک از آن ها، گروه ها و جماعتی را البته همراه با زد و خوردها، مبارزات و جنگ ها به سوی خود کشاندند. مطالب و بحث های زیادی در وصف اهمیت شرایطی از قبیل بازارهای آزاد، عرضه، تقاضا و یا مالکیت اشتراکی وسایل و همچنین اقتصاد دستوری، نظام متمرکز و ... صورت گرفت. در نهایت در دوره های نزدیک تر به زمان حاضر، اشکالات و مسایل ویژه هر یک از مکاتب یاد شده همواره بیشتر و بیشتر تجربه شد. از یک شور مشاهده می کنیم که سوسیالیسم و کمونیسم نتوانستند رفاه و شرایط مطلوب مورد نظر جوامع خود را فراهم کنند و در نتیجه تغییراتی در آن ها ایجاد شده است. از سوی دیگر نیز ملاحظه می کنیم که سرمایه داری یا کپیتالیسم هم نتوانسته است ابزارهای نجات دهنده به قول خودش را که همان عرضه و تقاضا است در همه حال در جهت بالا بردن رفاه و قدرت جوامع مربوط به خود بکار برد. وجود موسسات استثمارگر و سودجو، ایجاد بازارهای کاذب، تلاش در کسب درآمدهای نجومی و... همراه با اختلافات چشمگیر در برخورداری طبقات مختلف مردم از امکانات زندگی، همگی نمونه هایی از اشکالات شناخته شده در مورد مکتب مزبور هستند.

با در نظر گرفتن این تجربیات در زمان حاضر باید گفت اکنون دیگر نمی توان به یک مکتب اقتصادی با یک "ایسم" (ism) یاد شده دل بست و آن را تنها وسیله نجات یک جامعه دانست. در زمان حاضر، جوامع به طور عمده دریافته اند که برای دست یافتن به قدرت اقتصادی بالاتر و توسعه بیشتر، وجود یک دولت قوی در آن ها لازم است. پیشرفت اقتصادی و قدرت در جامعه ای فراهم می شود که دولت موجه و برخوردار از آگاهی های برنامه ریزی و ایجاد هماهنگی بین بخش های اقتصادی داشته باشد.

اکنون با توجه به موارد یادشده می توان احساس کرد که شرایط فعلی کشور با تاکید آقای دکتر روحانی رئیس جمهور بر لزوم ایجاد یک دولت مدبر و برنامه ریز و توجه ویژه ایشان به تشکیل یک تیم اقتصادی در دولت، به طور مشخص ما را متوجه حاصل تجربیاتی می کند که متفکرین اقتصادی، پس از قرن ها به آن رسیده اند.


آدرس ایمیل فرستنده : آدرس ایمیل گیرنده  :

نظرات کاربران
ارسال نظر
نام کاربر
ایمیل کاربر
شرح نظر
Copyright 2014, all right reserved | Developed by aca.ir